728 x 90

فرصت‌طلبی‌ها و اصالت‌ها

مرگ بر ستمگر
مرگ بر ستمگر

روز ۲۵ تیر ۱۲۸۸ دو قشون بزرگ از مشروطه‌خواهان موفق شدند تهران، پایتخت سلطنت قاجار را تسخیر کنند. محمدعلی شاه، پادشاه مستبدی که مجلس نمایندگان مردم را به توپ بسته و منحل کرده بود مجبور به فرار به روسیه شد. آزادیخواهان بسیاری را دستگیر و زندانی و اعدام کرده بود. می‌خواست مشروطه را سر بریده و بار دیگر سلطنت مطلقه‌ٔ موروثی را بازگرداند.

نیروهای مشروطه‌خواه از دو جبهه وارد تهران شدند. یک گروه، بختیاریها به فرماندهی سردار اسعد بودند که از سوی اصفهان گرد آمده بودند و ستون دیگر از استان گیلان رسیده بود و جلودارشان سپهدار تنکابنی بود. او که اکنون در قامت یک فرمانده بزرگ فاتح تهران خودنمایی می‌کرد، سال‌های متمادی با درجات بالای نظامی خدمت‌گزار و مسئول امنیت پادشاهان قاجار بود.

جالب این‌که یک سال قبل از فتح تهران و پس از داستان به‌توپ بسته شدن مجلس در تیر ۱۲۸۷ از طرف محمدعلی شاه مأمور سرکوب مشروطه‌خواهان تبریزی و قوای ستارخان شده و ماه‌ها در خارج تبریز اردو می‌زند که البته ظاهراً بدون درگیری برمی‌گردد.

سرنوشت وی پس از فتح تهران نیز شنیدنی است. زندگی سیاسی جدید او پس از به حاشیه راندن رهبران واقعی انقلاب و خلع‌سلاح مجاهدان تبریز در پارک اتابک تهران دوباره شروع می‌شود. در کابینه اول وزیر جنگ است، سپس سه دوره‌ٔ مختلف رئیس‌الوزرا و در ادامه در مناصب نان‌و‌آب‌داری هم‌چون نمایندگی مجلس و وزارت و وکالت و...

با شروع نهضت جنگل، طبعاً که خادم حاکمیت است و از دشمنان قسم خورده‌ٔ میرزا کوچک‌خان؛ بنابراین بارها برای سرکوب مبارزان جنگل قشون می‌فرستد.

پریروز با ستارخان می‌جنگید کنار محمدعلی شاه؛ دیروز علیه محمدعلی شاه در رأس انقلابیون و امروز سرکوب کوچک‌خان همراه رضاخان! بوقلمون که داستان وی را شنید سرش را پایین انداخت و سر به بیابان گذاشت!

در نهایت با قدرت یافتن رضاخان به‌دلیل اختلاف با او ستاره بختش افول می‌کند. رضاخان که در پی تصاحب اموال و بهترین زمین‌ها بوده به املاک او نیز رحم نمی‌کند. سپهدار را طوری به خاک سیاه می‌نشاند و بلایی بر سرش می‌آورد که فاتح تهران مجبور می‌شود در سال ۱۳۰۵ با تپانچه خودکشی کند.

 

انقلاب و میوه‌چینان

داستان سپهدار تنکابنی تنها مورد از چرخش افراد فرصت‌طلب در انقلابها نیست، انقلاب ضدسلطنتی هم از این بابت، معرف حضور هست و نیاز به معرفی ندارد. خمینی بی‌رودربایستی و جلوی همه دوربینهای عالم با خودش یک هواپیما وکیل و وزیر و آقازاده از فرنگ بار زده و آورده بود. با زد و بند قبلی زیر درخت سیب، سد راه انقلابیون پیشتاز و «آنان که راه جهاد را گشودند» شد و ویترین حاکمیتش را با دوگانه‌ٔ سوغاتی‌های غربی و شبکه‌ٔ آخوندی چید.

 

آنچه اصالت دارد...

آری! با گذر زمان و سرآمدن حکومت‌ها، بسیاری از افراد و جریانهای موج‌سوار نیز به‌مرور یا حتی یک‌شبه، جبهه و لباس عوض می‌کنند و از این رو به آن رو می‌شوند.

اکنون نیز اگر در سالهای اخیر و به‌خصوص پس از سلسله قیامهای سراسری سال ۹۶ به بعد با موجی از فرصت‌طلبان چرخنده مواجهیم،

اگر با کسانی مواجهیم که خودشان در دستگاه سرکوب بوده‌اند، به اوین می‌رفته‌اند، بازجویی می‌کرده‌اند، قلم می‌شکسته و زبان می‌بریدند و این روزها بدون ذره‌یی شرم و نقد عملکردشان جزء جلوداران شده‌اند،

اگر با افرادی مواجهیم که به جریانها و باندهای داخل رژیم آلوده‌اند، زیردست خاتمی بوده‌اند، برایش به‌به گفته و چه‌چه زده‌اند، تبلیغ اعتدال روحانی می‌کردند و الآن برای مردم ایران منشور می‌نویسند،

اگر با طیفی از بوقلمونهای سیاسی روبه‌روییم که با دعوتی پوشالی به وحدتی خیالی، هیچ راه‌کاری جز انتظار برای خودبراندازی نمی‌دهند،

اصلا نباید دچار بی‌توقعی و غافلگیری شد، این از طینت هر انقلاب و تغییر بزرگ اجتماعی است که وقتی بوی الرحمان حاکمیت قبلی بلند می‌شود، سر و کله لاشخورها و ریزه‌خواران پیدا می‌شود.

اتفاقا این را باید به فال نیک گرفت و از نشانه‌های تغییر شمرد. باید دانست که نسیم انقلاب به‌طور جدی شروع به وزیدن کرده است.

به‌جای بی‌توقعی و تعجب و سرخوردگی باید بیشتر جنگید و بر تلاشها افزود.

باید هر چه بیشتر جبهه‌ٔ متحد ارتجاع معمم و مکلایِ شیخ و شاه را افشا کرد و هم‌زمان بر طبل آتش جواب آتش کوبید و با چراغ راهنمای نه شاه نه شیخ، علیه استبداد و وابستگی مرزبندی‌ها را برجسته‌تر کرد. با پیشرفت قیام و روشن شدن مرزبندی‌ها این‌گونه طفیلی‌های ناخوانده‌ٔ انقلاب رسوا خواهند شد.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/6ef64b21-d888-462e-a41c-cea647646404"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات