728 x 90

فروپاشی روانی بسیجی‌ها و روان‌تراپی عباس عراقچی

فروپاشی روانی بسیجی‌ها و روان‌تراپی عباس عراقچی
فروپاشی روانی بسیجی‌ها و روان‌تراپی عباس عراقچی

«فروپاشی روانی» (Mental breakdown) یا همان «بحران روحی» نوعی آشفتگی است که با علائمی مانند «افسردگی» یا «اضطراب» خود را نشان می‌دهد.

ممکن است این سؤال پیش بیاید که هدف از کاربرد این اصطلاح در این یادداشت چیست؟

 

روحیه‌باختگی در بین پاسداران و بسیجی‌ها

بعد از انقلاب سوریه که منجر به سقوط عمق استراتژیک فاشیسم دینی شد، پاسدار «سیاوس مسلمی»، یکی از سرکردگان سپاه در سخنانی قابل تأمل گفت:

«آنچه سقوط سوریه را به فاجعه‌یی استراتژیک تبدیل کرد، فراتر از بحرانهای نظامی بود. ارتش سوریه از نظر اعتقادی، توان عملیاتی و ساختار فرماندهی با مشکلات قابل توجهی مواجه بود، اما تیر خلاص به انسجام این ارتش، جنگ روانی گسترده‌یی بود که از طریق فضای مجازی و رسانه‌های جهانی به راه افتاده بود».

او پا را از این هم فراتر گذاشت و اعلام کرد:

«در جهان امروز، میدان نبرد دیگر محدود به خاک، دریا یا آسمان نیست... فضای مجازی به یکی از مهم‌ترین عرصه‌های جنگهای شناختی و روانی تبدیل شده است. در این عرصه، سلاح اصلی نه تفنگ یا موشک، بلکه روایت‌ها، محتواها و افکار عمومی است... تسلط بر این فضا می‌تواند معادلات میدانی را به‌طور کامل تغییر دهد و حتی بدون شلیک یک گلوله، پیروزی یا شکست یک ملت را رقم بزند» (ایسنا. ۲۲آذر ۱۴۰۳).

منظورش در یک‌کلام این است که اگر قافیه را ببازیم «حتی بدون شلیک یک گلوله»! می‌توانند فاتحهٔ همهٔ ما را بخوانند. طرف تا همین‌جا گویی یادش رفته است که «مقام عظمای ولایت»! با منطقی برگرفته از نظریهٔ «بقای اصلح» هربرت اسپنسر (۱) گفته بود:

«اگر ملتی قوی نباشد و ضعیف باشد، زور خواهد شنفت، به او زور می‌گویند؛ اگر ملتی قوی نباشد، باجگیران عالم از او باج می‌گیرند، از او باج می‌خواهند؛ اگر بتوانند به او اهانت می‌کنند؛ اگر بتوانند زیر پا او را لگد می‌کنند. طبیعت دنیایی که با افکار مادی اداره می‌شود، همین است؛ هر که احساس قدرت بکند، نسبت به کسانی که در آنها احساس ضعف می‌کند، زورگویی خواهد کرد؛ چه نسبت به فرد، چه نسبت به ملت... اگر یک ملتی به خود نیاید، خود را قوی نکند، دیگران به او زور می‌گویند»! (سایت خامنه‌ای. ۱فروردین ۱۳۹۳)

البته این خودش از علائم بریدگی سیستماتیک بسیجی‌ها و پاسداران در مختصات کنونی نظام است.

 

روان‌تراپی عباس عراقچی

از این جالب‌تر اظهارات عباس عراقچی، وزیر خارجهٔ عقد اخوت بسته با «میدان!» است. او نیز مشابه همین مفهوم را تکرار کرده است:

«ضربه‌ای که به ارتش سوریه وارد شد قبل از این‌که نظامی باشد، رسانه‌یی و روانی بود و در واقع ارتش سوریه قبل از جنگیدن شکست خورد و نتوانست ایستادگی کند و این باید برای ما یک زنگ هشدار باشد و این‌که از فضایی که دشمنان به‌دنبال ایجاد آن هستند، مراقبت کنیم و اجازه ندهیم  که آنها فضای یاس و ناامیدی را در کشور گسترش دهند».

اینجا را دقت کنید ببینید چه می‌گوید:

«امروز بیشتر از هر زمان دیگری باید از روحیه‌ها مراقبت کنیم و اجازه ندهیم که دشمنان با فضای رسانه‌یی یاس و تزلزل در روحیه‌ها ایجاد کنند» (رویداد۲۴ ـ ۱۸دی ۱۴۰۳).

اعتراف به این‌که ارتش سوریه قبل از آن که در میدان جنگ شکست بخورد، از لحاظ روانی و رسانه‌یی شکست‌خورده است، اعترافی آشکار به عمق آسیب‌پذیری فاشیسم دینی است. این فاشیسم از تک‌وتا افتاده همواره تلاش کرده است که از نیروهای نیابتی دست‌ساز خود تحت واژهٔ به‌سرقت‌بردهٔ «مقاومت» به‌عنوان ابزار تبلیغاتی برای مشروعیت‌بخشی به سیاست‌های نظامی و منطقه‌یی خود استفاده کند.

پاسدار عراقچی به‌طور ضمنی تأیید می‌کند که ساختارهای متکی به سرکوب و تروریسم ساخته شده‌اند، در عصر انفجار ارتباطات، توان ایستادگی در برابر آگاهی روزافزون مردم ندارند و به‌دلیل فعالیت‌ها و عملیات کانون‌های شورشی فضای جامعه سرشار از اعتراض و قیام‌آفرینی است.

سؤال کلیدی این است: آیا این شکست تنها محدود به ارتش سوریه است یا در واقع تصویری کوچک از ضعف و پوسیدگی ساختاری فاشیسم دینی است؟ اگر ارتش سوریه توان ایستادگی نداشته، چرا باید باور کنیم که پدرخواندهٔ بنیادگرایی و تروریسم می‌تواند در برابر چالشهای مشابه دوام بیاورد؟!

این ادعاهای مضحک که «مکتب مقاومت نمی‌تواند با ضربات نظامی از بین برود» و «با خون شهدا بارورتر می‌شود»، چیزی جز شعارهای نخ‌نما برای توجیه شکست‌های و بریدگی‌های مکرر منطقه‌یی فاشیسم دینی و پاسداران و نان‌خورهای آن نیست.

 

تناقض در سخنان عراقچی؛ از زنگ هشدار تا نمایش قدرت

پاسدار عراقچی از یک‌سو شکست ارتش سوریه را به‌عنوان زنگ خطری برای بسیجی‌ها به صدا درمی‌آورد اما از سوی دیگر ادعا می‌کند که نظام «هم‌چنان قوی، پر امید و با انگیزه در صحنه است»! این تناقض غیرقابل کتمان نشان می‌دهد که او بیشتر به‌دنبال روان‌تراپی بسیجی‌ها و پاسداران روحیه‌باختهٔ نظام است.

اگر فاشیسم دینی قوی است، چرا باید از شکست ارتش سوریه نگران باشد؟ این تناقض نشان می‌دهد که نظام به‌شدت از فروپاشی روانی و اجتماعی خود هراس دارد و تنها با شعارها و نمایش‌های تبلیغاتی تلاش می‌کند این واقعیت را بپوشاند.

 

کار از کار گذشته است

روان‌تراپی عباس عراقچی برای «نیروهای میدان» بیشتر از آن که نشان‌دهنده قدرت و انسجام باشد، گویای ترس و ضعف عمیق نظام در برابر چالشهای داخلی و خارجی است. اعتراف به شکست ارتش سوریه قبل از جنگیدن، به‌معنای شکست کلی سیاست‌های منطقه‌یی نظام است.

این اظهارات روان‌پریشانه، ترس‌لرزه‌های حکومتی را بارز می‌کند که به‌شدت از فروپاشی روانی و اجتماعی خود هراس دارد و تلاش می‌کند با شعارهای تکراری و نمایش‌های تبلیغاتی، این واقعیت را بپوشاند. اما این تلاش‌ها، تنها مرهمی موقت بر زخم‌های لاعلاج است.

کسانی که باید پیام را بگیرند، می‌گیرند و گرفته‌اند.

 

پانوشت: ـــــــــــــــــــــ

(۱) از نظر اسپنسر تکامل گونه‌های زیست‌شناختی و گونه‌های اجتماعی اساساً مربوط به بقای اصلح است. بر این اساس، فرآیندهای تکاملی گونه‌های نامناسب (ناصالح) را تصفیه می‌کنند و پیآمد نهایی این تصفیه شکل‌گیری جامعه کامل‌تر خواهد بود. بر اساس طرز تفکر او «افراد فاقد صلاحیت» (افراد ناصالح) (فقیران، ضعیفان، جاهلان، یا بیماران) «غربال» می‌شوند. اسپنسر فرایند طبیعی تنازع بقا را نوعی فرایند تصفیه زیست‌شناختی می‌دانست».

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/ae462609-8094-4c1a-8c64-beb5168d44e7"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات