جواد ظریف وزیر خارجه آخوندها هماکنون در سفری به اروپا بهسر میبرد. او چند روز پیش وارد سوئد شد. اما این سفر تبدیل به تلاطمی شد که امواجش تا بالاترین سطوح سیاسی دولت سوئد را هم تحت تاثیر تنشهایش قرار داد.
هدف ظریف از این سفر چه بود؟
ظریف تا چه حد توانست به اهدافی که از این سفر داشت برسد؟
چه عاملی باعث شد وزیر خارجه سوئد خارج از عرف دیپلماتیک دست به اقداماتی تحقیرآمیز علیه ظریف بزند؟
نگاهی به وضعیت کنونی رژیم
با یک نگاه به وضعیت رژیم بهخوبی میتوان دریافت که زمان بضرر رژیم است و فشارها از همه سو رژیم را به نقطهٔ خفگی نزدیک میکند، بهطور خاص خفگی اقتصادی چرا که اقتصاد رژیم روی درآمد حاصل از فروش نفت و واردات بنا شده است و اکنون که صادرات نفت به صفر رسیده، در خوشبینانهترین وضعیت رژیم حداکثر چیزی حدود ۳۰۰تا ۴۰۰هزار بشکه در روز نمیتواند صادر کند، میزانی که البته کفاف مخارج سنگین نظام آخوندی را نمیدهد، ضمن اینکه بهعلت سیاستهای ضدمردمی آخوندها تولید ملی نیز اساساً از بین رفته و از نظر اقتصادی بهعنوان یک منبع درآمد ملی، هیچ چشم امیدی به آن نمیتوان داشت.
اهداف ظریف از سفر اروپایی
مجموع این عوامل وضعیت را به نقطهای رسانده که میتوان اصطلاحا به آن گفت حالت «خفگی اقتصادی»!
و اکنون رژیم تنها راه نجات از این خفگی را در اجرایی کردن «اینستکس» جستجو میکند. به عبارت روشنتر رژیم بجز اینستکس هیچ چشمانداز دیگری ندارد. اینستکسی که درون نظام آخوندی موضوع اصلی اختلاف باندهای متخاصم رژیم است و از آن با اصطلاحاتی مانند «سرکار گذاشتن بزرگ»، «دادن اسب و گرفتن افسار» و... یاد میکنند.
اینستکسی که پیششرط بکار افتادنش البته پذیرش «ا ف ای تی اف» است!
و حتی با فرض اجرایی شدن، باز هم بنا به گفته باندهای حاکمیت، چیزی بیشتر از «نفت در برابر غذا» نیست! اما اکنون و با تمامی این اوصاف خامنهای در نقطهای قرار گرفته که ظریف برای گدایی همین اینستکس با تمامی ضررهایش به اروپا فرستاده است.
ارزیابی موفقیت یا شکست سفر ظریف
تا این لحظه هیچ خبر یا نشانهای دال بر موفقیت سفر ظریف مشاهده نشده است (نشانهای متضمن دستیابی به اهدافی که فوقا گفته شد). ضمن اینکه آنچه که در خیابانهای سوئد توسط ایرانیان آزاده بهوقوع پیوست و در رسانههای جهان بازتاب یافت خود به تنهایی حاکی از یک ضربه به سفر ظریف و مأموریتش است.
اما بهطور خاص در مورد اینستکس باید گفت مسئولان سیاست اروپا مانند مرکل بارها گفتهاند که دولتها در اروپا هیچ هژمونی روی شرکتها و مؤسسات اقتصادی ندارند و هیچ چیزی را نمیتوانند برای آنها الزامی کنند
در اروپا راه سیاست و اقتصاد الزاماً یکی نیست آنچنان که در سیاست میگویند برجام باید حفظ گردد اما در حیطه اقتصادی هیچ قدمی برنمیدارند واقعیتی که کارگزاران رژیم نیز تحت عنوان «بی عملی اروپا» نسبت به آن زبان به شکوه و شکایت باز میکنند.
در نتیجه باید گفت ظریف تا این نقطه نه تنها هیچ دستاوردی در این سفر نداشته بلکه آنچنان توسری محکمی هم دریافت کرد که قطعاً پیامدهای آن را در تشدید بحرانهای درون نظام باید انتظار کشید.
بهعنوان نمونه هموطنان اشرفنشان آنچنان سیلی سیاسی محکمی به نماینده خامنهای زدند که تاثیراتش را در کنفرانس مطبوعاتی وزیر خارجه سوئد میشد، دید. تا آنجا که در یک موضعگیری خوار کننده رسما و علناً اعلام کرد ما ظریف را دعوت نکرده بودیم! حرفی که برخلاف عرف معمول دیپلماتیک است.
ودر کنفرانس وزیر خارجه سوئد هم ظریف را نیآورده بودند و کلاً کنفرانس مطبوعاتی وزیر خارجه سوئد تحت تاثیر اقدامات اشرفنشانها بود و سؤالات هم اکثراً حول همین مسأله دور میزد.
واکنش رژیم به سفر وزیر خارجهاش
تا ساعت تنظیم این یادداشت، رژیم هیچ موضع رسمیای در مورد سفر ظریف به سوئد و پیامدهای آن نگرفته است امری که احتمالاً ناشی از شدت ضربه است، اما پیامدهای این ضربه را میتوان در واکنشهای هیستریک ظریف دید:
ظریف: «همین ادمها که در بیرون ایستادهاند(اشاره به اشرفنشانها) از هر کدامشان بخواهید تا در هر یک از جلسات ایرانی شرکت کنند و ببینید اگر زنده ماندند؟آنها یک دقیقه زنده نمیمانند میدانید چرا؟ آنها حتی در عراق هم نمیتوانند کار کنند زیرا مردم عراق آنها را زنده میخورند. آنها مرتکب ۱۷هزار عملیات تروریستی شدهاند»
آنجایی که نقابش را برمیدارد و با ادبیات خلص پاسداری صحبت میکند و نشان میدهد که «ظریف همزاد قاسم سلیمانی است» با همان پتانسیل آدمکشی و درندهخویی و حتی بالاتر!
ظریف در سخنانش نسبت به مجاهدین و ایرانیان آزاده نشان داد که در پشت پرده تا کجا میتواند نسبت به مجاهدین و هواداران مقاومت ایران قصی و خونریز باشد بویژه هنگامی که از «آدمخواری» و کشتن حرف میزد.
به نقطه بروز و ظهور رساندن این خوی حیوانی ظریف شاید یکی از مهمترین دستآوردهای سفر اخیر ظریف باشد!؟ تا سیاستمداران اروپایی هنگام نشست و برخاست با او بدانند با چه پدیدهای در حال مذاکره هستند.
دو سه هفته پیش از این نیز عباس موسوی، سخنگوی ظریف هم در سخنانی با این مضمون گفته بود هیچ فرقی بین ظریف و قاسم سلیمانی وجود ندارد. همه انقلابی (منظورش پاسدار و آدمکش) هستیم. فقط اونها بدون استعاره حرف نظام را میزنند، ما (وزارتخارجه) همان حرفها را در زرورق میپیچیم و میزنیم!
اکنون اشرفنشانها با خشم و خروششان چنان ضربهای به ظریف و مماشاتگران وارد کردن که ظریف اینگونه هیستریک این زرورق را کنار گذاشت و چهره آدمکش و تروریست خودش را بارز کرد.
دستمریزادی به اشرفنشانها
در پایان یکبار دیگر باید از تمامی اشرفنشانها و حامیان مقاومت تشکر کرد که صدای رسای مردم ایران بودند و با سیلی محکمی که به نماینده دیکتاتوری مذهبی زدند، مایه دلگرمی مردم بپا خاسته و پژواک صدای شورشی آنها شدند و به جهانیان یکبار دیگر نشان دادند که این جنایتکاران نمایندگان مردم ایران نیستند و رابطه با اینها بالاترین دشمنی با مردم ایران است و باید نمایندگان واقعی مردم ایران را بهرسمیت بشناسند.