پورابراهیمی رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس ارتجاع، طی اظهاراتی آخوند جلاد رئیسی و دولت او را «آخرین فرصت» نظام دانسته و تأکید کرده است: «شرایط کشور بهحدی مخاطرهآمیز شده بود که اگر شخصی مانند رئیسی وارد نمیشد، نظام دچار بنبست میشد» (روزنامهٔ حکومتی رسالت ـ ۹تیر ۱۴۰۰)
-
این مضمون را که رئیسی آخرین فرصت و آخرین شانس نظام برای بقاست را خیلی مهرههای دیگر رژیم بهزبان حال یا قال گفتهاند. خود رئیسی هم در اولین سخنرانی بر سر قبر خمینی پس از بیرون آمدن از صندوق شعبده، «نجات کشور» را موکول به «خط نورانی» خمینی که او میخواهد دنبال کند دانست.
قبل از همه، خلیفهٔ ارتجاع چند بار تنها راه نجات رژیم از ورطهٔ بحرانها را روی کار آمدن یک «دولت جوان حزباللهی» با الگوی پاسدار معدوم قاسم سلیمانی دانسته و گفته بود «این دولت است که میتواند نظام را از راههای دشوار عبور بدهد» (سخنرانی خامنهای خطاب بهدانشجویان بسیجی رژیم ـ ۲۹اردیبهشت ۹۹). ولیفقیه ارتجاع از همان موقع و حتی از پیش از آن در اندیشهٔ مهندسی نمایشی بود که جلاد۶۷ را بر سر قوه مجریهٔ خود بگمارد، زیرا تنها راه و آخرین شانس نجات نظامش را در این میدید.
«راه نجات کشور» سؤال اصلی قطب مقابل رژیم، یعنی مردم ایران هم هست و بر همهٔ زبانها جاری است که راه نجات میهن از این همه مصیبت و فقر و فلاکت و نکبت چیست؟
دو پاسخ در برابر هم
پاسخ بهاین سؤال را در دو دستهٔ اصلی میتوان طبقهبندی کرد، یک دسته آنها که پاسخ را در درون رژیم و در بقا و اصلاح همین رژیم جستجو میکنند یا جستجو میکردند و در مقابل کسانی که پاسخ را در بیرون رژیم و در نفی رژیم میدانند. نمایش انتخابات۱۴۰۰، با «تحریم ملی و سراسری» پاسخ قاطع و ۹۰درصدی مردم ایران بهاین سؤال بود؛ حتی در نمایشی که در شرایط اختناق حداکثری صورت گرفت، مردم ایران با صدایی رسا که همهٔ جهان آن را شنید، گفتند که این رژیم را با تمام دستهبندیهایش نمیخواهند. در این میان افزایش شگفتانگیز آرای باطله نسبت بهانتخاباتهای پیشین بسیار با معنا بود. چرا که نیروها و نانخورهای رژیم هم که بههر دلیل، ترس یا اجبار، مجبور بهشرکت و انداختن رأی بهصندوق شدند، آرای سفید یا باطله در صندوق ریختند. اینها همان کسانی هستند که تا قبل از این انتخابات و در انتخاباتهای قبلی پاسخ را در درون رژیم و مثلاً در باندهای موسوم بهاصلاحطلب، جستجو میکردند. اگر چه شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» که از متن مردم جوشیده و بهزبان قشر آگاه و پیشرو دانشجو فریاد شده بود، این موضوع را در قیام دی۹۶، تعیینتکلیف کرده بود، اما نمایش انتخابات ۱۴۰۰، آخرین میخ بر تابوت پروژهٔ اصلاحطلبان قلابی درون رژیم بود. اگر خامنهای کمترین امیدی بهپتانسیل این جماعت در فریب مردم و کمک بهبقای رژیم داشت، حتماً در تا ته بردن تیغ جراحی و بر کندن ریشههای این جماعت تردید میکرد و این همه رسوایی و بدنامی را با آوردن قاتل بدنام و شناخته شده قتلعام۶۷ و گماردن یک آخوند آدمخوار دیگر در رأس قضاییهاش، بهجان نمیخرید؟
روی آوردن خامنهای بهجلاد۶۷ و بیان اینکه او تنها شانس و تنها فرصت نظام است نیز حاکی از همین واقعیت و بیانگر ناامیدی خود اقلیت حاکم است. بهطور واقعی نیز پروژهٔ رئیسی یک پروژهٔ گورزاد است که حتی قبل از روی کار آمدنش، هم بهلحاظ داخلی و هم بهلحاظ بینالمللی مهر باطل بر پیشانی آن خورده است.
تنها پاسخ بهسؤال «راه نجات میهن»
به این ترتیب تنها و تنها یک جواب در برابر این سؤال که راهحل چیست وجود دارد. وجه سلبی این جواب را، مردم ایران در کارزار تحریم انتخابات با شعار «رأی من سرنگونی» است که شعار مجاهدین و مقاومت ایران است، دادند.
وجه اثباتی پاسخ مردم ایران، همان است که مجاهدین و مقاومت ایران در تمام این سالها بدون یک روز انقطاع بر آن اراده و همت گماشتهاند. تبلور این اراده، ارتش آزادیبخش ملی است که امروز در در سراسر میهن در هیأت کانونهای شورشی گل داده و میوه داده است. بخشی از حضور فعال کانونهای شورشی را در نمایش انتخابات۱۴۰۰ در قالب ۱۲۰۰خبرنگار که از بیش از ۴۰۰شهر کشور با ارسال ۳۵۰۰کلیپ گزارش دادند، همگان بهچشم دیدند. اما این تنها یک وجه از گستردگی و قدرت مقاومت ایران است. مردم ایران و سراسر جهان نمایش قدرت و رژهٔ اصلی این مقاومت را که نمایش عزم و رزم و سازمانیافتگی و قدرت آن است، بار دیگر امسال در گردهمایی سالانهٔ مقاومت نظارهگر خواهند بود. این گردهمایی با عنوان «به سوی کهکشان آزادی، همبستگی با قیام مردم ایران» از تاریخ ۱۹تیرماه آغاز خواهد شد. مضمون و هدف این گردهمایی «حمایت از کانونهای شورشی و مؤسسان پنجم ارتش آزادیبخش، در برابر رژیم قتلعام و حکومت منفور خامنهای ـ رئیسی جلاد ۶۷» پاسخ قاطع و ایجابی مردم و مقاومت ایران بهسؤال اصلی «راه نجات میهن» است.