همه میدانند که این ارتش آزادیبخش ملی ایران بود که با سلسله عملیات خود و بهطور مشخص فتح شهر مهران، جامزهر آتشبس در جنگ ضدمیهنی را به گلوی خمینی ریخت. خمینی با پذیرش آتشبس چندان دوام نیاورد و دقمرگ شد.
در سالهای جنگ خمینیساخته با عراق، رژیم که روزبهروز دستش در جنگ خالی و خالیتر میشد، برای ادامهٔ بقای خود، احساس نیاز به تکنولوژیهای پیشرفتهٔ جنگی و در رأس همه «بمب اتمی» کرد. رفسنجانی که در زمان حیات خمینی هم بهعنوان جانشین فرمانده کل قوا بود، بهطور مخفیانه زمینهٔ تولید بمب اتمی را مهیا نمود و این جاهطلبی رژیم از دههٔ ۷۰ جامهٔ عمل به خود پوشید.
در سال ۲۰۰۲ میلادی مقاومت ایران در یک کنفرانس، برای اولین بار با افشای سایتهای رژیم آخوندی برنامهٔ تولید بمب اتمی را در معرض دید جهان قرار داد. با این افشاگری بمب اتمی که بلیت و تضمین ادامهٔ حیات ننگین این حکومت بود به بیان رهبر مقاومت به «تلهٔ اتمی» تبدیل شد. در نهایت علیرغم سیاست خسارتبار مماشات که کشورهای غربی با نظام در پیش گرفتند، اما ولیفقیه در این تله گرفتار شده و به ناچار برای گریز از عواقب آن، جامزهر دیگری سرکشید و «برجام» را پذیرفت.
نیاز حیاتی رژیم به «برجام»
همانطور که اشاره شد، بمب اتمی برای ولیفقیه در واقع تضمین ادامهٔ حیات نظامش بود؛ اما وقتی مقاومت ایران بار دیگر با هوشیاری جلوی رژیم پیچید، نهایتاً ولیفقیه ناگزیر از تندادن به برجام و «نرمش قهرمانانه»! شد.
در واقع وقتی جامعهٔ جهانی، رژیم را بهخاطر جاهطلبی اتمیش به شورای امنیت برد و قضیه جدی شد، استبداد دینی تصمیم گرفت با دریافت تضمینهای مناسب، از تلاش آشکار و لورفته برای تولید بمب اتمی دستکم بهطور موقت عقب بکشد. یعنی رژیم تلاش کرد تضمین امنیتی خود را، پس از شکست پروژهٔ اتمی با «برجام» به دست آورد. کشورهای مماشاتگر هم به بهانهٔ متوقف کردن «اتمیزه» شدن رژیم آخوندی، میتوانستند به تجارت با آخوندها برگردند و از مزایای آن بهرهمند شوند. رژیم این را «توافق برد ـ برد» نامید.
آخوندها سرمست از این «پیروزی» خوشحال بودند که از یکطرف از فشار قطعنامههای سازمان ملل خلاص شده و از طرف دیگر با توقف «مکانیزم ماشه»، تضمین امنیتی لازم را برای ادامهٔ حیات خود به چنگ آوردهاند. مهمتر اینکه بر طبق این توافقنامه، مسیر ادامهٔ پروژهٔ اتمی هم کاملاً مسدود نشده است و محدودیتها زمان و سرآمد مشخصی دارد.
چپ شدن میز برجام
نظریهٔ ولایت فقیه جهانشمول است. این یعنی نظام هرگز نمیتواند بدون تجاوزگری به حیاتاش ادامه دهد. در نتیجه رژیم در زمینههای تولید و گسترش برنامه موشکهای بالستیک و دخالتهای منطقهای، همچنان فعالیت روزافزونش را ادامه داد؛ با این استدلال که «عمق راهبردی» نظام باعث میشود که «خطرها» از سر بیتالعنکبوت ولایت دور بماند.
در این زمینه نیز مقاومت ایران در برابر رژیم ایستاد و به افشاگری پرداخت. در نهایت با شکست خط مماشات و خروج آمریکا از برجام، دور جدید تحریمها، عرصه را بر نظام تنگ کرد. در درون نظام هم جنگ قدرت و نظریات متفاوت برای شیوهٔ ادامهٔ حیات ننگین این حکومت، شعلهورتر شد. اما خامنهای که زمانی ادعا میکرد «اگر طرف مقابل برجام را پاره کند، ما آن را آتش میزنیم» ذلیلانه و سینهخیز بهدنبال آوردن اروپا به جبهه خود و جدا کردن اروپا از آمریکا رفت.
گامهای کاهش تعهدات برای باجگیری از اروپا
در وضعیت فعلی نظام ولایت «بمب اتم» را از دست رفته میبیند، برجام «برد ـ برد» هم دستش را نگرفته است که هیچ، در نگرانی از این است که باید در مورد دخالتهای منطقهای و گروههای تروریستی دستسازش هم پای میز مذاکره بنشیند. از آن گذشته باید برنامهٔ موشکی خودش را هم در مذاکرات به بررسی بگذارد. طبیعی است که این یعنی خالی شدن همزمان دست و جیب و بانک قدرت نظام. چون همهٔ برگهای بازی ولایت فقیه همین ابزار بوده و با به خطر افتادن آن دیگر باید فاتحهاش را بخواند.
اینجا بود که روی به سیاست «باجگیری» آشکار با اروپا آورد. اما همین قدم را با نهایت ترس و لرزان باید برمیداشت. زیرا میخواست اروپا را وادار کند که یا آمریکا را پای برجام برگرداند یا به خیال خام خودش اروپا را از آمریکا جدا کرده و به ادامهٔ مماشات راغب نماید. با توجه به آنچه گفته شد، گامبهگام به اقدامات پیشین خودش در برنامهٔ اتمی بازگشت، ولی احتیاط میکرد که گام چندان بلندی نباشد که نتیجهٔ معکوس ندهد.
مبنای برداشتن ۳گام پیشین
اولین گام در اردیبهشت ۹۸ برداشته شد. در این مرحله رژیم برخلاف تعهدات برجام به ذخیرهٔ اورانیوم تولید شده مبادرت کرد. گامهای دوم و سوم نیز به فاصلهٔ ۶۰روز برداشته شد که طی آن رژیم با نادیده گرفتن ضوابط تعیین شدهٔ آژانس اتمی به غنیسازی اورانیوم با عیاری بیش از ۳.۶۷درصد و تولید دستگاههای سانتریفوژ به میزان دلخواه و از هر نوع آن اقدام کرد.
مبنای اتخاذ چنین سیاستی را باید در سخنان ولیفقیه نظام یافت که به عناصر ترسیدهٔ نظام و سران سپاه اطمینان خاطر میداد که «جنگی رخ نخواهد داد». این سنگبنای نظام است که عوامل اجرایی سیاست خارجی نظام هم با همان کوک شدهاند.
شکست محاسبات و نتیجهٔ معکوس گام چهارم
اعلام «گام چهارم» کاهش تعهدات اتمی رژیم در چارچوب برجام، واکنشهای مختلفی را از جانب طرفحسابهای مربوطه در پی داشت. اما موضع رسمی اتحادیه اروپا پس از گذشت یک هفته در تاریخ ۲۱آبان ۹۸ توسط مشاور اول هیأت نمایندگی اتحادیه اروپا در سازمان ملل اعلام شد. نماینده اروپایی در مجمع عمومی سازمان ملل ضمن ابراز نگرانی عمیق نسبت به تجاوز رژیم از محدودهٔ ذخیرهسازی اورانیوم غنیشده -که آژانس بینالمللی انرژی اتمی بر طبق توافقنامه اتمی(برجام) معین کرده بود- از رژیم خواست که «فعالیتهای فوقالذکر را بهحالت اول برگرداند و بدون تأخیر به اجرای کامل برجام برگردد».(یوروپین یونیون اکسترنال اکشن ۲۱آبان ۹۸)
۳کشور اروپایی انگلیس، آلمان، فرانسه نیز در این خصوص پا را فراتر نهاده و یک روز بعد، طی بیانیهای تهدید کرند: «ما آمادگیمان را برای در نظر گرفتن تمامی مکانیسمها از جمله مکانیسم ماشه، برای حل کردن مسائل، اعلام میکنیم».(خبرگزاری حکومتی ایسنا ۲۱آبان ۹۸)
اعلام گام چهارم رژیم مبنی بر غنیسازی اورانیوم با غلظت بالاتر، حتی شرکای تجاری نزدیک به رژیم را هم به واکنش واداشت. از جمله وزیر خارجه هلند استف بلوک در مصاحبه با یک رسانه انگلیسی در مقر شورای وزرای خارجهٔ اتحادیهٔ اروپا اعلام کرد: «ما مطمئناً در مورد توافقنامه هستهای بحث خواهیم کرد و من نسبت به رفتار ایران خیلی نگرانم».(سایت کمیسیون اروپا ۲۰آبان ۹۸)
به این ترتیب، بررسی تحولات پس از گام لرزان چهارم روحانی بهعنوان کارگزار اجرایی ولیفقیه درماندهٔ نظام، نشاندهندهٔ شکست مفتضحانهٔ رژیم در اتخاذ این سیاست باجگیرانه است. تا جایی که اروپا رسما رژیم را با «مکانیزم ماشه» تهدید کرده است.
گامهایی که رژیم برای باز شدن راه نفس خود برداشت و توقع گشایش و عقبنشینی از اروپا را داشت، اما هر بار که جلوتر رفت، کمتر نتیجه گرفت. به عبارت دیگر این اقدام در حکم «شلیک به خود» یا «خودزنی» بود.
گامهای لرزان دیکتاتوری آخوندی در تنزل از برجام نافرجام یادآور آن ضربالمثل قدیمی است:
«از قضا سرکنگبین صفرا فزود»!