۲۲۷ تن از نمایندگان مجلس ارتجاع در تاریخ ۱۵آبان ۱۴۰۱ بیانیهیی را خطاب به اژهای گوشخوار صادر کردند که در نوع خود قابل تأمل است. آنها در قسمتی از این بیانیه نوشتند:
«ما نمایندگان این ملت از تمامی مسئولان کشور از جمله قوه قضاییه میخواهیم که هر چه سریعتر با محاربین که مانند داعش با سلاحهای سرد و گرم به جان و مال مردم تعرض کردهاند، برخورد عبرت آموز کرده و حکم الهی را نسبت به محاربین در هر لباس و صنفی و نیز دستور حیاتبخش قصاص را اجرا کنند تا به همگان ثابت شود که جان و مال و امنیت و ناموس مردم عزیز مان خط قرمز این نظام بوده و در این امر با هیچکس مماشات نخواهد کرد» (همشهری آنلاین. ۱۵آبان).
بیانیهٔ دعوت از قصابان قضاییهٔ خامنهای برای اعدام قیامآفرینان چندان عجیب بهنظر نمیرسد. اگر غیر از این بود باید تعجب میکردیم اما شگفتی در اینجاست که کسانی که اسم خود را نمایندگان مردم در مجلس گذاشتهاند، در بحبوحهٔ قیام مردم علیه استبداد، از قاضیالقضات دیکتاتور میخواهند که در شدتعمل بهخرج دادن و اشد مجازات در حق آزادیخواهان و همین مردم کوتاهی نکنند. با این اقدام خود در سرسپردگی و خدمت به استبداد روی دست همهٔ مجلسهای سرسپردهٔ تاریخ ایران بلند شدهاند.
تاریخچهٔ تشکیل مجلس در ایران به ۱۴مهر ۱۲۸۵ برمیگردد. این مجلس منبعث از قانون اساسی مشروطه بود که در روزگار خود یکی از مترقیترین قوانین در یک کشور غیراروپایی محسوب میشد. هنگامی که مجلس در ایران شروع بهکار کرد هنوز کشورهایی مانند ژاپن، ترکیه، هند و پاکستان فاقد مجلس بودند. نخستین مجلس ایران که همان مجلس مؤسسان بود و با تدوین قانون اساسی راه را برای تشکیل دورهٔ اول مجلس شورای ملی ۱۴مهر ۱۲۸۵ هموار کرد.
از آن تاریخ به بعد بهارستان (محل تشکیل مجلس شورای ملی) گردید. همین مجلس بود که ـ با حمایت مردم ـ محمدعلی شاه را وادار به امضای متمم قانون اساسی کرد و در برابر خودکامگیهای او که درصدد برانداختن مشروطیت بود کوتاه نیامد؛ البته به پادفراه آن به توپ بسته شد. مجاهدین مشروطهخواه برای دفاع از این سنگر آزادی جانهای پاک خود را وثیقه ساختند. بیش از سیصد تن از مجاهدین و آزادیخواهان در بحبوحهٔ به توپ بسته شدن مجلس و جنگ با قوای استبداد بهشهادت رسیده و ۵۰۰نفر زخم برداشتند. تعدادی نیز بازداشت شدند. نام مجلس در تاریخ مشروطه اینچنین با اعتبار و حرمت آزادیخواهانی سربدار مانند ملکالمتکلمین، میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل متبرک شده است.
فلسفهٔ تشکیل مجلس در ایران این بود که آرمانهای جنبش مشروطیت محقق کند، استبداد را براندازد و به جای ارادهٔ خدایگانان تاجدار و مشروعهخواهان عمامهدار، ارادهٔ ملت را حاکم نماید و ایران را در مسیر پیشرفت و تمدن قرار دهد.
رضا خان میرپنج و پسرش محمدرضا پهلوی، چاکران درباری و دستبهسینهگان خود به جای نمایندگان مردم به مجلس قالب کرده و آن را به یک نهاد تشریفاتی و در خدمت دربار تنزل دادند. خمینی با گرفتن پسوند «ملی» از مجلس، نام آن را به «مجلس شورای اسلامی» تغییر داد تا فقط کسانی را به آن راه دهد که «ایمان قلبی و التزام عملی» [بخوانید قرهنوکری و سرسپردگی تام و تمام] به اصل ضدایرانی ولایت فقیه داشته باشند. این در حالی است که مصوبات همین مجلس دستنشانده باید از فیلتر شورای نگهبان [یک نهاد دستساز و سرسپرده به ولیفقیه] عبور داده شود. علاوه بر آن خامنهای هر گاه لازم ببیند با «حکم حکومتی» منویات خود را بر این بهاصطلاح مجلس دیکته میکند.
این مجلس، مجلسی است که حتی روزنامههای حکومتی نیز آن را «مجلس حداقلی با رانت حذف رقبا و تأیید صلاحیتهای گسترده» مینامند و مینویسند:
«فرمانبر است و هر چه به آن بگویند را بدون توجه به عواقب آن قبول میکند و در صحن علنی اعلام میکند... اینها نماینده خواستههای مردم نیستند. برخی خودشان هم میدانند که نمایندگی واقعی مردم را برعهده ندارند. بنابراین اصلاً دغدغه ندارند که موضعگیری آنان چه باشد و چقدر میتواند در میزان رأی آنان و جلب اعتماد عمومی مردم تأثیرگذار باشد. آنها فقط دغدغه دارند که دستور دهندگان را راضی نگه دارند» (همدلی. ۱۷آبان ۱۴۰۱).
با توجه به آنچه گفته شد بیجا نخواهد بود که آن را سرسپردهترین مجلس تاریخ ایران بخوانیم. مجلسی که با هدف خدمت به استبداد شیخنشاهی تشکیل شده و آلت فعل خامنهای برای اعدام آزادیخواهان و سرکوب آزادی است.
به تسخیر درآوردن و برچیدن این مجلس ننگین بیگمان در صدر اهداف مشروع جوانان آزادیخواه و قیامآفرین خواهد بود.