۷۲ سال پیش در چنین روزی، مثلث استعمار، دربار و آخوندهای مرتجع با کودتای سیاه و ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دولت ملی دکتر محمد مصدق را سرنگون کردند. شاه که از اقدامات ضداستعماری مصدق و محبوبیت سراسری او، بهویژه پس از قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱، به وحشت افتاده بود، ۴ روز پیش از کودتا به بغداد گریخت.
اما سازمان سیا در عملیاتی که «آژاکس» نامید و اینتلیجنت سرویس آن را «چکمه»، با پشتیبانی آخوند کاشانی و امکانات دربار، اوباش تهران به سرکردگی شعبان جعفری (بیمخ) و ملکه اعتضادی را به خیابان ریخت و در کمتر از یک روز دولت ملی مصدق را ساقط کرد.
سه روز بعد شاه فراری به ایران بازگشت و به شعبان بیمخ لقب «تاجبخش» داد. تاجی که در حقیقت مدیون کودتای اجنبی، خیانت آخوندهای مرتجع و صحنهگردانی عقبماندهترین قشر اجتماعی- لومپنهای تهران - بود.
حاصل این کودتای ننگین، ۲۵ سال دیگر دیکتاتوری سلطنتی بود؛ دیکتاتوریای که با اعدام و زندان پیشتازان انقلابی و میدان دادن به اخلاف آخوند کاشانی، زمینه ساز بر آمد خمینی و سرقت انقلاب ضد سلطنتی مردم ایران و شکل گیری استبداد و فاشیسم دینی با کشتار و قتل عام نیروهای پیشتاز انقلاب ایران برای آزادی و استقلال ملی شد. به درستی گفتهاند که ولیعهد واقعی شاه خائن و مستبد، خائن و مستبد دیگری به نام خمینی بود.
اما مبارزهٔ بیامان مردم ایران با شاه و شیخ، از فردای ۲۸ مرداد با رود خروشان شهیدان آزادی و استقلال وطن تا به امروز ادامه یافته است.
یکی از پیامدهای این مبارزه، اعترافهای ناگزیر مقامات آمریکا و انگلستان به حقیقت ماجراست. اوباما، رئیسجمهور آمریکا، در سال ۲۰۰۹ اذعان کرد: «اقدامات سیا منجر به سرنگونی یک حکومت دموکراتیک و منتخب مردم ایران شد». دیوید اوئن، وزیر خارجه پیشین انگلستان نیز اعتراف کرد: «در کودتای ۱۹۵۳ اشتباه کردیم و به گامهایی که به سوی یک ایران دموکراتیک در حال توسعه بود، آسیب زدیم».
همین امسال در ۳تیر ۱۴۰۴سناتور کین در جلسه استماع کمیتهٔ نیروهای مسلح سنای آمریکا با حضور ژنرالهای سنتکام، با وضوح و جزئیات بیشتر گفت:
«آمریکا در سال ۱۳۳۲ با سرنگونی نخستوزیر دموکراتیک به درخواست انگلستان ـ که منافع نفتیاش در خطر بود ــ حکومت ایران را تغییر داد. این موضوع بهطور گسترده شناخته و پذیرفته شده است. هر کس بخواهد درباره عملیات آژاکس تحقیق کند، برود و نگاه کند. همچنین به پروژه آیزنهاور که دولت غیرنظامی و دموکراتیک ایران را سرنگون کرد. پس از آن، آمریکا به نصب یک دیکتاتور، یعنی شاه ایران، کمک کرد. ما پلیس مخفی ایران (ساواک) را آموزش دادیم و آن دیکتاتور حدود ۲۵ سال بهطور وحشیانه حکومت کرد. ایران بسیار طرفدار آمریکا بود، چون آمریکا برای حاکمیت ایران در پایان جنگ جهانی دوم، وقتی شوروی میخواست آن را ببلعد، جنگید، اما آن ۲۵ سال حمایت آمریکا از یک دیکتاتور ایرانی، به خصومت عمیق ضدآمریکایی در ایران انجامید».
اگر چه امروز هم همان مثلث شوم۲۸مردادی در تقلای ساواکی –سپاهی می کوشد تا در همکاری با ارگانهای امنیتی و اطلاعاتی استبداد دینی و بازیهای مضحک آلترناتیوسازی پوشالی، به جنبش آزادیخواهی مردم ایران، لطمه بزند. اما تجربهٔ تاریخ معاصر، بهویژه دو کودتای استعماری ۱۲۹۹ و ۱۳۳۲، و وجود یک مقاومت سازمانیافته با تشکیلات پولادین و یک آلترناتیو دموکراتیک با چراغ راهنمای «نه شاه، نه شیخ»، جایی برای تکرار چنین کودتاهایی باقی نگذاشته است.