«جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز
باطل در این خیال که اکسیر میکنند» ــ حافظ
شکی نیست که اعدام محسن شکاری و مجیدرضا رهنورد در یک هیأت سیاسی و امنیتی و اطلاعاتی حاکمیت ملایان با مدیریت شخص خامنهای تصمیمگیری شده است و هیچ مبنای حقوقی و قضایی برای آن وجود ندارد. همین رویکرد و تصمیم شتابان، باعث ظهور چالشهای متعدد در درون جمهوری اسلامی شده است.
نفوذ عمیق آثار قیام دادخواهانهٔ مردمی و بازتاب اعدام و خون این دو رهپوی آزادی، درون حاکمیت و حواشی آن را ملتهب و متلاطم نموده است. این التهاب و تلاطم، منجر به نشانهگیری رأس نظام آخوندی ــ حتی در درون خودشان ــ شده است:
ـ محمد سرافراز رئیس سابق صدا و سیمای آخوندی: «حکومت بهحالت فلاکت رسیده و نمیتواند کوچکترین خواسته مردم را جواب دهد. کشتن مردم قابل دوام نیست».
ـ مصطفی معین وزیر اسبق علوم: «اعدام محسن شکاری، نقطه آغازی در جهت رسوایی بیشازپیش در سطح ایران و جهان شده است».
آمار و ارقام اعدام طی ۴۴سال گذشته نشان میدهند که حاکمیت ولایت فقیه رکورددار اعدام (بهنسبت جمعیت) در جهان است.
اعدام، یک ابزار سیاسی و مذهبی برای استمرار سلطهٔ نظام ولایت فقیه است. تمام اصول و حقوق و جزا و قضا، در خدمت همین هدف، تعبیر و تفسیر میشوند تا از شدت سرکوب و جنایات هر چه بیشتر برای ترویج رعب و وحشت استفاده شود.
مأموریت قوه قضاییه در جمهوری اسلامی، ایجاد سهولت برای تضمین استقرار حکومت و تبلیغ وحشت است. به همین دلیل، از آغاز سلطهٔ این حکومت اشغالگر، ارگانهایی بهنام کانون مستقل وکلا، هیأت منصفه و وکیل مستقل اصلاً جایی و رسمیتی نداشته و ندارند.
مشاهده میشود که حاصل سیاست ۴۴ سالهٔ اعدام، تبدیل چوبههای «دار» به تکیهگاه و چوب زیر بغل نظام ملایان شده است.
از این رو، با استمرار ۸۸روز قیام سراسری در ایرانزمین که هر روز بهجانب هر چه رادیکالتر شدن مطالبهٔ سرنگونی حاکمیت اعدام پیش رفته است، حاکمیت اشغالگر در بنبست همهجانبهٔ سیاسی و اجتماعی، فقط راهکار «اعدام» را برای حفظ خود متصور میبیند.
اکنون حتی با وجود هجوم خودیهای نظام به خامنهای و دستگاه جانیِ قضاییهاش، هیچ چارهیی برای نظام جز توسل به ضدبشریترین مجازات ــ آن هم در ملأعام ــ باقی نمانده است. بهشهادت رساندن محسن شکاری و مجیدرضا رهنورد، فقط و فقط انتقام از مردم ایران بهخاطر به استیصال و به بنبست کشاندن تمامیت حاکمیت طی ۸۸روز قیام سراسری است.
اکنون بار دیگر به قدمت ۴۴سال تجربهٔ خونبار اثبات شد که راهکار مقابله با نظام اشغالگر ملایان، فقط و فقط قاطعیت سراسری و خشم ملی و آتشین است و بس. این واقعیت حتی در همین حدود سه ماه گذشته، از جانب قیامکنندگان تجربه شد. در همین رابطه کاربری در وصف تجارب این سه ماه نوشته است: «شما هیچ اعتراضی را نه با حرف، نه با شعر، نه با نوشته، نه با هنر، نه با شعار، نه با تجمع، نه با تظاهرات و نه با بانگ شبانه بر بامهای خانه نمیپذیرید و نخواهید پذیرفت».
اکنون جریان دادخواهیِ شهیدان قیام سراسری، حلقهٔ محاصره را علیه دیکتاتوری آخوندی هم در داخل کشور و هم در سطح جهانی، تنگ و تنگتر خواهد کرد.
اکنون از پس ۸۸روز قیام سراسری که صفبندی عمیقی را میان جبههٔ دیکتاتوری آخوندی و جبههٔ خلق و قیام مردمی رقم زده است، بیش از همیشه آشکار شد که نفی اعدام یعنی نفی تمامیت حاکمیت ولایت فقیه.
فریاد و شورش و قیام «نه به اعدام» را در سراسر ایران علیه اصلیترین ابزار سیاسی و مذهبی حکومت قرون وسطاییِ ولایت فقیهی طنینافکنیم!