سالگرد شروع جنگ شوم و ضدمیهنی را رژیم طبق معمول جشن گرفت. در مراسمی که در میدان آزادی تهران برگزار شده بود، رئیسی جلاد، در سخنرانی خود بهتقدیس جنگ ضدمیهنی پرداخت و ضمن بیان موهبتها و دستاوردهای آن، از پیشرفت صنایع نظامی رژیم و از جمله ساختن موشکها و پهپادهای مختلف دم زد و آن را از ثمرات جنگ دانست.
این لاف و گزافها اگر چه فینفسه، در خور اعتنا نیست، اما اعتراف بهاین واقعیت است که چگونه رژیم نان را از گلوی مردم محروم میبرد و بهقیمت گرسنگی و محرومیت فزایندهٔ آنان، صرف موشک و پهپاد میکند.
اظهارات رئیسی جلاد واگویه حرفهای خامنهای (در روز ۲۹شهریور) است که در دیدار با کهنه پاسداران رژیم با اشاره بهنقش حیاتی جنگ برای حفظ نظام و صدور ارتجاع، گفت: «(جنگ) مرزهای ما را گسترش داد. منظورم مرزهای جغرافیایی نیست مرزهای دیگر ما را گسترش داد...». وی سپس نتیجهگیری کرد که «امنیت همه چیز است».
آری، تا آنجا که بهرژیم برمی گردد، اگر چه جنگ ضدمیهنی با دو میلیون کشته و مجروح و معلول، ۵۰شهر ویران و هزار میلیارد دلار خسارات مادی، برای مردم ایران سراسر مصیبت و فاجعه بود، اما برای رژیم همچنان که خمینی دجال گفته بود، جنگ «موهبت» و «نعمت الهی» بود، چرا که «امنیت» و بقای رژیم را تضمین کرد، سرپوش اختناق بود و خمینی تنها با انبوه کشتههای جنگ و سپس با گرداندن تابوتهای آنها در شهرهای سراسر کشور و با هیاهوی کر کننده و نعرههای نفرتانگیز «جنگ جنگ!» میتوانست بهترین فرزندان مردم ایران را صد صد و هزار هزار اعدام و تیرباران کند و جامعه را با طلسم جنگ قفل نماید.
هنوز و طی ۳۵سال گذشته، خامنهای تلاش کرده که صنعت تابوت گردانی را حفظ کند و با بردن دانشآموزان بهمناطق جنگی، تحت عنوان «کاروانهای راهیان نور» شبح و سایهٔ شوم جنگ را بر جامعه بگستراند و مانع از فوران خشم و اعتراض تودههای بهجان آمده شود.
اما جنگ ضدمیهنی یک رویهٔ دیگر هم داشت و آن مقاومت در برابر جنگافروزیهای خمینی و افشای آن و شکستن طلسم جنگ توسط مجاهدین و مقاومت ایران بود؛ هدفی که با برملا کردن اهداف شیطانی خمینی از ادامهٔ جنگ در داخل کشور و در سطح بینالمللی بهنتیجه رسید؛ تا جایی که در سالهای پایانی جنگ، بهاعتراف سرکردگان سپاه، از جمله پاسدار سعید قاسمی، جبهههای جنگ خالی از نیرو شده بود و دیگر کسی بهفراخوانهای اعزام نیرو توجه نمیکرد.
از سوی دیگر، ارتش آزادیبخش ملی با شعار «صلح و آزادی» و با سلسله عملیاتش علیه ماشین جنگ و سرکوب و برای بازگشودن راه قیام و سرنگونی که نهایتاً بهعملیات چلچراغ و فتح شهر مهران و شعار «امروز مهران فردا تهران» انجامید، خمینی را که تا آن موقع همچنان نعره میکشید که تا بر جای ماندن آخرین خانه در تهران بهجنگ ادامه خواهد داد، متوقف کرد. دجال جنگافروز دریافت که اگر دیر بجنبد، حکومتش با ارتش آزادیبخش جارو خواهد شد. بنابراین زبونانه دست بالا کرد و آتشبس را که بهقول خودش از زهر برایش تلختر و کشندهتر بود، سر کشید و بهاین ترتیب مقاومت ایران و ارتش آزادیبخش بههدف اول خود (صلح) دست یافت و مردم ایران را از بزرگترین بلیهاش در تاریخ معاصر نجات داد.
پس از آتشبس و پس از اجتماعی شدن این واقعیت که صلح بعد از آزادی خرمشهر در دسترس بوده و خمینی جنگ را تنها بهدلیل قدرتپرستی خود ۶سال دیگر ادامه داده و آن همه مصیبت و ویرانی را بر مردم ایران تحمیل کرده، خیلیها، حتی در بالاترین سطوح حاکمیت ادعا کردند که با ادامهٔ جنگ مخالف بودند. منتظری قائممقام خمینی گفت اگر در جنگ اشتباه کردیم باید توبه کنیم و بعدها پاسدار محسن رضایی اعتراف کرد: «عملیاتهای «والفجر» (که هر کدام دهها هزار کشته بهبار آورد) اشتباه بودند و نباید انجام میشدند. عملیات کربلای ۴ هم نباید اجرا میشد».
پیشتر از او رفسنجانی هم گفته بود گفت: «جنگ میتوانست زودتر تمام شود و میتوانست اینقدر ادامه پیدا نکند...».
این مخالفخوانیها تا آنجا بالا گرفت که خمینی شخصاً وارد صحنه شد و با دجالگری از «خانوادههای» دومیلیون کشته و معلول جنگ ضدمیهنی بهخاطر این اظهارات معذرتخواهی کرد.
شمخانی، دبیر سابق شورای عالی امنیت رژیم هم در مقابل کسانی که در درون رژیم از مخالفتهای خود با جنگ پر فاجعه دم میزدند، وارد صحنه شد و در یک گفتگو در تلویزیون حکومتی (۴مهر۱۳۸۴) گفت: «هیچکس! هیچکس! غیر از [مجاهدینخلق] در داخلکشور وجود ندارد که بعد از [عقبنشینی قوای دولت عراق از] خرمشهر اطلاعیه و یا بیانیهیی داده باشد که جنگ باید خاتمه پیدا کند!».
خدمت بزرگتر مجاهدین و مقاومت ایران در افشا و درهم کوبیدن طلسم جنگ ضدمیهنی خمینی و برافراشتن پرچم صلح و آزادی، بهثبت رساندن این واقعیت است که دشمن اصلی مردم ایران، دیکتاتوری ولایت فقیه است و بس! واقعیتی که تودههای بهجان آمدهٔ مردم از شهرها تا روستاها بهآن گواهی میدهند و با اشاره بهرژیم تبهکار آخوندها فریاد میزنند: «دشمن ما همین جاست!».