واقعیت این است که قیام دیماه مردم ایران با شعارهای مرگ بر روحانی و... دیگه تمومه ماجرا جدای از ضربه اساسی که به کل نظام ولایت وارد کرد، ضربه جانکاهی نیز به باند اصلاحطلبان زده و کلاً این باند تحت تأثیر قیام مردم بهلحاظ اعتبار و جایگاه اجتماعی نداشتهاش تماماً بهحالت کما و بهعبارتی احتضار وارد شد.
در واقع سرمایه و روح این باند از منظر خود اصلاحطلبان بر ۲پارامتر استوار بود، یکی مؤلفه داخلی که همان نتیجه انتخابات قلابی که اساساً بر تقلب استوار بود و توانست روحانی بر رئیسی، کاندید ولیفقیه، پیشی بگیرد و دیگری هم برجام بهمثابه دستاورد دیپلوماتیک و اقتصادی روحانی که رفع بخشی از تحریمات را نیز برای رژیم بهدنبال داشت.
اصلاحطلبان فکر میکردند که با سوار شدن بر امواج خشم و نفرت مردم از ولایت فقیه و مخالفتهای صوری و فریبکارانه با ولیفقیه توانستهاند اعتبار و جایگاهی برای خودشان در بین تودههای ناراضی کسب کنند، مثلاً در حالی که روحانی بیشترین سهم را در اعدام و دستگیری و شکنجه جوانان این مرز و بود دارد، در تبلیغات انتخاباتی خطاب به جناح ولیفقیه گفت: «در طول ۳۸سال فقط اعدام و زندان بلد بودند» و...
در این میانه امواج سهمگین قیام مردمی فرارسیده و با شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» فاتحه کل نظام از جمله بازی و فریب اصلاحطلبی را خواند. همچنین برجام هم که با سیاست جدید آمریکا بیخاصیت از آب درآمده و رژیم باید هرآنچه را که طی این سالیان از قبل برجام و الطاف اوباما خورده بود، پس بدهد.
بنابراین برای ادامه حاکمیت ضربهخورده از قیام و دمیدن روح به جسد اصلاحات، لازم بود که راهحلهایی توسط جناحین نظام و از جمله اصلاحطلبان پیدا شود. بهترین راهکار این است که خطر قیام مجدد را از سر حکومت رفع کنند، از اینرو مدتی است که آقایان روحانیچی و همخطهایشان به همان نقش اپوزیسیوننمایی رو آورده و با لگدزدن به ولیفقیه میخواهند به مردم اینطور القا کنند که آنها نیز مخالف ولایت فقیه هستند. تاکتیکی که خامنهای هم از آن بدش نمیآید، چون بههرحال حفظ نظام از اوجب واجبات است.
بهطور مثال حجاریان میگوید: «رئیسجمهور واقعی خود ولیفقیه است» و بهاصطلاح میخواهد بگوید من با ولایت فقیه زاویه دارم.
همینطور صحبتهای تاجزاده در این رابطه قابلتوجه است: «ما اشتباه کردیم ولایت فقیه را وارد قانون اساسی کردیم. جایگاه ولیفقیه باید مرجعی مانند آقای سیستانی باشد که در امور جاری دخالتی نمیکند. یعنی به نوعی جدایی دین از دولت را مطرح میکنند».
این جنابان اصلاحطلب که از مدافعان دوآتشه ولایت فقیه بودند و نقش مهمی در سانسور و سرکوب و دستگیریهای گسترده داشتند، ظاهراً بوی کباب شنیده و میخواهند حالا که پشمی به کلاه خامنهای نمانده با سیخی به او و جایگاهش راهی برای خودشان باز کنند. البته بهتر از ما میدانند که اگر همین نظام ولایت فقیه نباشد، از آقایان اصلاحطلب هم خبری نخواهد بود و مردم نظام را با همه جناحهایش(۱) به زبالهدان تاریخ سرازیر خواهند کرد. ولی از آنجا که بهزعم خود میخواهند اصلاحاتی را که در قیام دیماه دکانش توسط مردم تخته شد، مجدداً سرپا کنند، و بهخاطر اینکه حرفشان در مردم خریدار داشته باشد، بر روی موج تنفر مردم از ولیفقیه سوار شدهاند.
البته همه تلاش این اپوزیسیوننماییها برای القاء این حرف است که آقا، قیام بد است، مردم سمت قیام نروید، قیام جیز است و ممکن است دستتان بسوزد، ممکن است ایران تبدیل به سوریه شود، ممکن است ایران ملوکالطوایفی شود، ممکن است...
مصطفی تاجزاده: «میگویم بقای ایران اگر خدای نکرده اتفاقی بیافتد معنایش این است که هر گوشهیی از ایران ممکن است یک پرچمی بلند بکنند... بله هراس بسیار جدی، ۲تا هراس یکی بقای ایران یکی امنیتش، سوریه نشدنش، درگیری مردم با مردم... از نظر اصل سیستم سیاسی هم ممکن است که خدای نکرده بهمحض اینکه حکومت مرکزی تضعیف بشود شعارهای تجزیهطلبانه داده بشود..». (خبرگزاری حکومتی اعتماد ۱۰فروردین ۹۷)
به این آقای اصلاحطلب کلاش باید گفت اگر سوریه، سوریه امروز شده، بهدست همان ولیفقیهی که تو با هزار ترفند و فریبکاری میخواهی آن را حفظ کنی تا خودت و همپالکیهایت به حاکمیتتان ادامه دهید انجام شده. و اگر دخالتهای شما نبود همان سال اول مردم سوریه بشار اسد را تعیینتکلیف میکردند. ضمن اینکه در ایران بهدلایل مشخص تاریخی-اجتماعی و با توجه به بلوغ سیاسی مردم چنین تهدیدی وجود ندارد. بنابراین طرح این موضوع یک ترفند شیادانه از طرف بهاصطلاح اصلاحطلبان است که میخواهند مردم را بترسانند تا به همین رژیم رضایت داده و آن را از درون اصلاح کنند، آن هم بهدست همین اصلاحطلبها، یعنی ای مردم، برای اینکه ایران سوریه نشود، پس اصلاحطلبها را دریابید، آن هم با وجود ولایت مطلقه فقیه، خلاصه اینکه مردم سمت انقلاب و سرنگونی نروند.
این دعوی سوریهیی شدن ایران آنقدر بیپایه و اساس است که حتی بعضی اصلاحطلبها هم قبول ندارند، مثلاً خود سعید حجاریان از همین قماش میگوید: «ایران و سوریه از یکدیگر متفاوتاند؛ به نظرم خطر سوریهیی شدن و شعارهای مرتبط با آن موهوم هستند».
همچنین فاطمه صادقی از همین طیف ضمن اشاره به یکی از علل این ادعا میگوید: «نفس این دعوی که ایران سوریه میشود، از ناخودآگاه ترسخورده اصلاحطلبان و ناتوانی آنها از مواجهه با بنبست و استیصال سیاسی پرده برمیدارد».
در رابطه با ترساندن مردم از قیام و انقلاب یک نمونه هم از بهزاد نبوی از همین دارودسته اصلاحطلب! بخوانیم: «من ضدانقلابم، مخالف هر نوع انقلابی هستم؛ چرا چون نتیجه انقلاب ضدسلطنتی همین شد که میبینیم».
به این وسیله این جناب میخواهد کاسهکوزه خیانتها و جنایتها و چپاولهای خودش و نظامش را سر مردم بشکند که گویا این اشتباه مردم بوده که علیه نظام سلطنت جنگیدند و خون دادند و انقلاب کردند و نه دزدی و غصب رهبری انقلاب توسط امامش یعنی خمینی دجال، خلاصه اینکه اینجوری میخواهند مردم را از قیام ترسانده و وادار به تمکین همین رژیم بکنند، چرا که مبادا اوضاع بدتر از این بشود، به این جنایتکاران از هر طیف و جناحی باید گفت هر طور بشود از این بدتر نمیشود، ضمن اینکه مردم ایران در این ۴۰سال آنقدر بلوغ سیاسی – اجتماعی داشته و تجربه کسب کردهاند که چنین توطئههایی را در نطفه خفه خواهند کرد.
حرف آخر به اصلاحطلب و اصولگرا این است که شما گور خودتان را از این مملکت گم کنید، مردم ایران توانمندی سیاسی- اجتماعی آن را دارند که از همه این تهدیدات موهوم عبور کرده و یک حاکمیت مردمی در ایران عزیز این زیباترین وطن برقرار کنند.
پانویس:
1-حجاریان اخیراً در شکایت از اینکه مردم حرفهایش را جدی نمیگیرند گفته است: مردم هنوز مرا جزو این رژیم میدانند و بهعنوان یکی از مؤسسین وزارت اطلاعات میشناسند.
م. ایمان
مسئولیت محتوای این مطلب برعهده نویسنده است و سایت مجاهد الزاماً آن را تأیید نمیکند