شغالها پیشاپیش خطر را حس میکنند و با زوزههای ممتد بهسایر شغالها هشدار میدهند. ۵سال پیش خامنهای هم پیشاپیش خطری جدی را از سوی جامعهیی پر تب و تاب حس کرد و با زوزههای ممتد بهسایر کارگزاران رژیمش هشدار داد که: «ما در داخل کشور گسلهایی داریم... . اگر چنانچه این گسلها فعال شد، آنوقت زلزله بهوجود میآید!» (خرداد۱۳۹۵).
قیامهای سالهای ۹۶، ۹۷، ۹۸ و ۱۴۰۰ و زنجیرهیی پیوسته از اعتراضات سراسری اقشار مختلف، درستی این پیشبینی ناشی از «غریزهٔ بقا» ی شغال فرتوت ولایت را نشان داد.
روز ۲۲آذر نیز خیزش سراسری و بزرگ معلمان کشور در بیش از ۱۰۰شهر میهن اشغالشده، نشانی دیگر از آغاز حرکت گسلهای اجتماعی، زیر پای رژیم لرزان آخوندی بود. لشکر عاصی و خروشان معلمان و بازنشستگان که در برخی شهرها مانند تهران و شیراز تظاهراتشان بههزاران تن بالغ میشد و با شعارهای انقلابی میخروشیدند: «معلم قیام کن از حق خود دفاع کن»، «معلم زندانی آزاد باید گردد»، «این همه بیعدالتی هرگز ندیده ملتی»، «فرهنگی آزاده چاره ما فریاده»، «معلم میمیرد ذلت نمیپذیرد»، «تا حق خود نگیریم آرام نمینشینیم» و «معلم دادبزن حقتو فریاد بزن».
این تظاهرات و تجمعات خروشان سراسری، پس از دو روز تحصن سراسری رخ داد؛ آن هم در حالیکه یک ماه پیش هم تظاهرات سراسری معلمان و بازنشستگان (۲۰ آبان) زنگهای خطر را برای رژیم بهصدا درآورده بود. با این تفاوت که آن تجمع در ۵۳شهر رخ داد و امروز پس از یک ماه، در بیش از ۱۱۰شهر میهن، آن هم با شعارهای بسا آتشینتر.
از سوی دیگر این تظاهرات سراسری، تنها دو هفته پس از قیام آتشین مردم اصفهان رخ داد. قیامی که خامنهای مجبور شد دستور شلیک دهد و با گلولههای ساچمهای و جنگی، آتشی فروزانتر را علیه خود ذخیره کند. اما خیزش معلمان نشان داد که جامعهٔ ایران نهتنها مقهور گلوله، ساچمه، و رئیسی جلاد نمیشود، بلکه وقتی امروز هم در تهران، خامنهای بهوحوشش دستور حمله بهمعلمان را داد، با مقاومت معلمانی روبهرو شد که با هم زنجیر کرده و خطاب به مزدوران خامنهای فریاد میزدند: «بیشرف، بیشرف!».
اکنون همان خطر بزرگی که خامنهای نسبت بهآن هشدار داد، در حال رخ دادن است. هر روز اقشار مختلف و بهجان آمدهٔ میهن در صفوفی پیوستهتر با یکدیگر، جبهه برانداز را قویتر و یکپارچهتر میکنند و تمامینمودها و علائم نشان میدهد که «گسلها فعال» شدهاند؛ دیالکتیک جامعهیی انقلابی و قانونمندی شرایط انفجاری هم میگوید که زنجیرهٔ ادامهدار اعتراضات و خیزشها ناگزیر است. قیامها، خیزشها و حرکات اعتراضی، از قیام سیستان و بلوچستان، تا قیام خوزستان و قیام اصفهان نشان میدهد، خشم و طغیان اجتماعی از سرکوب پیشی گرفته است. هر چقدر هم رژیم تلاش کند با سرکوب، اعتراضات و خیزشها را مهار کند، باز از جای دیگر، اعتراض و خیزشی دیگر سر باز میکند؛ فواصل خیزشها با یکدیگر کمتر میشود، از عمق و رادیکالیزم بیشتری برخوردار میشوند و در یک نقطه، با کمک کانونهای شورشی بهمرحلهٔ انقلاب عظیم تودهای، با صدها و هزاران کانون شورش و قیام، بالغ میشود و همان زلزلهای که خامنهای از آن وحشت دارد، رخ میدهد.