رئیسی جلاد طی اظهاراتی، ضمن بیان این مطلب که «همراهی مجلس شرط توفیق برنامهها و سیاستهای دولت است» بهطورآشکاری بهروابط پرتنش دولت و مجلس ارتجاع اعتراف کرد و گفت: «تصمیم جدیمان است که گرفتار حاشیه نشویم این چیزی است که آقا را رنج داده؛ هر چی شد بهجان میخریم، هر چی حرف نادرست هم بود میخریم ولی قطعاً خواهید دید که ما این قضایا را بههیچ تریبونی نخواهیم کشاند» (رئیسی در دیدار با مجمع نمایندگان استانهای سیلزدهٔ جنوب کشور ـ ۱۳مرداد ۱۴۰۱).
از این قول رئیسی حتی یک روز نگذشت و خلاف آن همان روز ظاهر شد. روزنامهٔ «ایران» تریبون رسمی دولت رئیسی در شماره۱۳مرداد زیر عنوان «وزرا برنگشته، احضار میشوند!» سفرهٔ دل خود را در انظار همگان باز کرد و نوشت: «آیا جریانی خاص در مجلس در پی برهم زدن روابط با دولت است؟ روز گذشته ۵سؤال نمایندگان از وزرای ورزش و جوانان، امور اقتصادی و دارایی و بهداشت، درمان و آموزش پزشکی از سوی هیأترئیسه مجلس اعلام وصول شد».
روزنامهٔ ارگان دولت رئیسی سپس با اشاره بهمواردی مانند «جعل امضاها برای استیضاح... و ارسال پیامکهای تهدیدآمیز از دو نماینده برای وزیر صمت» و اینکه «تنها یک روز بعد از کارت زرد، وزیر ورزش مجدداً بهمجلس احضار میشود». شدت و حدت بحران روابط میان مجلس ارتجاع و دولت رئیسی را بهنمایش گذاشت. این همان مجلسی است که یک سال قبل، ۲۲۰تن از اعضای آن طی نامهیی بهرئیسی از او درخواست کردند در نمایش انتخابات حضور پیدا کند.
اما بحران، تنها بهروابط میان مجلس و دولت محدود نمیشود. سایت حکومتی خبر آنلاین (۱۱مرداد) خبر میدهد که «برخی اختلافات در دولت بالا گرفته» و بهعنوان نمونه بهمواردی «مانند حذف محسن رضایی و صولت مرتضوی از کمیسیون اقتصادی دولت» اشاره کرده و میافزاید: «چالشهای مستمر بین خاندوزی، وزیر اقتصاد و میرکاظمی، رئیس سازمان برنامه و بودجه، دیگر چیزی نیست که قابل کتمان باشد».
شایان ذکر است که خامنهای در تنفیذ رئیسی در ۱۲مرداد ۱۴۰۰، انتصاب او را «حرکت کاملاً پرمعنا» نامید و گفت: «کسان جدیدی وارد میدان میشوند که ابتکارهای جدیدی دارند». در نوروز۱۴۰۱ هم این انتصاب را از «شیرینیهای» سال۱۴۰۰ برشمرد که «امیدهایی را زنده» کرد. اما اکنون پس از یک سال بهوضوح میتوان دید که همهٔ رؤیاهای خلیفهٔ ارتجاع بر باد رفته و حتی بهکابوس تبدیل شده است
باید پرسید چه عاملی یا عواملی موجب شده که سیاست یکدست کردن شاکله قدرت توسط ولیفقیه نظام اینچنین بهگِل بنشیند، تا آنجا که خود رئیسی هم قادر بهکتمان آن نیست و صراحتاً به «رنج آقا» از این وضعیت اعتراف میکند؟
پاسخ را بایستی در شکست ولیفقیه ارتجاع در «پروژهٔ رئیسی» جستجو کرد. منظور، مفتضح شدن وعدههای او مبنی بر «مهار تورم»، «محقق کردن رشد ۸درصدی»، «ریشهکنی فقر طی دو هفته» «ساخت ۴میلیون مسکن» و... امثالهم نیست، این اباطیل مسخرهتر از آن است که حتی در رژیم هم کسی آنها را جدی بگیرد؛ بلکه منظور، شکست جلاد۶۷ در مأموریت اصلی اوست. هدف خامنهای از آوردن رئیسی، بهبهای جراحی بخش بزرگی از رژیم و سر بریدن مهرههایی امثال علی لاریجانی زیر پای او، «مهار قیامهای مردمی» و سد بستن در برابر مسیر پیشروی مداوم مقاومت سازمانیافته بود. اما یک سالی که از آمدن رئیسی میگذرد، مقارن بوده است با گسترش اعتراضات و خیزشهای مردمی، رشد کمی و ارتقای کیفی و خیرهکنندهٔ کانونهای شورشی، شکستهای خوارکننده رژیم در عرصهٔ بینالمللی در برابر مقاومت ایران، با دو محکومیت سنگین قضایی در بلژیک و سوئد... و این بهرغم آن است که رئیسی جلاد طی یک سال گذشته از هیچ شقاوتی در سرکوب و اعدام کوتاهی نکرده، از اعدامهای جمعی هر روزه تا گسترش و تشدید فعالیت گشتهای ارشاد تا بستن دهانها و شکستن قلمها و خفه کردن هر صدای مخالف حتی در درون و حاشیهٔ رژیم...
هم از این روست که اجلاس شورای ملی مقاومت (۶و۷مرداد۱۴۰۱) «در ارزیابی وضعیت رژیم، یک سال پس از روی کار آمدن رئیسی، نتیجهگیری کرد که سیاست یکدست شاکله قدرت که ولیفقیه نظام برای مهار قیامهای مردمی با جراحی درونی در پیش گرفت، اکنون به گِل نشسته و یک سال پس از آنکه خامنهای از طریق فضاحتبارترین نمایش انتخاباتی در تاریخچهٔ رژیم، جلاد ۶۷ را به کرسی ریاستجمهوری رژیم نشاند، همه چیز گواه آن است که این سیاست شکستخورده و رؤیای ولیفقیه به کابوس تبدیل شده است» (اطلاعیه دبیرخانه شورای ملی مقاومت ـ ۱۲مرداد ۱۴۰۱).