مقاومت ایران در سرفصلها و رویدادها مختلف، بر این واقعیت پای فشرده است که فاشیسم دینی برای ادامهٔ بقای خود به بحرانآفرینی و جنگافروزی در خارج از مرزهای ایران نیاز مبرم دارد. جهان در اوجگیری جنگ در غزه و تلفات دهشتناک غیرنظامیان وجهی دیگر از این جنگافروزی را به چشم میبیند. در حالی که وجدانهای جریحهدار روزانه از فجایع جنگ به غلیان درمیآیند، خامنهای، آخوندها، پاسداران و کارگزاران ریز و درشت آن با شادمانی و ولع تمام در این بحران میدمند تا آن را هر چه بیشتر شعلهور کنند.
بیانیه کمیته مشترک بینالمللی نمایندگان پارلمان برای ایران دموکراتیک، این واقعیت را بارز میکند که «جنگ دیگری در خاورمیانه در راه است و اثر انگشت رژیم ایران در سراسر آن یافت میشود».
نیاز رژیم به جنگافروزی
حال این سؤال پیش میآید. مگر این رژیم نمیداند که جنگافروزی در هر جای منطقهٔ خاورمیانه و جهان بازی با آتش است و ممکن است این آتش در بسامدهای آن ریش و ریشهٔ خودش را نیز در بربگیرد. در پاسخ به این پارادوکس باید پارامترهایی را برجسته کرد که جنگافروزی را برای فاشیسم دینی نه تنها مباح، بلکه ضروری میکند.
در این بیانیه بر «سه نگرانی مبرم» جامعهٔ جهانی از این رژیم تأکید شده است. نظام ولایت فقیه برای منحرف کردن توجه بینالمللی از این سه موضوع نگرانیآفرین، شعلهٔ جنگ را در غزه برافروخته و از گسترش آن دفاع میکند. این سه موضوع عبارتند از:
۱ـ نقض سیستماتیک حقوق بشر
۲ ـ صدور تروریسم و فعالیتها بیثباتکننده در منطقه
۳ـ پیشبرد برنامهٔ موشکهای بالستیک و تسلیحات هستهای
هر کدام از پارامترهای یادشده از طینت ضدبشری این رژیم برمیخیزد و برای ادامهٔ حیات ننگین خود به آنها سخت نیازمند است. نقض سیستماتیک حقوقبشر نام دیگر سرکوب در داخل ایران است. در جریان سلسله قیامهای سراسری در ایران مشخص شد که اگر این رژیم یک روز دست از سرکوب بردارد همان روز جارو خواهد شد.
صدور تروریسم و فعالیتهای بیثباتکننده در منطقه، جزو لاینفک استراتژی این رژیم است. آن را با تشکیل سپاه پاسدارن و بهخصوص نیروی تروریستی قدس نهادینه کرده و مبالغ نجومی برایش هزینه میکند. نیروهای نیابتی او در سوریه، یمن، لبنان و عراق در پاسخ به این نیاز بهوجود آمدهاند.
برنامهٔ موشکهای بالستیک و تسلیحات هستهیی نیز در خدمت بقای دو پایه سرکوب و صدور تروریسم است.
ماحصل اینکه این رژیم «شریک صلح نیست، بلکه عامل منحوس گسترش ویرانی، مرگ و هرج و مرج است».
بیانیه تصریح میکند که تلاشهای دیپلماتیک کشورهای اروپایی و آمریکا به این تخلفات و تجاوزهای مکرر همواره با چشمپوشی همراه بوده است و «به جای پاسخگو کردن سران مستبد رژیم، به رفتار غیرقابل قبول آن انجامیده است».
آثار فاجعهبار این رویکرد نرم را در «وضعیت تیره حقوقبشر در ایران» و «وضعیت ناپایدار منطقه» به چشم میبینیم.
راهحل ایرانی
در ادامه ممکن است این سؤال پیش بیاید آیا راهکار مهار این رژیم افروختن شعلههای یک جنگ خارجی در ایران است؟ آیا منظور از رویکرد سخت در برابر رویکرد نرم چنین مضمونی دارد.
بیانیه بهخوبی به این سؤال پاسخ داده است:
«یک آلترناتیو دموکراتیک و مورد حمایت مردمی برای رژیم در جنبش مقاومت سازمان یافته، شورای ملی مقاومت، با هدایت رئیسجمهور منتخب و الهام بخش، خانم مریم رجوی، وجود دارد. به عبارت دیگر، یک راهحل ایرانی برای مقابله با تهدیدات ناشی از رژیم تهران وجود دارد».
یک راهحل ایرانی بهترین راهحل پایدار و قاطع برای مقابله با فاشیسم دینی است. این مقاومت و آلترناتیو دموکراتیک آن آنتیتز بنیادگرایی دینی به سردمداری نظام آخوندی است. «ایران آزاد و دموکراتیک» یک رویا نیست. با برنامهٔ ۱۰مادهای مریم رجوی دستیافتنی است.
در بیانیهاین مضمون برجسته شده است.
«جنبش اعتراضی پایدار در ایران، همراه با شناسایی و حمایت فزاینده بینالمللی از شورای ملی مقاومت و پلتفرم دموکراتیک ۱۰ مادهیی خانم رجوی، نشان میدهد که ایران آزاد و دموکراتیک دست یافتنی و بسیار در دسترس است».
اتخاذ سیاست قاطع
این بیانیه از دولت انگلستان میخواهد که رهبری لیستگذاری سپاه پاسداران را به عهده بگیرد، در کنار مردم ایران بایستد و بهطور رسمی حق آنها را برای مقاومت در برابر رژیم و سپاه پاسداران بهرسمیت بشناسد؛ علاوه بر آن برنامهٔ ۱۰مادهای خانم مریم رجوی را بهصورت دیپلماتیک تأیید کند.
بنابراین همانطور که مشاهده میشود منظور از اتخاذ سیاست قاطع، لشگرکشی نظامی به ایران نیست. منظور لیستگذاری سپاه پاسداران و بهرسمیت شناختن مقاومت مشروع در برابر فاشیسم دینی است؛ آنچه تاکنون مانع از اجرای این سیاست قاطع شده است، پیروی کشورهای اروپایی و آمریکا از سیاست ننگین مماشات است که خود را قالب امدادرسانی آشکار و پنهان به این رژیم نشان میدهد.
بیانیه بهگویاترین وجه، این سیاست و آثار زیانبار آن را بارز کرده و سمت درست تاریخ را به هر دولت خواهان صلح و آرامش در منطقه و جهان نشان میدهد. این سمت درست در پشتیبانی از یک ایران آزاد با جایگزین دموکراتیک آن است.