موج جدید حملات مهرههای دلواپس نظام بهروحانی روز ۲۵مهر توسط آخوند ذوالنوری رئیس کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس رژیم کلید خورد؛ هنگامی که او هزار بار اعدام روحانی بهخاطر حرفهایش درباره مذاکره را درخواست کرد. این جدال روز یکشنبه در مجلس ارتجاع با تهدید رئیسجمهور ارتجاع بهاستیضاح و برکناری بالا گرفت؛ سپس آخوند ذوالنوری و شرکا روز دوشنبه ۲۸مهر همایش و جلسهیی در قم برای بررسی مسأله استیضاح روحانی برگزار کردند.
تشکیل جبهه برای استیضاح و برکناری روحانی
به این ترتیب ذوالنوری و شرکا که از مجلس جواب نگرفتند، موضوع را بهقم کشاندهاند تا با اجتماعی کردن استیضاح، بدنهٔ باند خودشان را بهمیدان بکشانند.
این اقدام نشان میدهد که باند کذایی در هدف برکناری روحانی بسیار مصر است، بهرغم آنکه میدانند خامنهای با این قضیه مخالف است.
ذوالنوری گفته است: «استیضاح حسن روحانی، از دستور کار مجلس یازدهم خارج نشده و بهقوت خودش باقی است، پرونده استیضاح دست بنده است، ۴۴نفر امضا کردهاند که ۱۱نفر امضایشان را پس گرفتند. از دیگر نمایندگان خواهش میکنیم استیضاح را امضا کنند که اوضاع نابسامان فعلی با استیضاح آقای رئیسجمهور سامان پیدا کند».
این جماعت حالا بهقم رفتهاند تا با تعدادی از آخوندهای قم، تشکیل جبهه بدهند. این جماعت بسیاری از امام جمعهها را نیز همراه خود دارند که بعضی از آنها مانند علمالهدی در مشهد و آل هاشم در تبریز در این جریان موضع گرفتهاند و حالا که برای یارگیری از آخوندهای قم رفتهاند، کار برای خامنهای برای کنار زدن آنها خیلی دشوارتر شده است. اگر خامنهای همان روزهای اول وارد شده بود و این قضیه را از سرچشمه میبست، هزینهٔ کمتری میپرداخت، اما با تأخیر، هزینهیی که باید بپردازد روز بهروز سنگینتر میشود.
خامنهای قبلاً هم گفته است دنبال استیضاح و سؤال نروید و بگذارید این دولت تا روز آخر کارش را بکند، قالیباف هم که در مسند ریاست مجلس ارتجاع میخواهد حرف خامنهای را پیش ببرد، جلو استیضاح را گرفته، اما تمایل خودش حذف روحانی است، ولی میترسند در صورت استیضاح و عزل روحانی از این شکاف درون رژیم، قیام بیرون بزند، این خطر را بهطور سربسته بههمدیگر گوشزد میکنند.
هشدارها به دلواپسان
خبرگزاری سپاه پاسداران از قول ابراهیم رسول مدیرکل هیأت رئیس مجلس رژیم در مورد پیامدهای برکناری روحانی هشدار داد. و نوشت: «دولت پس از استیضاح روحانی تا انتخابات در اختیار جهانگیری معاون اول خودش قرار میگیرد. برفرض این اتفاق از وزیر تا استاندار رهاتر خودمختارتر از گذشته خواهد بود و بیثباتی اجرایی افزونتر میشود... بیثباتی سیاسی در فشلیسم اقتصادی (به وجود خواهد آمد».
مدیرکل هیأترئیسه مجلس رژیم همچنین هشدار داد: «برکناری روحانی بهترین سوژه برای رسانههای معاند و دولتهای مخالف نظام خواهد شد تا ماهها بهتولید برنامه بپردازند و جوسازیهای بینالمللی راعلیه ما دنبال کنند».
خبرگزاری سپاه پاسداران (فارس ۲۸مهر) ضمن حمله بهروحانی که با گفتار و رفتارهایش خود را در گردابی خودساخته انداخته، اما بهدلواپسان هشدار داده و مینویسد: «سیاستورزی عاقلانه میطلبد که عواقب استیضاح پیشاپیش بررسی شود که اقدامی احساسی و بر اساس بیبصیرتی انجام نشود».
در باند مقابل هم هشدارها بهباند ذوالنوری بالا گرفته و صراحتاً میگویند این اقدام تف سر بالاست، یعنی اینکه بهصورت نظام و شخص خامنهای برمیگردد، چرا که روحانی فرد ناشناختهای نبوده و طی تمام سالهای حاکمیت این رژیم عهدهدار بالاترین مناصب بوده است. عباس عبدی که خودش پیشنهاد استعفای روحانی را مطرح کرده بود، در تحلیلی تحت عنوان «نابخردی هم حدی دارد» نوشته است: «این حملات شما علیه روحانی، ببخشید، تف سر بالاست که مثل بومرنگ (یک سلاح پرتابی بومیان استرالیا که پس از پرتاب، اگر بهشکار اصابت نکند، بهجانب خود شکارچی برمیگردد) عمل میکند و اعتبار و کارآیی تمام موارد گفته شده را نقض و رد میکند. حالا فرض کنیم که این حملات علیه خودتان نباشد، چه فایدهای دارد؟ اینکه او تا ۹ماه دیگر هست و تمام میشود، شما میمانید و وضعیتی که قادر بهانجام کوچکترین اصلاحی هم در آن نیستید. شاهدش مجلس فعلی است».
عبدی سپس با یادآوری تجربه احمدینژاد و کوبیدن او بر سر باند مربوطه میافزاید: «قویترین شما طی ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ آمد، چه کرد؟ جز اینکه الآن مثل استخوان در گلویتان گیر کرده و علیه سیستم شده است؟ جز اینکه صدها میلیارد دلار پول نفت را گرفت، روزی که رفت جز سیاهی و بدبختی اثری از خود نگذاشت؟».
جنگ درونی رژیم، اصلی یا فرعی؟
سؤال این است که چرا دار و دستهٔ دلواپسان کوتاه نمیآیند؟ آیا آنچه را که این مخالفان میگویند نمیدانند و نمیفهمند؟ جواب در شرایط فوقالعاده خطرناک و حساس کنونی و بهعبارت دیگر در بحران سرنگونی است. وضعیتی که اکنون شاهد آن هستیم، یادآور مجلس رژیم شاه در آخرین ماههای عمر آن است. اینها که صدای طوفان را شنیدهاند بهتلاش و تقلا افتادهاند تا جلو آن را بگیرند.
به عبارت دیگر این جنگ و دعوای درونی، بهرغم حدت و شدتش، تنها یک علامت است مانند تب بالا که از یک عفونت و درد اصلی خبر میدهد. تضاد و مسألهٔ اصلی جنگ این باند و آن باند و استیضاح یا برکناری روحانی نیست؛ (مانند برکناری و دستگیری هویدا نخستوزیر ۱۳سالهٔ شاه) بلکه نمودی از جنگ مردم با حاکمیت و نمایان شدن چشمانداز سرنگونی است. نشانهٔ یک جامعهٔ در حال انفجار است، جامعهٔ درگیر دو ابر بحران، اول فقری که بهگفتهٔ ایادی خود رژیم بهفلاکت و بهگرسنگی انجامیده، دوم فاجعهٔ کرونا که تمام کشور را درنوردیده و مردم را در گردابی که طی بیش از یکصد سال گذشته نمونهٔ مشابهی نداشته، فرو برده است.
علاوه بر اینها، جامعهٔ ایران جامعهیی است که طی ۳سال اخیر ۳قیام بزرگ را با شعار محوری مرگ بر خامنهای و مرگ بر اصل ولایت فقیه پشت سر گذاشته است، مجموعهٔ این عوامل، ما را بهاین نتیجه میرساند که آن انفجار محتوم عظیم در چشمانداز است!
کارشناسان رژیم هم در نشستی در انجمن جامعهشناسی ایران هشدار دادند: «آشوبها و بحرانهای بسیار خطرناک در راه است، ما هیچ برونرفتی از وضعیت موجود نداریم، با تعمیق گسست اجتماعی در موقعیت فروپاشی اجتماعی (بخوانید فروپاشی نظام) قرار داریم» (روزنامه حکومتی همدلی ۲۸مهر۹۹).