یکی از شکواییههای تئوریسینهای عمامهبه سرها و کلهگندههای خلافت ارتجاعی حاکم بر ایران این است که جوانان مجاهدین را نمیشناسند و بههمین دلیل جذب آنان میشوند.
اگر این جملهٔ اعترافگونه را بشکافیم در آن دو واقعیت سرسخت میبینیم:
یکم ـ بیش از ۴دهه پروپاگاندای جنونآمیز آخوندی نتوانسته است ذهنیت نسلهای جدید ایران را نسبت به مجاهدین مخدوش نماید.
دوم ـ سازمان مجاهدین خلق ایران بهلحاظ ایدئولوژیک، سیاسی، تشکیلاتی و مبارزاتی همچنان جذبه و پتانسیل آن را دارد که جوانان شورشی را به خود جذب نماید و راهنمای عمل آنان برای مبارزه در دوران افول و غروب ایدئولوژیها و تشکلهای انقلابی باشد.
یادآوری یک تجربهٔ آشنا
شگفتا اکنون در صحنهٔ سیاسی ایران، جوانانی جذب مجاهدین میشوند که هرگز مجاهدین را ندیدهاند. با رهبران و کادرهای آنان ارتباط حضوری نداشتهاند. اگر به روزهای اوجگیری انقلاب ۵۷ و وقایع پس از آن مانند اعلام موجودیت جنبش ملی مجاهدین نیز بازگردیم، نسلهای تازه چشم گشوده به سیاست و مبارزه در جریان انقلاب ضدسلطنتی و نسلهای پس از آن، محمد حنیفنژاد، سعید محسن و علی اصغر بدیعزادگان را به چشم ندیده بودند و از مجاهدین شناخت عمیق فلسفی ـ ایدئولوژیک نداشتند. آنها برای نخستینبار با درنگ در پوسترها، نقاشیها و یادمانهای ۴خرداد و وصیتنامههای شورانگیز مجاهدان شهید یا دفاعیههای پرشور آنان با این رهبران استثنایی آشنا شدند.
همین کافی بود تا انگیزه و شوق کافی را در آنان ایجاد کند که به مجاهدین بگرایند.
جوانان قیامآفرین و کانونهای شورشی نیز مجاهدین را از وفاداری آنها به آرمان آزادی و ایستادگی بیخلل در مسیر مبارزه از دیگر تشکلهای دروغین و مدعیان کاذب بازمیشناسند. از این رو شیطانسازی ارگانهای اطلاعاتی ـ امنیتی آخوندی در مورد مجاهدین و تلاش برای تابو کردن آنها در اذهان جوانان، نتیجهٔ عکس میدهد. حجم عظیمی از شناختهای عینی جوانان از حقانیت مجاهدین مدیون تبلیغات مشعشع و آکنده از فریب فاشیسم دینی است. آنها در کوران رویارویی با این رژیم دریافتهاند که برای دیدن واقعیت باید پردههای قطور شعبده، دجالیت و فریب و ریا را بردارند.
کانونهای شورشی و جوانان ایران
مهمترین بستری که جوانان را جذب مجاهدین میکند، پراتیکهای انقلابی کانونهای شورشی است.
کانون شورشی حامل چه پیامی است؟
در شرایطی که مدعیان نجات ایران، روشهای بیهزینه و بیدردسر و بهعبارت دیگر خنثی و تسلیمطلبانه را پیشنهاد میکنند، کانون شورشی خط سرخ مقاومت را پیش میبرد. اهل عمل و اقدام است. جانش را به کف دست میگیرد و برای پیشبرد خط قیام به استقبال خطرها و ریسکهای مختلف میرود. باکی از
گلوله خوردن یا دستگیری ندارد. وقتی دستگیر میشود، زندان را به خیابان پیوند میزند و روح شورش را به میان دیگر زندانیان میبرد. بر موضع انقلابی خود تا پایان استوار میماند.
این همان منش مجاهدین است که در تاریخ معاصر ایران بهنام و شهرت آنان گره خورده است. ۳۰هزار زندانی سیاسی سرموضع، یک رسم ماندگار از آن ساختهاند. امروز یک جوان شورشی برای پیمودن این مسیر الگوهای شناختهشده و جاافتاده دارد.
امروز هر ایرانی آزاده که بخواهد تغییری در میهن خویش ایجاد کند، مشی طیشده و امتحان پسدادهای را در پیش روی خود دارد. او حتی اگر مجاهدین را نشناسد و در طول زندگی خود حتی یکبار نیز با آنها روبهرو نشده باشد، بهمحض اینکه قدم در مسیر شرافتمند مبارزه میگذارد، خود را با آنان منطبق و همسو مییابد. بنابراین او پتانسیل بالقوهٔ مجاهد شدن را دارد.
مالیخولیای التیامناپذیر
یادآوری میشود که سازمان اطلاعات سپاه پاسداران، در بحبوحهٔ قیام ۱۴۰۱ در هراس عمیق از روی آوردن جوانان به مشی انقلابی مجاهدین به چنین هشدارهایی روی آورد:
«در صورتی که از شما درخواستهایی از قبیل انجام اقدامات تخریبی همچون آتش زدن اماکن، تابلوها و نمادها یا شعار نویسی، تهیه عکس و فیلم از اماکن خاص نظامی و مذهبی و یا برگزاری تجمع و تظاهرات و امثال این موارد را داشت، این ارتباطات از سوی مجاهدین خلق با شما برقرار شده است... لذا در اولین فرصت ضمن مسدود نمودن آن ارتباط در فضای مجازی مراتب را به نزدیکترین واحد اطلاعات سپاه محل سکونت خود و یا شماره تلفن ۱۱۴ به اطلاعات سپاه اعلام نمایید».
ترسخوردگی از پیوستن جوانان به منش مجاهدین بهصورت یک مالیخولیای التیامناپذیر، سراپای نظام ولایت فقیه را در برگرفته است.
نسل روییده از ۱۲۰۰۰۰ خون
۴ دهه پیش هنگامی که خمینی قافیه را در برابر میلیشیای مجاهد خلق باخته بود، محاکمهٔ خیابانی و تیرخلاص زدن به مجروحان، جستوجوی خانه به خانه، گزارشدهی به ارگانهای سرکوب و حتی جاسوسی و شرب خمر را برای حفظ سلطنتش واجب اعلام کرد. او گمان میکرد با حذف فیزیکی مجاهدین میتواند خلافتش را تا سالیان متمادی در این ایران ادامه دهد؛ اما بنا به منطق خدشهناپذیر هستی و قوانین تکامل اجتماعی راه به جایی نبرد.
نسل بهخون شسته اکنون در قامت جوانانی عرض اندام کرده است که از زندان رفتن، صدای گلوله شنیدن و فرود باتون بر اندام ملتهب خود نمیهراسد. در وفاداری به جوهر آزادی سر از پا نمیشناسد و حاضر است برای برافکندن نکبت ارتجاع از ایران، هر بهای گزاف را با طیب خاطر بپردازد. مگر معنای مجاهد بودن جز این است؟!
***
در آغاز پنجاهونهمین سال تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران، بهجرأت میتوان گفت که رسم انقلابی بنیانگذاران کبیر این سازمان در نهاد جامعهٔ شورشی ایران ریشههایی ستبر دوانده است. آنچه از مقاومت، شورش و قیام در خیابانهای ایران میبینیم میوههای خوشاب و با طراوت این درخت پاک و ریشهدار است.