خامنهای امسال هم بر سیاق سالیان اخیر و با سیاست از این ستون به آن ستون، فیلی به اسم «رشد اقتصادی و مهار تورم» را در قالب شعار سال به هوا کرد. البته از اینگونه شعارها و «خبرهای خوش» و امیدآفرینیهای واهی در این نظام بسیار گفته شده که نمونه دیگرش «خبر خوش» پاسدار محسن رضایی مغز متفکر اقتصاد نظام! بود که در پاییز سال۱۴۰۰ نوید دو برابر شدن یارانهها را داد.
خامنهای در ادامه، امام جمعههای ریاییاش را هم به صحنه فرستاد تا شعار مسخرهاش را حلوا حلوا کنند. یکی از آنها از «راهبردهایی منحصر بهفرد بوده و امید آفرین، هوشمندانه، انسجامبخش و وحدت آفرین» خامنهای تعریف کرد (امام جمعه ریگان) و دیگری با اشاره به شعار سال خامنهای از «لزوم تبیین آن» سخن گفت (امام جمعه کرمان) و یکی هم از مولایش تقدیر و تشکر کرد که زحمت میکشد و «ده سال است که شعار سال را به مسائل اقتصادی اختصاص» میدهد (امام جمعه شاهرود).
اما بهمحض پایان تعطیلات نوروزی و آغاز کار مطبوعات زوزههای وحشت از شعله کشیدن قیام شروع شد. سکوت جبری چند روزه در ابتدای سال جای خود را به افشاگری درباره بحران و بنبست و بیآیندگی در سال جدید داد. در همین بستر نامگذاری دجالانه خامنهای و شعار سال را هم به سخره گرفتند و پوچی آن را عیان کردند. عباس عبدی پته این نامگذاری را روی آب ریخت و نوشت: «تحقق این شعار مستلزم تغییر رویکرد، تغییر کارگزاران، تغییر شرایط و برنامهها است که از امکان تحقق هیچ کدام آنها تاکنون علایمی دیده نشده است، سهل است که برخی شواهد نشان میدهد به سوی بدتر شدن هم میرویم»! (اعتماد، ۱۴فروردین) و دیگری زبانبازی خامنهای را اینطور شلاقکش کرد که «این میزان تأکید کلامی و نوشتاری بر حل مشکلات اقتصادی و گذشت بیش از سه دهه از پایان جنگ، شرایط اقتصادی اگر نگوییم بدتر شده ولی بهتر هم نشده است» (همان رسانه) و حتی رسانههای باند خامنهای هم که خواستند از این شعار دفاع کنند و ابرویش را درست کنند در نهایت چشمش را کور کردند و به بیان معکوس اعتراف کردند که همه حرفهای خامنهای شعر و شعار است: «این عناوین و ذکر نامها، به واقع یک امر شعاری نیست و نباید به جای تلاش برای اجرا، در حد عنوان و شعار و لفظ و سخنرانی باقی بماند» (کیهان، ۱۴فروردین). در نهایت پاسدار علی ربیعی هم که خودش از عوامل و دستاندرکاران و «در جریان جزییات» این نظام بوده پیشبینی کرد که سال جدید سالی پر از «مشکل و بحران» برای نظام خواهد بود و خبری از رشد اقتصادی نیست: «سیستمی که بیتوجه به این پیامدها، سیاستگذاریهای آتی را صورت دهد یا به اصلاح سیاستها نپردازد، بدون تردید بنا بر سنت اجتماعی دچار مشکل و بحران خواهد شد» (اعتماد، ۱۴بهمن)
بعد از چهار دهه جنایت و سرکوب توأم با غارت و چپاول دیگر چه کسی است که نداند مسبب همه فقر و بحرانهای اقتصادی، نظام ولایت فقیه است. این نظام قرونوسطایی حتی اگر و اگر و اگر اراده توسعه و رشد اقتصادی و بهبود زندگی مردم را داشته باشد ناتوان از حل آن است. در هر کتاب زیربنایی اقتصادی رابطه اوضاع سیاسی و اقتصادی از موضوعات اولیه و مبانی است و نیاز به آگاهی اقتصادی خیلی آکادمیک و اطلاعات پیچیده برای فهم این امر نیست که: «به اعتبار آن که حاکمیت سیاسی در هر کشور توسعه نیافته نیروی اجتماعی مشخصی را نمایندگی میکند اگر نیروهایی که فرهنگ سنتی و ارتجاعی دارند در حاکمیت باشند ولو آن که در ظاهر به سیاستهای توسعهای متوسل شوند در عمل خطمشیهای برآمده از فرهنگ خود را که بازدارنده توسعه اقتصادی است بر جامعه حاکم میکنند («آشنایی با دنیای اقتصاد» از کتب منتشر شده توسط شورای ملی مقاومت ایران، ص ۴۹).
بنابراین بیاعتنایی کارشناسان و اقتصاددانان رژیم به دجالگریهای خامنهای و شعارسازیهای هر سالهاش بیدلیل نیست و وحشت آنان از بالاگرفتن اعتراضات و قیام مبنایی مادی دارد که هر ایرانی با گوشت و پوست خود آن را لمس میکند و در خالی شدن و بیرنگی سفرهاش میبیند. هشدار دربارهٔ رسیدن خرداد و ترس از تابستان پیش رو در صحبتهای راغفر کارشناس اقتصاد در همین راستاست: «باید انتظار بحرانهای خیلی عمیقتر و گستردهتر از آنچهکه در چهار ماه نخست نیمه دوم امسال پیش آمد را در ماههای سوم و چهارم ۱۴۰۲ انتظار داشته باشیم» (اقتصاد۲۴، ۱۰فروردین).