با افشای توطئه تروریستی رژیم علیه گردهمایی بزرگ مقاومت ایران در ویلپنت پاریس که ضربه خردکنندهیی برای رژیم بود، بهنظر میرسد که رژیم با تمام قوا اقدامات گستردهیی را بهعمل آورده تا به نوعی این فضیحت را جمعوجور کند و خود را از این ورطه نجات بدهد.
در این باره خبرها و گزارشهایی داریم که رژیم تلاشهای زیادی میکند، لابیهای خودش در کشورهای مختلف را فعال کرده، گرانقیمتترین وکلای مدافع را استخدام کرده و خلاصه کارهای زیادی کرده و میکند که دیپلومات-تروریست خودش را از دست قضاییه آلمان در ببرد؛ سؤال این است که نتیجه این تلاشها تا الآن چه بوده؟
سیاهه تلاشهای رژیم برای نجات دیپلومات-تروریست دستگیرشدهاش
اول همه دستگاهها و کارگزاران حکومتی موظف شدند برای رفع و رجوع این فضاحت با ترفند شناختهشده فرار به جلو، انگشت اتهام را به سوی مجاهدین نشانه بروند و دستگیری تروریستها در بلژیک و فرانسه و دستگیری یک دیپلومات-تروریست در آلمان را صحنهسازی و پاپوش درستکردن برای رژیم در آستانه سفر روحانی به اروپا جلوه دهند و مدعی شوند مجاهدین برای این دیپلومات-تروریست دام گذاشتهاند. وزیر خارجه رژیم پس از انتشار اطلاعیه دادستانی و آژانس امنیت فدرال در بلژیک، اعلام کرد: «درست همزمان با آغاز سفر رئیسجمهوری به اروپا یک عملیات ایرانی افشا و «عوامل» آن دستگیر میشوند».
در همین رابطه پاسدار محسن رضایی، سرکرده پیشین سپاه و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام رژیم، در راستای اجرای همین دستورالعمل، آسمان و ریسمان را به هم بافت تا ۲تروریست دستگیرشده در بلژیک را به اعضای عالیرتبه مجاهدین ارتقا بدهد. وی با وقاحت مینویسد که این ۲نفر «با این دیپلومات تماس گرفته و از آمادگیشان برای همکاری با ایران... گفتهاند» و به همین خاطر «این ۲شخص در مکانی با دیپلومات کشورمان ملاقات داشتهاند و بستهیی نیز ردوبدل شده و از این تبادل توسط سازمان منافقین یا از طریق دوربینهای مداربسته تصاویری ثبت شده است». سرکرده کودن سپاه میافزاید: «سپس این ۲عضو منافقین خود را در معرض دستگیری قرار دادهاند و به چنین طرحی با هدایت دیپلومات ایرانی اعتراف کردهاند».
اما این سناریوی احمقانه که با همان فرمول خمینی(خودشان خودشان را شکنجه میکنند...) ساخته و پرداخته شده، توسط پلیس بلژیک افشا شد و نقشبرآب شد.
یک مقام پلیس بلژیک گفت: «در لوکزامبورگ یک ملاقاتی بود که تحت کنترل بود و (سرویسهای امنیتی کشورهای مختلف) همه با هم بهسرعت کار کردند تا بمب را کشف و اسدی را دستگیر کنند. بهنظر میرسد که رژیم ایران امیدوار بود که بمبگذاری بهعنوان یک موضوع درونی خود مجاهدین دیده بشود که نظریهیی بود که میتوانست قابلباور باشد، اما وقتی ما نفرشان را در حین عمل دستگیر کردیم، اوضاع فرق کرد».
همزمان وزارت اطلاعات و وزارتخارجه به اصحاب مماشات و عدهیی از پشتیبانان خود در آمریکا و اروپا مأموریت دادند که عناصر خودسر در رژیم را مسئول این جنایت تروریستی معرفی کنند. دانیل بنجامین، هماهنگکننده ضدتروریسم در وزارتخارجه آمریکا در زمان اوباما، که با تمام قوا و تا آخرین لحظه از اجرای حکم دادگاه و خارج کردن مجاهدین از لیست تروریستی جلوگیری میکرد و خصومت هیستریک او علیه مجاهدین انگیزههای روشنی دارد، در این رابطه میگوید:
«نمیتواند این فرضیه را رد کند که این یک عملیات خودسرانه باشد که توسط سرویسهای امنیتی ایران یا عناصر افراطی درون سرویسهای امنیتی ایران طراحی شده باشد تا حکومت روحانی را سرافکنده کند و شاید حتی آنها را مسئول یک ایران در بحران قلمداد کند».
اما از آنجا که رژیم نمیتواند حضور مجاهدین را به هیچوجه تحمل کند و وجود سازمان مجاهدین را مترادف نفی و نابودی خودش میداند به توطئههای خود باز هم و بیشتر از پیش ادامه میدهد.
جدیدتری تلاشهای رژیم برای ضربهزدن به مجاهدین
«واحدهای برونمرزی نیروی قدس و ایستگاههای وزارت اطلاعات در خارج کشور، بار دیگر موظف شدند روی بهکارگیری و جذب عناصر بومی در آلبانی، بوسنی، صربستان و کوزوو متمرکز شوند تا طرحهای تروریستی علیه مجاهدین در آلبانی از طریق آنها به اجرا در بیاید. همچنین معاونت برونمرزی رادیو تلویزیون آخوندها مکلف شد با تهیه فیلم و گزارشهای مجعول علیه مجاهدین در این کشورها برای اقدامات جنایتکارانه زمینهسازی کند.
به وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه مأموریت داده شد تا دامنه فعالیتهای اطلاعاتی و جاسوسی برای کسب اطلاعات از داخل سازمان مجاهدین را گسترش دهد».
اینبار چه میشود؟
اینک سؤال این است که با توجه به سابقه رژیم در بستن بیسروصدای پروندههای تروریستی مشابه، آیا اینبار هم به جایی خواهد رسید؟ این سؤال بهخصوص از این بابت مهم است که رژیم پروندههای متعدد تروریستی خودش را پیش از این، با همین اقدامات یا از مسیر خودش منحرف کرده یا بلوکه کرده است، مانند پرونده میکونوس یا پرونده انفجار برجهای خوبر در عربستان یا انفجار بوئنوسآیرس و غیره...
پاسخ منفی است. رژیم قادر به سرپوش گذاشتن بر این رسوایی تروریستی نخواهد بود. چرا که در وهله اول قیام دیماه و استمرار آن، فضای بهکلی متفاوتی هم در داخل و هم در صحنه بینالمللی ایجاد کرده همچنین تعادلقوای بین مجاهدین و مقاومت ایران با رژیم، تعادلقوای سابق نیست و بهخصوص یک قلم همین که این موضوع علناً اعلام شده است خودش تفاوت با گذشته را میرساند.
اگر تعادلقوای سابق بود اصلاً این توطئه از طرف نهادها و سرویسهای غربی اعلام نمیشد یا حداقل تا این حد عیان نمیشد مانند سال ۱۳۷۳ در دورتموند آلمان که سخنرانی خانم مریم رجوی را دولت آلمان منتفی کرد و علت آن را هم نگفت. بعدها معلوم شد که آنجا هم رژیم یک توطئه تروریستی علیه شخص خانم رجوی ترتیب داده بود. یا مانند مورد برجهای خوبر در عربستان که حتی وقتی هم که پلیس فدرال آمریکا تمامی مدارک و بسیاری از دستاندرکاران آن عملیات را دستگیر کرد، چون دولت وقت آمریکا مایل به خراب کردن رابطهاش با آخوندها نبود، حتی صدای افبیآی را هم خاموش کرد! ماجرایی که قاضی لویی فری مدیرکل وقت افبیآی در چند گردهمایی مقاومت ایران، با ذکر مشخصات آن پرونده و... افشا کرد!
امسال هم اگر تعادلقوای سابق بود و سیاست مماشات کماکان در کار بود، خود گردهمایی را منتفی میکردند و صدایش را هم در نمیآوردند.
چرا این ضربه به رژیم، کمرشکن محسوب میشود؟
ناظران و تحلیلگران هم میگویند که این یک ضربه خیلی سنگین و کمرشکن به رژیم بوده است. به این علت که علاوه بر تعادلقوا و تغییر اتمسفر سیاسی در رابطه با رژیم و مقاومت ایران، این بار دیپلومات-تروریست رژیم در حال ارتکاب جرم دستگیر شده و همچنین با توجه به صدها شخصیت برجسته خارجی، اکنون علاوه بر دستگاههای انتظامی و قضایی چندین کشور، دستگاههای سیاسی کشورهای دیگری هم در این پرونده دخیل هستند و مدعی و شاکی هستند! رژیم نمیتوند از چنین مهلکهیی جان به در ببرد.
اما ضربه بزرگ سیاسی که رژیم خورده این است که:
با این کار خود و با بهای سنگینی که خودش را برای پرداخت آن آماده کرده بود، برخلاف همه تلاشهای پیشینش برای انکار وجود آلترناتیو یا حداقل بیاهمیت جلوه دادن آن، به رساترین وجهی آدرس آلترناتیو خودش را به همه دنیا داد و اکنون همه ناگزیرند به وزن این آلترناتیو و کارآمدی آن اذعان کنند.