وحشت از قیامهای عراق و لبنان، روزبهروز در رژیم عمیقتر و آشکارتر میشود؛ چرا که قیام بهخصوص در عراق با ورود به سومین هفته در دور دوم، از مرحلهٔ قهر و سرکوب عریان عبور کرده و پیش میرود. رژیم بهرغم بهکار گرفتن حداکثر خشونت و سبعیت و گرفتن بیش از ۳۰۰کشته و ۱۲هزار مجروح، نتوانسته قیام را درهمبشکند. در نتیجه قیامها روزبهروز رادیکالتر و عمیقتر شده و نفوذ و دخالتهای جنایتکارانهٔ رژیم را هدف قرار داده و ظاهر شدن فروریختن عمق استراتژیک رژیم، نظام ولایت فقیه را در وحشت فروبرده است.
تودهنی قیام به خامنهای
این وحشت بهخصوص وقتی بیشتر نمودار شد که اظهارات خامنهای در روز ۸آبان که به عوامل خودش در عراق دستور سرکوب داد و به مردم هم گفت که خواستههایشان را فقط در چارچوب ساختارهای قانونی دنبال کنند، نتایج عکس بهبار آورد، از یکطرف دولت و عوامل سرکوبگری که از رژیم و سپاه پاسداران دستور میگیرند، نتوانستند به آنچه خامنهای میخواست جامهٔ عمل بپوشانند و قیام را سرکوب یا لااقل متوقف کنند و از طرف دیگر در رابطه با مردم هم اظهارات خامنهای بنزینی بود بر آتش خشم و نفرت مردم عراق؛ بهخصوص از آن به بعد بود که خشم مردم علیه رژیم و مظاهر آن بیشازپیش حالت تهاجمی پیدا کرد؛ از حمله به سفارت رژیم در بغداد و حمله به کنسولگری در کربلا تا پایین کشیدن تابلو خمینی دجال از یک خیابان در نجف و لگدمال کردن بنرها و تابلوهای تبلیغاتی تصاویر خمینی و خامنهای و قاسم سلیمانی در شهرهای مختلف عراق... از همین رو خامنهای در صحبت بعدیش در روز ۱۲آبان، لام تا کام به عراق اشاره نکرد.
در مورد سایر علل نگرانی رژیم هم اگر به حرفهای سردمداران رژیم و رسانههای حکومتی نگاه کنیم، دلایل نگرانی رژیم آشکار میشود.
پاسدار سرلشکر باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح رژیم، روز پنجشنبه ۱۶آبان طی یک سخنرانی دربارهٔ وضعیت قیام در عراق و لبنان، به «توطئههای دشمنان» اشاره کرد که میخواستند «با سوءاستفاده از مطالبات بهحق مردم، حکومتهای مزدور را در این کشورها بر سر کار آورند». معنی حرف پاسدار باقری آن است که رژیم میخواهد دولتها و ساختار فاسد حکومت در عراق و لبنان را نگهدارد.
پاسدار باقری سپس اضافه کرد: «دشمنان فکر میکنند که محور مقاومت با این توطئهها ضربه میخورد... ملت عراق در اربعین نشان داد که چه کرامت و بزرگواری و مهمانداری دارد و حماسه اربعین را خلق کرد». این حرف نیز اولاً به زبان معکوس اعتراف آشکاری به ضربه خوردن رژیم است که او برای سرپوش گذاشتن از فرط بلاهت و خالی بودن چنتهاش، به نمایش اربعین بهعنوان برگ قدرت رژیم متوسل میشود تا بگوید که رژیم در عراق از پایگاه و حمایت مردمی برخوردار است، در حالیکه قیام عراق این بهاصطلاح برگ رژیم را سوزانده و باطل کرده و بهعکس نشان داد که چه توفانی از خشم و کینه و نفرت در سراسر عراق علیه رژیم در جریان است. سوزاندن برگ جعلی پایگاه رژیم در شیعیان عراق، نخستین دستآورد ارزشمند قیام اکتبر عراق است.
کیهان خامنهای(۱۶آبان) به وجه دیگری از شکست و وحشت رژیم اشاره میکند؛ آنجا که قیام عراق را در ادامهٔ قیام ۸۸ و قیام دیماه ۹۶ ایران و با همان روح و جوهر میبیند و مینویسد: «بعد از شکست و تجربه فتنههای ۸۸ و ۹۶ در ایران دستگاههای اطلاعاتی–امنیتی آمریکا... مجدداً به سراغ «بازوان مقاومت» رفتند و فتنه در کشورهای منطقه را کلید زدند. لذا فتنه کنونی در لبنان و عراق را باید در ادامه فتنههای سال ۸۸ و۹۶ ایران تحلیل کرد».
فارغ از دجالگریها و وارونهگوییهای معمول دستگاه تبلیغاتی رژیم، از این سخن پیداست که رژیم قیام عراق را هم تهدیدی علیه موجودیت خود میداند که البته همینطور هم هست؛ چرا که عراق برای رژیم اهمیت استراتژیک دارد. بهدلیل تعادلش در کل منطقه، در تنظیم با آمریکا و از بابت دورزدن تحریمها، عراق برای رژیم غیرقابل جایگزین است و با فروریختن عمق استراتژیک رژیم در عراق، یک ستون مهم نگهدارندهٔ رژیم هم فرومیریزد و همانگونه که در پیام شماره ۱۵ رهبر مقاومت ایران آمده بود، «اخراج و پایان رژیم در عراق، در حکم پایان ولایت فقیه است».
بنبست رژیم در عراق
البته روشن است که بهدلیل اهمیت فوقالعادهٔ عراق و جایگاهی که در استراتژی رژیم دارد، رژیم به این سادگیها دست از عراق برنمیدارد و برای حفظ آن از هیچ جنایتی رویگردان نیست؛ اما واقعیت این است که رژیم در عراق فعال مایشاء نیست؛ یعنی نمیتواند و امکان آن را ندارد آنچه را که میخواهد در عراق عملی کند. در وهلهٴ اول بهدلیل اینکه در عراق حاکمیت مطلق ندارد. عراق یک حاکمیت دوگانه دارد و حتی دولت مالکی که تماماً وابسته و نوکر رژیم بود، ناچار بود در عینحال با آمریکا هم تنظیم کند.
اما عامل مهمتر و بسیار تعیینکننده خود قیام است و اینکه قیامکنندگان با پایداری و رشادت خود، سرکوب رژیم را خنثی و بیاثر کردهاند. منظور این نیست که دیگر سرکوبی حتی شدیدتر از آنچه تا بهحال بوده، متصور نیست، بلکه قیام بنا به تجربه عینی همین یک ماه گذشته، نه تنها مرعوب و منکوب سرکوب نشده، بلکه بسیار قویتر و سازمانیافتهتر و با اتکا بهنفس چشمگیری نسبت به روزهای آغازین توانسته است هم خود را تثبیت کرده و هم موفق به کسب شناسایی نسبی بینالمللی شده است که این یکی دیگر از دستآوردهای قیام است.
شناسایی نسبی قیام توسط آمریکا
نشانههای این شناسایی نسبی را میتوان در اظهارات و موضعگیریهای بالاترین مقامهای دولت آمریکا و برخی دیگر از مقامهای بینالمللی مشاهده کرد:
- بیانیهٔ دبیرکل ملل متحد(۱۵آبان): «گزارشها از ادامه استفاده از مهمات جنگی علیه تظاهراتکنندگان در عراق نگرانکننده است». وی خواستار رسیدگی جدی به اقدامات خشونتآمیز شد.
- ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، ۲خبر «آتش زدن دیوار کنسولگری رژیم ایران در کربلا» و «حملهٔ دهها تن از تظاهراتکنندگان عراقی به کنسولگری رژیم ایران در کربلا و پایین کشیدن پرچم [رژیم ایران] و به آتش کشیدن بخشی از دیوار بیرونی» را در پیام توئیتری خود منعکس کرد.
- مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا نیز در یادداشت توئیتری خود گفت: «عراق و لبنان سزاوار آزادی و تعیین سرنوشتشان به دور از کنترل ولیفقیه رژیم ایران علی خامنهای هستند».
- مایک پمپئو همچنین نوشت: «مردم عراق و لبنان خواستار بازپسگیری کشورهایشان هستند... این دو ملت به کاذب بودن انقلاب رژیم ایران که جز فساد چیزی به منطقه صادر نکرده پی بردهاند».
شکستن طلسم ولیفقیه در منطقه
شایان توجه است که رژیم تا پیش از این، با سرمایهگذاریهای سنگین سیاسی و تبلیغاتی و با دجالگری و نمایشهایی از قبیل نمایش اربعین، توانسته بود به آمریکا و به سایر طرفها بهباوراند که گویا در عراق دارای پایگاه و حمایت مردمی است و شیعیان را در جیب خود دارد و عملاً هم با عراق و بهخصوص شهرهای زیارتی، همچون بخشی از قلمرو خود تنظیم میکرد. اما قیام مردم عراق، این برگ و این دجالگری را بهکلی سوزاند و هر کس را که چشمی برای دیدن داشت به این نتیجه رساند که مردم عراق به اندازه مردم ایران، از این رژیم متنفر و منزجرند و کمر به ریشهکن کردن سلطهٔ شوم آن، از میهنشان بستهاند. با این تفاوت که در ایران رژیم حاکمیت مطلق دارد و اختناق مطلق برقرار کرده و در عراق چنین نیست.
به این ترتیب میتوان گفت همچنان که قیام ۸۸، طلسم خامنهای را در ایران شکست و از آن پس خامنهای در فاز نزولی قرار گرفت و طرحهای استراتژیکش از جمله برای یکپایه کردن نظامش به شکست انجامید، قیام عراق نیز طلسم ولیفقیه ارتجاع را در سطح منطقه سوزاند. ولید فارس، تحلیلگر سیاسی برجسته آمریکاییـلبنانی طی مقالهای در روزنامهٔ ایندیپندنت با عنوان «آغاز شکست پروژهٔ سیاسی ایران در خاورمیانه» در اینباره نوشت: «تحولات ۲هفتهای اخیر در عراق و لبنان حاکی از موفقیت قیامهای مردمی است و چنین بهنظر میرسد که این تظاهرات توانسته است از خطوط قرمز نظامهای سیاسی در هر دو کشور عبور کند و پا به مرحلهای از پیروزی بگذارد که دیگر، فرصت سرکوبی این تظاهرات برای دولتها ممکن نباشد».
به این ترتیب قیام و ارادهٔ قیامکنندگان واقعیتهای مهمی را در صفحهٔ شطرنج سیاست منطقهای و بینالمللی در رابطه با عراق تغییر داده و بهثبت رسانده است. مهمتر از همه اینکه خود را بهعنوان یک پارامتر مهم و تعیینکننده بر معادلات سیاسی تحمیل کرده است.