امسال گردهمایی بزرگ ایرانیان در ویلپنت فرانسه در شرایط کاملاًً متفاوت با سالهای قبل برگزار شد. آنچه که در این سالیان از دریچههای دوربینهای خبرنگاران مخفی نمانده است حضور پرشور و گستردهی هموطنان در این گردهمایی است. پدیدهای که در دنیای تعادلقوا نمیتواند نادیده انگاشته شود. آنچه که بیش از همه چیز روی آن انگشت گذاشته میشود و باعث حیرت و تعجب ناظران میگردد توانمندی و قدرت تشکیلات و سازماندهی ای است که میتواند در شرایط دور از وطن و خارج از خاک میهن چنین گردهماییهایی برگزار کند. پدیدهای بیسابقه در تاریخ جنبشهای انقلابی؛ که طی این سالیان بهرغم تمامی حملات و هجومها بر پیکر این سازمان و بهرغم تمام توطئهها و حتی احکام دادگاههای اروپایی و آمریکایی هر سال پرشکوهتر و مصممتر برگزار شده است.
پیام گردهمایی بزرگ مقاومت
راستی پیام این گردهماییها چیست؟ مناسبت برگزاری سالانه این گردهماییها با چند موضوع تاریخی برای مجاهدین همزمان است. از یک طرف سالگرد آغاز مقاومت سراسری در مقابل فاشیزم دینی حاکم بر ایران است. روزی که جنبش آزادیخواهانه مردم ایران در مقابل ارتجاع خمینی از این روز وارد مرحلهی مقاومت خونبار خود میشود. روزی که خمینی ضدبشر دستور شلیک به تظاهرات مسالمتآمیز هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران را صادر کرد. از آن روز به بعد برگی در تاریخ مقاومت ایران ورق خورد. این روز در تاریخ مجاهدین سرآغاز مسیر خونبار و فدای بیکران شد.
به همین خاطر این گردهمایی بزرگداشت یاد و خاطرهی ۱۲۰هزار شهید مقاومت ایران نیز هست. بعد از ۳۰خرداد سال۶۰خمینی خونآشام که کمر به نابودی تمامعیار این مقاومت و این سازمان بسته بود هر روز صدها تن از جوانان میلیشیا را به جرم هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران به جوخهی اعدام میسپرد. طی این ۳۷سال میتوان بهجرأت گفت که سازمان مجاهدین و رهبری پاکباز آن پاسخ اعتماد به مسلخ کشیده شدهی ملت ایران را هر روز و هر ساعت با خون بهترینهای این وطن پرداخته و میپردازند. این خونها توانستهاند حقانیت مقاومت مردمی را در سیاهترین دوران قرونوسطایی حاکم بر ایران به اثبات برسانند. خونهای سرخی که ضامن پیروزی محتوم خلق ایران است. و آیا برای اثبات حقانیت یک جنبش و صحت خط و مسیر آن بهایی بیش از این ۱۲۰هزار شهید میتوان سراغ گرفت؟
قطببندی شدن صحنه سیاسی ایران
این جریان سرخ فام؛ که از ۳۰خرداد سال ۱۳۶۰آغاز گردید بر آن است که این نظام جهل و جنایت آخوندی نامشروع است. بین این نظام و ملت ایران مرزی سرخ و خونین کشیده شده است. با وجود طرفهای پر مدعا و خوش نشینهای عافیت طلب، آنچه که پر واضح است این است که صحنهی سیاسی ایران؛ تنها دو طرف دارد. یک طرف حکومت قرونوسطایی آخوندی حاکم بر ایران است که از ۳۰خرداد ۱۳۶۰تا به امروز توانسته است با سرکوب و با برخورداری از امدادهای غیبی و سیاست مماشات دولتهای غربی به حکومت ننگین خود ادامه دهد. در طرف دیگر مقاومت خونبار ملت ایران است که بیشترین بها و خون را برای شعار سرنگونی این نظام پرداخته است. در این سالیان رژیم آخوندی هر چه که توانسته از جیب ملت ایران خرج کرده و سرمایههای این کشور را به چوب حراج زده است تا بتواند صورت مسألهی سرنگونی رژیم و بهدنبال آن نام تنها نیروی سرنگون کنندهی خود یعنی مقاومت ملت ایران را پاک کند؛ اما ناکام مانده است
تا جایی که بهصورت مسألهی سرنگونی رژیم حاکم بر ایران برمیگردد؛ ذهن و خیال آخوندها از بابت مدعیان سیاسی و جنبشهای سبز و مخملی و جریانهای «بی هزینه» خواه و همچنین برگهای سوختهی سیاسی سلطنت طلب دور از وطن! راحت است و خوب میداند که سرنگونی؛ در توان و پتانسیل آنها نیست. حرف سرنگونی برای آنها همچون سنگ بزرگی است که یارای زدن و پرتاب آن را ندارند. شکستن شیشهی عمر این نظام تنها به دست مقاومت و تنها نیروی سازمانی یافتهی آن است امکانپذیر است.
پیام روشن گردهمایی ویلپنت
پیام روشن است. اولاً این رژیم گریزی از سرنگونی محتوم خود ندارد و سرنگونی رژیم ولایت فقیه خواست عموم مردم ایران است.. نظام جهل و جنایت چشمانداز تیره و تار خود را در شعارهای مردم به جان آمدهی شهرهای ایران میبیند و میشنود که اصول گرا اصلاحطلب دیگه تمومه ماجرا؛ وای به روزیکه مسلح شویم.
دوم اینکه ورای تمام یقهدرانیها و حرفهای مفت و تو خالی و خوشرقصیهای ارتجاع سلطنتی! معادلهی بین رژیم ایران و مقاومت مردمی یک پیروز دارد. آنهم ملت ایران و مقاومت سازمانیافتهی آن است.