یکی از خطاهای فاحش این میتواند باشد که تصور کنیم تروریسم منطقهیی نظام ولایت فقیه، بیانگر قدرت آن است. بهعبارت دیگر این رژیم به اندازه کافی از ثبات و استحکام در داخل برخوردار است، اینک با اتکا به منابع سرشار درآمد، اقتصاد بادوام و حمایتهای گستردهٔ مردمی بهدنبال بسط اتوریتهٔ خود در خاورمیانه و فراتر از آن است. گرفتار شدن در این خطای تحلیلی ما را به دامی میاندازد که خواست و نیاز فاشیسم دینی است. حال آن که اگر ژرف بنگریم، جنگافروزی و تروریسم منطقهیی این رژیم آن روی سکهٔ هراس از قیام و سرنگونی است.
فاشیسم دینی از نخستین روز تحمیل خود به مردم ایران، بر آن بوده است تا با ایجاد جنگهای حیدری ـ نعمتی و دامنزدن به تبادل آتش در جبهههای فرعی، اذهان را از جنگ اصلی و سرنوشتساز منحرف کند. ترویج شعارهایی مانند «فتح قدس از طریق کربلا»، «جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان»، «دفاع از حرم»، توجیه تئوریک این جنگهاست. هدف تمام این جنگهای نامشروع، حفظ نظام ولایت فقیه بوده و هست.
خامنهای در حالی صحبت از «تغییر جغرافیای سیاسی منطقه» بهعمل میآورد که در جغرافیای ایران با طرد و تحریم از جانب مردم ایران مواجه است.
تنورهکشی و هل من مزید طلبی این رژیم در خاورمیانه، نشاندهندهٔ عجز و استیصال آن در برابر وضعیت انفجاری در داخل ایران است. هر اندازه این پروپاگاندا بیشتر شود باید به همان میزان به این نتیجه رسید که این حکومت با وضعیت قرمز مواجه است و آژیرهایش به صدا درآمدهاند.
«حسن رحیمپور ازغدی»، از تئوریسینهای مبلغ جنگافروزی و سرکوب، ناخواسته به چنین وضعیتی اعتراف میکند. او آشکارا میگوید اگر حکومت دست از تروریسم منطقهیی بردارد، باید با براندازان و قیامآفرینان و در یککلام سرنگونی در داخل مواجه شود.
«سازمان مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق حزب دمکرات کردستان حزب کومله بین ۱۵ تا ۱۷هزار نفر را ترور کردند توی خیابانها، همین مشهد، سال ۶۰و ۶۱ هر هفته توی خیابان درگیری بود یکمرتبه میدیدی با اسلحه، مسلسل درمیآوردند. اگر ما در قضایای منطقه کوتاهی کنیم، تروریزمی صدبار وحشیتر از تروریزم اول انقلاب در تمام ایران راه خواهد افتاد و داخل ایران سربازگیری خواهد کرد. همهشان خارجی نیستند از اختلافات، زمینهها، مشکلات استفاده میکنند. به اسم قومیت، به اسم مذهب، به اسم محله بالا محله پایین. تمام دعواهایی که هست به هر دلیلی همهاش اینجور وقتها فعال میشود. دقت کردی اسلحه هم که رسوندن به دست افراد که کاری ندارد همین الآن اینقدر اسلحه وارد میشود!» (تلویزیون حکومتی شبکهٔ یک)
این تئوریسین بسیجی سناریوی سرنگونی تا آخر خط پیشبینی کرده و به مخاطبانش میرساند که اگر از جنگافروزی در غزه و دیگر نقاط خاورمیانه خودداری کنند باید فاتحهٔ نظام را بخوانند زیرا در قدم بعدی با کانونهای شورشی و جوانان قیامآفرین مواجه خواهند بود؛ جوانانی که با الهام از پیشگامان نبرد مسلحانه و تیمهای عملیاتی مجاهدین در سال ۶۰ تنها راه براندازی نظام ولایت فقیه را در سلاح و قهر انقلابی یافتهاند.
او جلوگیری از فعالشدن گسلهای اجتماعی را در گرو برتافتن تنور جنگ و تروریسم خارجی میداند و نسبت به آنها هشدار میدهد. این گویاترین اعتراف به ارتباط تروریسم و سرکوب در استراتژی حفظ حاکمیت یا همان «اوجب واجبات!» است.
***
اما آیا جنگافروزی و تروریسم افسارگسیختهٔ منطقهیی توانسته است درد بیدرمان خامنهای یعنی سرنگونی را درمان کند؟