۲هفته پس از سیلی که سراسر میهن را تبدار و خلقی را داغدار کرد، پاسداری که عنوان وزیر نیرو را یدک میکشد آخرین تیر کینهاش را به سمت مردم دردمند گلستان و فارس و پلدختر و... روانه کرد و ضمن ابراز خوشحالی از دو و نیم میلیارد دلار سود حاصل از سیل گفت:
«بر اثر دو سیلاب اخیر در کشور بیش از ۵میلیارد مترمکعب آب شیرین پشت سدهای کشور جمع شد که این آب در آینده به مصرف شرب شهرها، کشاورزی، صنعت و تولید برق خواهد رسید.»
رسانه حکومتی جوان ـ ۱۳فروردین ۹۸
درست یک روز بعد در بامداد ۱۴فروردین یکان مهندسی سپاه پاسداران که در ظاهر برای مهار سیلابها به منطقه اعزام شده بود در حوالی «سوسنگرد» اقدام به باز کردن سیلبندهایی کرد که مردم برای حفاظت از زمینهای کشاورزی در برابر سیل درست کرده بودند. سپاه پاسداران میخواست با باز کردن سیلبندها مسیر آب را که به سمت چاهها و تأسیسات نفتی سپاه در «هور» میرود به سمت زمینها و اماکن و مزارع مردم هدایت کند تا مانع از ورود آب به میدان نفتی آزادگان در منطقه شود.
مقاومت مردم منجر به درگیری مسلحانه بین مردم و پاسداران گردید. در این درگیری تعدادی از هموطنان مجروح شدند و روز بعد ـ پنجشنبه ۱۵فروردین ـ در شبکههای مختلف اجتماعی خبر جان باختن یک نفر از روستاییان سیلزده بر اثر شلیک پاسداران منعکس گردید:
«کشاورز سیلزده اهل خوزستان که در درگیری و تیراندازی نیروهای سپاه به سیلزدگان روستاهای جلیزی، صگور و شاکریه مسیر اللهاکبر دشت آزادگان خوزستان در بامداد ۱۴فروردین مجروح شده بود، بهعلت شدت جراحات در بیمارستان آپادانا جان خود را از دست داد.»
ماجرای تأسیسات نفتی سپاه و میدان نفتی آزادگان
منظور از میدان نفتی آزادگان همان تالاب هورالعظیم است که پاسداران در طمع طلای سیاه آن تالاب را خشک کردند تا نفتش را استخراج کنند. خشک کردن این تالاب، مرز آبی میان ایران و عراق را به زمینی خشک تبدیل کرد و حاصلش آلودگی بیسابقه هوا و ضایعات جدی زیستی در جنوب کشور شد.
خبرگزاری حکومتی ایسنا در مطلبی با عنوان «نابودی تالاب هورالعظیم در ازای استخراج نفت» مینویسد:
«اکتشافات در این میدان نفتی از سال ۷۶ آغاز شده و از سال ۸۹ با سپردن کار به شرکت ملی نفت کشور چین کار شکل جدیتری به خود گرفته است. پیش از هر چیز باید گفت تالاب هورالعظیم یا تالاب بزرگ هویزه همان میدان نفتی بزرگی است که شرکتهای نفتی سالهاست برای حفر چاههای نفت و گاز و دستیابی به منابع عظیم نفتی در آن اقدام به خشک کردن تدریجیاش کردهاند، تا اینکه امروز هورالعظیم دیگر رنگ و بویی از تالاب گذشته را ندارد و به بیابان و البته مردابی راکد در دیگر بخشها که هنوز آبی در آن باقی مانده، تبدیل شده است.» (خبرگزاری ایسنا ـ ۲۸بهمن ۱۳۹۳)
عکس هوایی از موقعیت هور بزرگ و دشت آزادگان
در ادامه همین مقاله ضمن اشاره به تعداد حلقههای چاه و خشک کردن تالاب آمده است:
«در حال حاضر ۵۹حلقه چاه که ۵۴حلقه آن چاه نفت است و شش حلقه دیگر بهمنظور تزریق آب و گاز برای جبران فشار از دست رفته نفت و گاز پس از پنج سال استخراج در منطقه حفر شدهاند. برای حفر تمامی این چاهها هم مجبور به خشک کردن محیط اطراف چاه بهوسیله ریختن خاک و جلوگیری از ورود آب بودهایم. از آنجا که میدان نفتی کاملاً داخل هور واقع شده است و عمق آب تالاب در عمیقترین نقاط به چهار متر هم نمیرسد، از لحاظ مالی مقرون به صرفه نیست که بخواهیم برای استخراج نفت دکل نصب کنیم. اقتصادیترین کار همین خشک کردن است» (خبرگزاری ایسنا ـ ۲۸بهمن ۱۳۹۳)
همین رسانه حکومتی چند سال بعد ضمن اعتراف به پروژههای مخفی و اقدامات غیرعلنی در دشت آزادگان، به ضایعات ناشی از انهدام هور پرداخته و در مطلبی با عنوان «پایان عطش ١٠ساله هورالعظیم» مینویسد:
«هورالعظیم تالابی است که در ماههای اخیر اخبار ضدو نقیض درباره آن منتشر شد. برخی معتقد به آبگیری ۷۰تا ۷۵درصدی آن بودند و برخی این ادعا را دروغی بیش تصور نمیکردند. کار تا جایی پیش رفت که معاون رئیسجمهور از تشکیل کمیته حقیقتیاب در این زمینه سخن گفت. به گزارش ایسنا، بر کسی پوشیده نیست که خشک شدن تالاب مرزی هورالعظیم در چند سال گذشته باعث شد بیشتر خانوادههای ساکن در روستاهای اطراف این تالاب منازل خود را ترک کنند و به کوچ اجباری دست بزنند چون خشکی تالاب معیشت مردم را که شغل اصلی آنها ماهیگیری و در درجه دوم گاومیشداری بود تحتالشعاع قرار داد و این مشاغل را از رونق انداخت.» (ایسنا ـ نهم اردیبهشت ۱۳۹۶)
و در توصیف زمان و نحوه مثله کردن زمین ادامه میدهد:
«تالاب هورالعظیم در اواخر دهه ۸۰ برای عملیات استخراج نفت خشک و تکهتکه شد و دریچههای آب روی آن بسته شد. معصومه ابتکار - رئیس سازمان حفاظت محیطزیست- در این باره به ایسنا گفت: پس از تصمیمی که در سالهای ۸۸ و ۸۹ گرفته شد، آب را روی تالاب هورالعظیم بستند و با فعالیت برخی از شرکتهای نفتی، تالاب را خشک کردند.» (خبرگزاری حکومتی ایسنا ـ نهم اردیبهشت ۱۳۹۶)
سیل ویرانگر
دیدیم سیل ویرانگر در روزهای پایانی سال، سبزه و طراوت و باغ و گلستان را به داغ و خرابی و داغستان تبدیل کرد. در این میان پاسداران حتی نظارهگر هم نبودند. فقط خامنهای وزیر اطلاعاتش را فرستاد تا مبادا سیل خروشان مردم، بعد از سیلی که مسافران نوروزی را در آستانه دروازه قرآن ـ در زمین سپاه ـ قربانی کرد گسترش یابد. البته روزی که مردم مهماننواز شیراز به سوگ میهمانان نشستند پاسداران با زرهی وارد شدند تا خدشهیی به عمود و امنیت نظام وارد نشود. آن روز هم خامنهای و پاسدارانش بهجای اینکه لااقل با اعزام چند دستگاه لودر و گریدر و جراثقال و بیل مکانیکی مانع گسترش سیل و طغیان خشم مردم گردد، با ارسال نفربر زرهی و پاسداران مسلح تلاش کرد باز هم فضای وحشت و یأس و ناامیدی را در شهرهای سیلزده تقویت کند. اما مردم دلاور شیراز بهجای یأس و دلمردگی و رعب و شیون و پژمردگی، با شعلههای اتحاد و همبستگی و سرود ملی ای ایران دانههای امید و همدلی و باور به تغییر را در محاصره پاسداران و آستانهٔ دروازه قرآن کاشتند.
دو هفته بعد دوباره سروکله پاسداران در منطقه دشتآزادگان پیدا شد اما اینبار هدف نه فقط حفاظت از عمود و خیمه و امنیت نظام که مقصود حفظ تأسیسات نفتی و حفاظت از خیمهٔ اقتصادی سپاه در «هور» بود. همان هور و تالابی که پیشتر در دست پیمانکار چینی و بعد گروه مهندسی سپاه پاسداران تکه و تکیده شد و جز ویرانی و بیکاری و کوچ اجباری و گرد و غبارهای سمی چیزی برای مردم و منطقه نداشت.
مردم سوسنگرد طعم حضور پاسداران را چند ماه قبل هم ـ در اربعین حسینی ـ چشیده بودند؛ زمانی که در اعتراض به جنایت و تبعیض و بیعدالتی در نوحه و شعارهای خود با صدای بلند گفتند: «بِسْم الدین باکونه الحرامیه» (به نام دین ثروت ما را چپاول کردند) و پاسداران خامنهای در طرفهالعینی حاضر شده تا مانع از بهم خوردن! امنیت سیاسی و نظامی در دشت آزادگان گردند. همان زمان به گزارش خبرگزاری هرانا ـ ۲۹شهریور ۹۷ـ شماری از شهروندان عرب در شهر سوسنگرد توسط مأموران سرکوبگر رژیم در این شهر بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدند.
مردم منطقه نمیدانند در کدام سیل میباید جان بدهند؛ سیل ویرانی و بیکاری و آوارگی یا سیل سودای روزافزون سپاه و سایر سامانههای پاسداران؟!
در ساعتهای پایانی جمعه ۱۶فروردین دوشنبه خبر رسید تخلیه سوسنگرد، حمیدیه و بستان قطعی شد و مردم شهرهای مختلف خوزستان بیتاب و بیقرار جابهجا میشوند. اما پاسداران خامنه ای که تجربه خشم و خروش و کینهٔ مردم در «استقبال» از پاسدار رضایی و خاکپور را داشتند، روز ۱۷فروردین در نگرانی از شرایط انفجاری مردم، فرمان توقف عملیات انفجار سیلبندها و هدایت آب به سمت هور را صادر کردند تا مانع از انفجار شعلههای خشم مردم در دشت آزادگان شوند.
البته پاسداران و فرماندههان سپاه در این مرحله فقط فرمان صادر میکنند اما نزدیک نمیشوند چون میدانند مردم سیل زده با اتحاد و یکپارچگی میتوانند امکانات و حقوقشان را از حلقوم سپاه و بسیج و سایر دستگاههای حکومتی در بیاوردند.
خانم مریم رجوی رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران در پیام و فراخوان همبستگی در برابر سیلاب شوم ولایت فقیه گفتند:
«از همه بهخصوص از شما جوانان میخواهم با تشکیل شوراهای مردمی در هر شهر و محله و روستا با سیل و عوارض مصیبتبار آن مقابله کنید.
امکانات سپاه و بسیج و ارتش و دستگاههای حکومتی که سرقت شده از مردم ماست، باید تماماً در اختیار مردم قرار بگیرد تا خودشان از گسترش ویرانیها جلوگیری کنند.
از شما جوانان آزاده و از اعضای کانونهای شورشی و شوراهای مقاومت میخواهم که هیچ فرصتی را برای کمک به خانوادههای سیلزده از دست ندهید. به کمک مردم برای سازمان دادن شوراهای مردمی برخیزید که تنها راه غلبه بر عوارض این سیل ویرانگر است.
به کمک خانوادههای سیلزده بروید و محبت و عواطفتان را نثار آنها کنید. آخوندها این بلا را بر سر شهرها و مردم ما آوردهاند، بیایید در میان همین بلا، خیر و نیکی همبستگی را بسازیم که بزرگترین قدرت ملت ماست.
بیایید از اشکها و داغهایمان نیروی همدلی و اتحاد علیه آخوندها برپا کنیم. در این روزهای سخت تکیهگاه یکدیگر و مردممان باشیم. دست هم را بگیریم و طرحی را که برای یک ایران آزاد و آباد داریم با هم به پیش ببریم.»
آری! مردم شیراز و جوانان خوزستان و لرستان و گلستان و سایر مناطق داغدار خوب میدانند تنها راه نجات از سیل و بیخانمانی ارادههایی پولادین برای تغییر است. سدی بنا شده از امید و اعتماد و اتحاد و همبستگی که هیچ سپاه و شیخ و شحنهای را یارای نفوذ در آن نیست.