هدف از پروپاگاندا در یک نظام فاشیستی، معکوس نشان دادن واقعیتهای جاری است. تکنیک «دروغ بزرگ» از طرف گوبلز، وزیر تبلیغات هیتلر، در پاسخ به چنین نیازی بهوجود آمد. فجایع عبرتانگیز تاریخی به ما میگویند که این جنس از پروپاگاندا هرگز نمیتواند برای یک حاکمیت قدرتآفرین باشد. فاشیسم دینی با گذشت سالیان از سقوط فاشیسم هیتلری به قعر دوزخ تاریخ، از فرجام آن عبرت نگرفته است. خامنهای با کپیبرداری از تکنیک نخنما و رسوای «دروغ بزرگ» چنین وانمود میکند که گویا بر اوضاع مسلط است. تصور میکند توانسته است با دمیدن در تنور جنگ غزه، قیام در داخل ایران را به محاق ببرد و بر شقههای درون حاکمیت فائق بیاید.
او ممکن است در این توهم بهسر ببرد اما پروپاگاندای او مردم ایران را نمیفریبد. آنها میدانند که عمر تاریخی این حاکمیت سرآمده است اما نکته در اینجاست که نعرههای جنگافروزانه و قدرتنماییهای پوشالی حتی نتوانسته است در شاکلهٔ حاکمیت و نیروهای میدانی و نیابتی خامنهای تأثیر مطلوب به جا بگذارد. اکنون شاهد فاکتورهایی هستیم که دال بر افزایش شکاف و ریزش در بین این نیروهاست.
یک نمونهٔ آن اعتراف هراسناک پاسدار امیرعلی حاجیزاده به وضعیت بالبشو در بدنهٔ حاکمیت است. ببینید چه میگوید:
«ما تو این چهل سال دیدیم از مرجع تقلید که چپ کرد تا وزیر و وکیل و فرمانده و در همه اقشار داشتیم از همه اقشار فکر نکنیم که ما مبرا هستیم ما باید از بسیجی بودن خودمون از انقلابی بودن خودمون از مؤمن بودن خودمون ابتدا پاسداری کنیم اول باید مراقب خودمون باشیم. بعضی اوقات فتنه فضا رو فرا میگیره و جای ارزش و ضدارزش جابهجا میشه جای حق و باطل جابهجا میشه» (تلویزیون حکومتی شبکهٔ خبر. ۱۰آذر ۱۴۰۲).
قرار بود جنگطلبی در غزه حاکمیت را در برابر قیام آببندی کند اما این سرپاسدار اعتراف میکند که شرایط پساغزه برای نیروهای حاکمیت بسا از دوران خمینی و ترکتازی چماقداران ترمز بریدهٔ او سختتر شده است.
«امروز کار برای نسل موجود سختتر از نسل اول انقلاب و دهه اول انقلاب [است]»
این پاسدار مسئول موشک و پهپادسازی بهصراحت از ریزش و بیانگیزگی و ندامت افراد و طیفهای مختلف در حاکمیت پرده برمیدارد.
«باید مراقب خودمون باشیم. خودمون ممکن است ده سال دیگه خدای نکرده شرایطی داشته باشیم که با امروز متفاوت باشه. چنانچه بعضی از کسانی که در تسخیر لانه جاسوسی حضور داشتند اون روز بهعنوان کار انقلابی میشد از این حرکت نام برد بعد از عملکرد خودشون پشیمان شدند!» (همان منبع)
از فحوای سخنان پاسدار حاجیزاده پیداست که فاشیسم دینی با بیانگیزگی و مسألهدارشدن و روحیهباختگی نیروهای نیابتی و کشمکش آنها با یکدیگر مواجه است. [در ادبیات حکومتی نام این وضعیت «دوقطبیسازی!» است] (۱).
آنها وقتی میبینند خامنهای کودکان بیدفاع غزه را به کام یک جنگ ویرانگر کشیده تا خود را از سرنگونی نجات دهد، شعارهای دهانپرکن و پوشالی او را به چالش میکشند و پاسدار حاجیزاده مجبور است آنها را اینگونه بفریبد.
«بعضیها سؤال میکنند که در حوزه غزه جمهوری اسلامی چکار کرد؟ جمهوری اسلامی کارش رو قبلش انجام داده بود اونها تا مدتی قبل تنها ابزار دفاعی شون سنگ بود امروز با موشک از خودشان دفاع میکنند تسلیحات پیشرفته دارند امکانات دارند و اینکه قدرت یک گروه چریکی تبدیل به یک قدرت بزرگی شده» (همان)
البته وقتی در بدنهٔ حاکمیت چنین موجی از تردید به انگیزه و خاستگاه جنگافروزی خامنهای بهراه افتاده باشد، وضعیت در جامعهٔ انفجاری ایران نسبت به ماجراجوییهای توسعهطلبانهٔ رژیم بیشازپیش مشخص است.
در یککلام باید گفت نعرههای جنگافروزانه و دخالتهای تروریستی در کشورهای منطقه دیگر نتوانسته است و نمیتواند سرپوشی برای سرکوب در داخل ایران باشد. قوارهٔ قیام و خروش شهرها فراتر از ابعاد سرکوب و تروریسم خامنهای است.
این گویاترین علامت از آغاز پایان فاشیسم در ایران است.
پانوشت: ـــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱) یادآوری میشود که پیشتر محسنی اژهای نیز گفته بود:
«چه میشود که در برخی مواقع بچههای انقلابی همدیگر را تخریب میکنند؟. . امروز نهایت تلاش دشمن فرقهفرقه کردن جامعه است. دشمن در تلاش برای ایجاد قطبهای کاذب در کشور است» (تلویزیون شبکهٔ خبر. ۳۰آبان ۱۴۰۲).
در این رابطه صحبتهای خامنهای در ۸آذر ۱۴۰۲ برای بسیجیها نیز قابل توجه است:
«در زمین دشمن بازی نکنید از دوقطبیهای کاذب بپرهیزید. کسانی که مبانی شما و ولایت فقیه را قبول دارند برادر شما هستند. توی کشور هی دوقطبی درست میکنند طرفدار زید طرفدار عمرو طرفدار فلان فکر...».