هنوز که هنوز است مهرماه با خود برایم بوی دفترهای ۶۰ برگ و صد برگ تازه را به همراه میآورد؛ بوی چرم نوکیفهای مدرسه، مدادهای تازه تراشیده شده و پاککنهای خوشبو و رنگارنگ و تصویر نقشهای متنوع چسب برگردانهایی که با شوق و ذوق روی جلد نایلونی شفاف کتابهایمان میچسباندیم تا در عالم کودکیمان به آنها زینت ببخشیم. آخر وقتی آدم در سنین کودکی است اینها برایش جاذبهیی خاص دارد چرا که اینها بخشی از نیازهای دوران کودکی و نوجوانی است اما حالا چی؟، راستی حال و هوای مهر ماه چگونه است؟!
وقتی از پشت ویترین مغازههای لوازم التحریر و کیف و کفش میگذرم و نگاهم به قیمتهای سرسامآور میافتد بیاختیار خود را به جای کودکان سرزمینم میگذارم که در این زمان چه لحظاتی را تجربه میکنند و برایشان در آینده چه خاطراتی از این روزها بر جای خواهد ماند؟! خود را به جای پدران و مادرانی میگذارم که سال تحصیلی جدید با گرانی قیمتها برایشان کابوسی وحشتناک شده است؛ لحظاتی خود را کارمند یا کارگری با درآمد ۳ تا ۷میلیون تومان تصور میکنم که باید ۳فرزند را به مدرسه بفرستم،؛ آنگاه با یک حساب و کتاب سرانگشتی میبینم که متوسط هزینه یک دانشآموز در ابتدای سال تحصیلی رقمی معادل تمامی و یا در بهترین صورت یکسوم حقوق یک کارگر است، تازه آن هم فقط برای یک فرزند!
با دیدن این تصاویر خشمی بیپایان از این همه بیعدالتی و ظلم حاکمان بر سرزمینم، سراپای وجودم را فرا میگیرد. در حالیکه از کنار ویترین مغازه ها میگذرم باز اعداد شوکآور قیمتها جلو چشمانم رژه میروند... یک دفتر ۱۰۰ برگ ساده در بهترین حالت از ۱۸ تا ۵۰هزار تومان، یک دفتر صد برگ فانتزی از ۱۰۵ تا ۲۰۰هزار تومان (چقدر وقتی بچه بودم عاشق این دفترها بودم)، خودکار از ۲هزار تا ۲۰هزار تومان؛ مداد معمولی ۳۷هزار تومان، پاک کن از ۱۰ تا ۲۰۰هزار تومان، جعبه مداد رنگی۱۲ تایی از ۲۸ تا ۲۵۰هزار تومان، خطکش ۵هزار تومان، چسب نواری ۲هزار تومان و جامدادی هم بسته به نوع آن از ۲۵ تا ۲۵۰هزار تومان. قیمت برخی اقلام مثل جامدادی، مداد رنگی و قمقمه آب رشد ۸برابری دارد!
در حال و هوای محاسبه قیمتها هستم که توجهم به دو خانم جلب میشود. در مقابل مغازه کیف و کفش ایستادهاند و به ویترین زل زدهاند و گاه با دست به چیزی در پشت ویترین اشاره میکنند. در نگاهشان حسرت و درماندگی را میخوانم. جوانی از کنارم رد میشود و وارد مغازه کیف و کفش فروشی میشود. کنجکاوانه او را دنبال میکنم. پشت گیشه مغازه ایستاده و با فروشنده مشغول حرف زدن است. گوشم را تیز میکنم. در مورد قیمتها دارند صحبت میکنند. جوان میگوید: «آقا نفرمایید... با این قیمتها بیخود نیست که چند میلیون دانشآموز ترکتحصیل کردن. ». .
لحظهای از حال و هوای قیمتها و مشکلات خانوادهها و درد و رنج دانشآموزان خارج شدم و خودم را در فضای پرمهر و پرعاطفهای دیدم که رنگ و بوی دیگری داشت.
راستی! چرا در آغاز مهر ماه دختران و پسران دانشآموز بهجای کیف و کتاب و نیمکت و مدرسه، در کف خیابان سنگ در دست و زخم بر دل فریاد میزنند؟
چرا دانشآموزانی که زیر مهیبترین فشارها و تبلیغات ارتجاعی در مدرسه قرار بود به مترسکهایی در خدمت شیخ تبدیل شوند امروز برخلاف جریان آب شنا میکنند و کف خیابان را به میدان درس تبدیل کردند؟
۲روز قبل شنیدم خانم مریم رجوی رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران در پیامی بهمناسبت اول مهر، گفتند: «در ابتدای سال تحصیلی جدید پیام من به دانشآموزان و همه جوانان و نوجوانان شورشگر میهن این است که «ماهی سیاه کوچولو» ی دوران خودتان باشید.
آغازگر شورش و قیام و جستجوگر راههای نو باشید.
با شعله فروزان باور به تغییر، هر عجز و ناامیدی را به آتش بکشید
ایران به نیروی گسترده و پرامید و به ایستادگی شما چشم دوخته است. آزادی و حاکمیت جمهور مردم بیش از همیشه در دسترس است».
به راستی که تنها عامل اصلی همهٔ دردها و مصیبتهای ما و مردم ما، حاکمیت استبدادی رژیم ولایت فقیه است. حکومتی که بیش از ۴دهه خون مردم را در شیشه کرده است. حکومتی که امروز نرخ تورم در ایران را به بالاتر از ۶۰درصد رسانده که از زمان اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ تا امروز کمسابقه است. حکومتی که همواره بهخاطر ماهیت ارتجاعی و قرونوسطاییاش نه تنها هیچ ارزشی برای مقوله آموزش قائل نیست بلکه آن را نوعی بار اقتصادی سنگین بر دوش کشور میداند و به همین خاطر از اوایل دهه۷۰ خصوصیسازی آموزش را در جهت چپاول و غارت بیشتر از جیب مردم شتاب داده است.
وقتی این واقعیات بدیع و روشن از استثمار و ظلم را میبینم بلافاصله این نتیجه را میگیرم که پس قیام و شورش علیه این حکومت دیکتاتور و چپاولگر حق مشروع ما و ملت ماست. دانشآموزان، دانشجویان و دختران و پسران این سرزمین حق دارند که علیه ولایت فقیه عصیان کنند، به خیابانها بریزند و حق مشروع خود را فریاد زده و از حلقوم این اشغالگران بیرون بکشند.
به راستی که درمان همه دردهای سرزمین ما تنها با استقرار یک حاکمیت دمکراتیک و مردمی میسر میشود. درمانی که امروز در دستان پرقدرت فرزندان این سرزمین و سازمان پیشآهنگ و پیشتاز آنان است، در برق نگاههای شورشگر آنها، در طنین فریادها و شعارهای ضدحکومتی «مرگ بر خامنهای ضحاک»، «خامنهای ضحاک، میکشیمت زیر خاک»، «توپ، تانک، فشفشه، آخوند باید گم بشه»، «مرگ بر دیکتاتور»، ... و در همت استوار و عزمهای جزم و تصمیمهای بیبازگشت یک خلق اسیر اما چونان شیر، برای محو دیکتاتوری و استبداد سیاه دینی از خاک پاک میهن و به کرسی نشاندن مهر آزادی در ایران زمین!
آوا فرهادی
مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است