728 x 90

ایمان بیاوریم به فصل غبارروبیِ صحنه سیاسی ایران

ایمان بیاوریم به فصل غبارروبی...
ایمان بیاوریم به فصل غبارروبی...

یکی از نشانه‌های بروز ناگزیر ماهیتها در ادامه‌ٔ قیام ۱۴۰۱، ورق خوردن مداوم صحنه‌ٔ سیاسی ایران است. در هیچ برهه‌یی از چهار دهه‌ٔ گذشته، این‌چنین شاهد شتاب گرفتن مرزبندی بین جبهه‌ٔ خلق با جبهه‌ٔ ضدخلق نبوده‌ایم. در هیچ برهه‌یی در این چهار دهه شاهد اتحاد عملی تفکر و نگرش دیکتاتوری با عناوین متفاوت نبوده‌ایم.

 

این غبارپاشی‌ها توسط پروپاگاند آخوندی و هم‌دستان عملی سلطنتی و نایاکی‌شان، البته در صحنه‌ٔ سیاسی ایران فضاسازی ایجاد می‌کند، اما در مسیر شتاب گرفتن ناگزیر بروز ماهیت و مرزبندی‌ها، در نهایت به سود جنبش سراسریِ سرنگونی‌خواهی در پیوند با استمرار قیام است.

 

تردید نباید داشت که همه‌ٔ دیکتاتورها، فاشیست‌ها، مستبدین و شوونیستها از یک آبشخور سیراب می‌شوند. اینان می‌توانند خطوطی حتی متنافر داشته باشند ولی در مواضع‌شان نسبت به آزادیخواهان دیرینه در مصاف با دیکتاتوریهای موروثی ایران، همگی با تمام خطوط به‌ظاهر متنافر، هم‌خواسته و هم‌پیوند و منطبق بر هم با هدف نابودی آنان هستند.

 

چنین وضعیتی را قانونمندی استمرار قیام با تمرکز بر سرنگونی‌خواهی دیکتاتور مسلط رقم می‌زند.

چنین وضعیتی را اصالت پایداری و مبارزه‌یی طولانی با دو دیکتاتوری شاهی و شیخی رقم می‌زند.

چنین وضعیتی را پیوند داشتن چنین مبارزان و مجاهدانی با آرمانهای تاریخی مردم ایران در نفی هر گونه دیکتاتوری رقم می‌زند.

چنین وضعیتی را دامنه‌ٔ خون شقایق‌های سرفراز آزادی به‌وسعت فلات ایران در مبارزه با دیکتاتوری شاهی و شیخی رقم زده است.

چنین وضعیتی را سند خاوران به‌عنوان برگ شرافت و کرامت پیوند با محبوب آزادی و «سر موضع بودن» رقم زده است.

چنین وضعیتی را اعتبار بین‌المللیِ کسب‌شده‌ٔ این جبهه به‌دلیل انطباق‌اش با منافع ملی ایران با طی چنین طریقی و پرداخت چنین بهایی رقم می‌زند.

چنین وضعیتی را سربلند بیرون آمدن از پایداری و مبارزه‌یی طولانی، سرسخت، روح‌شکن، طاقت‌فرسا، همه‌جانبه‌ٔ شخصی و خانوادگی و البته هوشیارانه با حفظ ظرافت‌های مرزبندی با تمام دیکتاتوریهای تاریخ ایران و آلودگان به آنان رقم زده است.

 

اکنون آنان که در این چهار دهه کارشان گذران زندگی شخصی با پول غارت‌شده از مردم ایران بوده،

آنان که اگر یک کار سیاسی کرده باشند پیوند با سپاه پاسداران بوده،

آنان که اصلاً در تمام عمرشان یک‌بار هم کلمه‌ٔ «سیاست» را ننوشته‌اند و طعم اخبارش را هم نچشیده‌اند،

آنان که با زبان اشهد و بلند گفتند «نمی‌خواهند در سیاست دخالت کنند» و طبعاً هیچ غمی نسبت به درد و رنج مردم ایران نداشته و ندارند،

آنان که حتی اعتبار شخصی‌شان را از یک عنوان عاریه‌یی متعلق به ادوار فئودالی می‌گیرند،

آنان که در تمام عمرشان حتی یک دقیقه دغدغه‌ٔ مبارزه برای آزادی و دموکراسی و یک تپش ساده‌ٔ دل در پرداخت کم‌ترین بهای آزادی نداشته‌اند،

در عقده‌گشایی‌های فاشیستی علیه پایدارترین نسل ضدارتجاعی و ضددیکتاتوری در تاریخ معاصر ایران، از پشت دوربین اسدالله لاجوردی و محمدی گیلانی درباره‌ٔ این نسل اظهار لحیه می‌کنند! آیا چنین حرف‌هایی با تیر خلاص زدن پاسداران به مبارزان و مجاهدان تفاوتی دارد؟

به‌راستی کمبود این اظهارات و مشابه چنین اظهاراتی چیست؟ کمبود این است که ایشان و اینان وکالت صیاد شیرازی، وکالت حمید نوری، وکالت اسدالله اسدی و وکالت قاسم سلیمانی را رسماً برعهده نگرفته‌اند! آیا واقعاً به ایشان و اینان انتقاد وارد نیست که چرا وظیفه‌ٔ پاسداری و تیر خلاص زدن‌شان را کامل انجام نمی‌دهند؟

 

آری، آن کس و آن نیرویی که با محبوب «آزادی»، پیوند عاشقانه و آرمانی دارد و این پیوند و وفاداری، از همه‌ٔ توفانهای روح‌شکن و طاقت‌فرسای دهه‌های متمادی عبورش می‌دهد، در واکنشی قانون‌مند، عیان‌کننده‌ٔ ماهیت‌هاست. اگر در وی اصالتی هست، خودش چه بخواهد چه نخواهد، همان اصالت تبدیل به آینه‌یی می‌شود که عیان‌کننده‌ٔ ماهیت‌هاست.

 

صحنه‌ٔ سیاسی ایران که در آغاز مقاله گفتیم در ادامه‌ٔ قیام دارد مدام ورق می‌خورد، بیانگر شتاب آشکار شدن مرزهای قاطع بین جبهه‌ٔ خلق و ضدخلق است. از بروز این مرزبندی و ضرورت ناگزیر آن باید به‌غایت استقبال نمود و آن را غبارروبیِ صحنه‌ٔ سیاسی ایران در مسیر شتاب گرفتن سرنگونی نظام ولایت فقیه دانست.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/54fbf63c-8e1f-4622-88d9-9b44502834c1"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات