728 x 90

حاکمیت ولی‌فقیه، مجاهدین خلق و وظیفهٔ ملی و تاریخی(۵)

مسیری به سوی روشنایی
مسیری به سوی روشنایی

«هیچ کس به اندازۀ موقعی که دیگری را توصیف می‌کند،

شخصیت خود را فاش نمی‌سازد».(ژان پل ریشتر، رمان‌نویس

آلمانیِ اواخر قرن ۱۸ و اوایل قرن ۱۹میلادی)

***

قسمت چهارم شامل دو بخش بود:

۱ــ شرح آنچه بر تک‌تک مجاهدین در انقلاب درونی‌شان گذشت و آنچه دستگاه پمپاژ دروغ جمهوری اسلامی و همسویانش به‌طور خاص با عنوان «طلاق اجباری» تبلیغ کرده و می‌کنند.

۲ــ محورها و اهداف اصلی انقلاب مجاهدین که با آنها زندگی جدیدشان را سمت‌وسو داده‌اند.

از این تابلو که بگذریم، در پای تابلو بعدی به یک پرسش برمی‌خوریم: آیا بانی این انقلاب که ضرورت این انتخاب (ترک زندگی گذشته) را در دوراهی «بودن یا نبودن» مجاهدین تشخیص داد، عواقب و چشم‌اندازها و آثار درونی و بیرونی آن را پیشاپیش می‌دید یا نه؟

بانی تئوری انقلاب در آینهٔ زمان

خیلی خلاصه و کوتاه، بند یا پاراگراف زیر را در معرفی بانی انقلاب درونی مجاهدین و چشم‌اندازهایی که ترسیم کرد، بگوییم و بحث را ادامه دهیم.

مریم رجوی با انقلاب فکری که سال۱۳۶۴ در درون مجاهدین پی‌افکند، بت و تابو هیولایی را شکست که ظرفیت درک و تحلیل و شناخت درست آن، هرگز در قاموس اندیشهٔ جنسیتی نمی‌گنجد؛ اندیشه‌ای که عمر زنان و مردان را در تاریخ بشر به گروگان گرفته است.

مریم رجوی بر ارکان اندیشهٔ قوام‌گرفته و رسوب‌کردهٔ قرنهای شریعت‌پناهیِ آخوندی شوکی وارد کرد که یا باید به اصل انسانیت خویش باز می‌گشتند تا فهمش کنند و یا درون‌مایه‌های جنسیت‌پرستی و عقب‌مانده‌شان را در قالب کینه‌جویی‌های افسارگسیخته با ادبیات مستهجن لمپنی و مبتذل، نسبت به مجاهدین و شخص مریم رجوی بارز کنند. کافیست سری به انبوه مطالب آخوندنوشتار یا آخوندگفتار بزنیم. در همین بیرون ریختن درون‌مایه‌های فکری و فرهنگی است که یقین می‌کنیم «هیچ کس به اندازۀ موقعی که دیگری را توصیف می‌کند، شخصیت خود را فاش نمی‌سازد».

شاخص نقد انقلاب درونی مجاهدین

طبق نمونه‌های قبلی، آن‌که با قوای تعقل و خرد به این جهان و پدیده‌های انسانی و اجتماعی می‌نگرد، نخست پرده‌های این سیرک‌بازار مستهجن تبلیغات آخوندی و همسویانش را کنار می‌زند تا دریابد که در نهایت، محصول انقلاب درونی مجاهدین تاکنون چه بوده و از عناصر آن چه ساخته است.

آن که حقیقتاً می‌خواهد به نقد انقلاب درونی مجاهدین بنشیند، نخست تمامی اسناد آخوندنشان زن‌ستیز و تبلیغات جنسیت‌اندیش مستهجن و مبتذل را کنار می‌زند تا بتواند خوب و بد و قوت و ضعف آن را بازشناسد و بازنماید. مجاهدین که از کوره‌ها و ظلام‌های سالیان طولانی با چراغ انقلاب درونی‌شان عبور کرده‌اند، از قضا از چنین نقدی به‌غایت استقبال می‌کنند و آن را در خدمت تعمیق مبارزه برای سرنگونی آخوندها می‌دانند.

دو روی عجیب یک سکه!

در پای تابلو بعدی باید واقعیت دیگری از آثار انقلاب درونی مجاهدین را مد نظر داشت که در پمپاژ تبلیغاتی جمهوری اسلامی و همسویانش با عناوینی مثل «قلعهٔ الموت»، «سکت»، «فرقه» و «تفتیش عقاید» معرفی می‌شود. مضمون اصلی این پمپاژ تبلیغاتی، نشست‌های درونی مجاهدین است. حالا ببینیم واقعیت درون مجاهدین چیست و بهره‌برداری شیطان‌سازی از آن چیست.

اصل اول: مجاهدین بنا بر ضرورت مبارزاتی، ملزم به داشتن یک تشکیلات منسجم و منظم و هماهنگ هستند. هر نیروی مبارز دیگر هم که هدف مشخصی را دنبال کند، لاجرم به این تشکیلات و انسجام نیازمند است. تشکیلات برای مبارزه‌یی جدی و هدفمند ـ آن هم با چند هزار یا حتی چند صد نفر ـ با یک کانون معمولی خانوادگی، محفل دوستانه، گردهمایی روشنفکرانه، شرکت خصوصی یا روابط در یک باشگاه ورزشی تفاوت بسیار زیادی دارد. به زبان فنی یعنی قانونمندی‌های ساختار و ارتباطات آن متناسب با هدفی که دارد، شکل و قوام می‌گیرد.

کیفیت مبارزه مجاهدین و ماندگاری‌شان هم مرهون تشکیلات و نظم و انسجام و هماهنگی و هدفمندی‌شان است. رژیم جمهوری اسلامی و اضداد مجاهدین هم تمام هدفشان این بوده و هست که این تشکیلات را فروبپاشند؛ چرا که متأسفانه از پس تمامی گروه‌های سیاسی ایرانی برآمده‌اند. این در حالی بوده است که بیشترین قتل‌عام، زندانی کردن‌ها، ترورها، بمبارانها و گروگان‌گیریها علیه مجاهدین صورت گرفته و یک‌هزارم این جنایات علیه گروهها یا احزاب دیگر صورت نگرفته است.

واقعیت طی ۴۱سال گذشته این بوده است که هوشیاری مجاهدین در حفاظت از تشکیلاتشان، تمام طرح‌های انهدام این تشکیلات توسط ارتجاع داخلی و استعمار خارجی و مماشات‌گران با ملایان را برهم زده است. بنابراین آن روی سکهٔ هوشیاری و اتحاد مجاهدین و شکست طرح‌های مختلف آخوندها و همسویانشان، اتهام و بهتانش شده است «قلعهٔ الموت»!

واقعیت آشکار اما این بوده و هست که هزاران نفری که تا به‌حال از ایران یا خارج ایران به زندگی و مناسبات درونی مجاهدین آمده و چند روز یا چند هفته‌یی مهمان آنان بوده‌اند، همگی از یک کانون پر از مهر و صمیمیت، لطف و محبت، شادمان و دوستدار همدیگر، فدا کردن برای دیگران و عشق عجیبشان به مردم ایران گفته و نوشته‌اند.

(یادآوری می‌شود پس از تغییر شرایط در عراق در سال۲۰۰۳ که خانواده‌های مجاهدین از ایران و خارج ایران به اشرف می‌آمدند، همگی با روحیه و نشاط و خاطرات تازه‌یی اشرف را ترک می‌کردند و در ایران و هر جایی که می‌رفتند این مشاهدات و خاطرات را بازگو می‌کردند. به همین دلیل هم پس از تحویلدهی حفاظت اشرف به عراقیان، سفارت آخوندها در عراق از طریق نوری مالکی دخالت کرد و نگذاشت دیگر خانواده‌ها به داخل اشرف بروند. بعد از آن هم طولی نکشید که سریال کشتار مجاهدین در اشرف پیش آمد و... )

نقد مداوم خود در مسیر آینده

این تابلو را که از دست‌آوردهای انقلاب درونی مجاهدین است، در چند زمینه و موضوع، در شمارهٔ بعد تشریح خواهیم کرد...

ادامه دارد...

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/29191354-919b-4a2e-b779-c309c953f86b"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات