یک اصل جامعهشناسی میگوید بحرانهای اجتماعی و سیاسی به جایی میرسند که دولت، هیچیک از مطالبات مردم را نمیتواند پاسخ بدهد، حتی اگر بخواهد. این مرحله، مرحلهی انقلابی و تعیین تکلیف است.
معنای این اصل این است که از پایین، فریاد مطالبه بلند و بدون انقطاع است، از بالا بنبست و لاعلاجی مثل حلقههای سیم خاردار، پیکره و ساختار حاکمیت را در خود گرفتهاند.
ایران کنونی درست در چنین مرحلهیی است. مرحلهیی که مطالبات بدون انقطاع مردم و بنبست همهجانبهی حاکمیت به مقطع تعیین تکلیف رسیدهاند. برای دادن نشانی از چنین مختصاتی، نزدیکترین راه، اعتراف و گواهی از درون حاکمیت است. اعترافی که بهوضوح میگوید حاکمیت مقابل ابربحرانها قفل شده و هیچ راه حلی برای آنها ندارد.
بهراستی چرا یک حاکمیت که تمام سرمایههای معدنی، دریایی، طبیعی، اقتصادی و مالیِ یک کشور را در اختیار دارد، به جایی میرسد که هیچ راه کاری ندارد و در حلقهی سیمهای خاردار خودساخته گرفتار میشود؟ بیشک پاسخ را مردم ایران در یک شناخت و آگاهی تجربی و شهودی، دانسته و بارها در خیابانها فریاد زدهاند:
«دشمن ما همینجاست ــ دروغ میگن آمریکاست».
این شعار را باید یک تز یا رسالهی تاریخی و جامعهشناسانه دانست. فریاد این شعار، صدای نهیب تاریخ است؛ وقتی سیاست دشمنآفرینیِ دروغین و عوامفریبانه در پوش مذهب، دستمایهی گردش کار حکومتداریِ ولایی ــ فقاهتی میشود، وقتی تمام آن سرمایههای اشاره شده، صرف فقط و فقط حفظ حاکمیت میگردند. حالا مکافاتهای این گردش حکومتداری، تبدیل به کوههای سر به فلک کشیده در مقابل حاکمیت ملایان شدهاند. کوههایی که حاکمیتٍ همواره نعرهکش ولایت فقیه در مقابلشان موش شده است.
تلویزیون شبکه خبر نظام روز ۳ دی ۱۴۰۴، سخنان محمدمهدی شهریاری، نمایندهی مجلس را گزارش کرده است. این سخنان، نشاندهندهی بحرانهای عمیق و همهجانبهی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هستند که حاکمیت فقط موجب تلنبار شدنشان شده است و روزمره بر گستره و عمق آنها افزوده میشود. به این فهرست از ابربحرانهای مانده روی زمین توجه کنید که این نمایندهی مجلس، آنها را «شرایط فعلی کشور» ناشی از «حکمرانی پر از اشتباه» معرفی میکند:
«گرانیها و وضعیت تورم افسارگسیخته،
اعتراضات به حقوق و دستمزد، حقوق ناچیز بازنشستگان،
شرایط بغرنج کشاورزان در خصوص مشکلات آب آشامیدنی، بهداشت و آموزش که باعث تخلیه روستاها شده است،
وضعیت نابسامان آموزش و پرورش، افت تحصیلی و تجهیزات آموزشی،
وضعیت معیشتی نگرانکننده فرهنگیان،
ناترازیهای انرژی،
خاموشیهای واحدهای تولیدی، صنعتی، کشاورزی و مسکونی،
مشکلات جادهها،
و مهاجرت گسترده نخبگان بهدلیل شرایط نامناسب کاری و تبعیض.»
با این وضعیت، بهراستی آخوندهای حکومتی چه چیزی برای ایران و مردم ایران باقی گذاشتهاند؟ در حالی که بهگفتهی همین نمایندهی مجلس «۹ درصد منابع جهان در اختیار یک درصد جمعیت ما در این کره خاکی قرار دارد». ولی فقیه از خمینی و خامنهای تا تمام قوای سهگانهی تحت امرشان، مملکت را به جایی رساندهاند که نمایندهی قسم خورده به اصل ولایت فقیه، نتیجه میگیرد که «ما نمایندگان پاسخ مناسبی نداریم»!
وقتی سه قوهی نظام در معیت ولی فقیه، فقط در حال تخریب شتابان همهجانبهی ایران هستند، حتی این نمایندهی مجلس هیچ چیزی جز خرابهیی از کشتن و نابودیِ ارزشهای انسانی و سرمایههای زیرساخت کشور نمیبیند:
«بخش بزرگی از طبقه متوسط پایین، بهخصوص بیماران سرطانی بهخاطر هزینههای بالای دارو و درمان، خودشان را رها کردهاند و منتظر مرگ میباشند. این مثال را در پروژههای راه و شهرسازیِ جهاد کشاورزی، وزارت نیرو، وزارت نفت، تأمین اجتماعی بهزیستی و آموزش و پرورش میتوان با جزئیات مطرح کرد.»
سنگدلی و استثمار و جنایات ناشی از آنها، ویژگیهای اصلی و برجستهی اصل ولایت فقیه و شخص آن هستند. خاصهبخشیهای حکومتی با جواز ولی فقیه از جیب مردم ایران و سرمایههای کانی و طبیعیاش، نمونههایی از آثار سنگدلی و استثمار ولایی ــ آخوندی هستند. به آثار چنین حکومتداری از زبان همان نمایندهی مجلس توجه کنید:
«میتوان اسامی تعداد زیادی را که برخی ثروت افسانهای دارند نام برد که تعیینکننده بسیاری از سیاستگذاریها بهخصوص در دولت رئیسی بودند.»
عاقبت، تنها چشمانداز پیش روی حاکمیت ملایان، از منظر نمایندهی مجلس ارتجاع، جز این متصور نیست:
«شورای عالی امنیت ملی! مجمع تشخیص مصلحت نظام! نهادهای نظارتی و امنیتی! صدای مردم را قبل از اینکه دیر شود بشنوید. این نشنیدن، خسارات جبرانناپذیری را میتواند بههمراه داشته باشد.»
درست میگوید، منتها خیلی دیر. مردم ایران دیگر منتظر شنیدن صدایشان توسط باندهای مافیایی و دزد و جانیِ ولایی ــ فقاهتی نیستاند. موضوع همان مرحلهی انقلابی و شرایط تعیین تکلیف است که مسؤلیت تحقق سازمانیافتهی آن بر عهدهی مردم ایران و پیشتازان خط مقدم جبههی نبرد است.