تظاهرات و راهپیمایی ایرانیان آزاده خارج کشوری در روز ۱۹بهمن ۹۷ در پاریس، بازتاب گستردهای در رسانههای جهان یافت و در داخل کشور نیز واکنش هیستریک آخوندها باعث شد تا هر هموطنی هم که احتمالاً و به هر علتی از آن تظاهرات بیخبر مانده بود، در جریان برگزاری آن قرار گیرد!
گذشته از ماهیت و اهداف آن تظاهرات آنچه که در این نوشته کوتاه مورد نظر است، اشاره به نکاتی است که شاید کمتر در معرض دقت قرار بگیرد، نکاتی که در اصطلاح معمول به آنها «حاشیه» گفته میشود.
همبستگی یعنی وقتی که پرآوازه و گمنام در یک صف حرکت میکنند
پیامی از پاریس به ورشو
تظاهرات ایرانیان در پاریس تقریباً همزمان شد با بسیج جهانی برای برگزاری کنفرانسی در ورشو پایتخت لهستان که یکی از مهمترین موضوعهایش، پرداختن به نقش مخرب حکومت آخوندها در منطقه است. رژیمی که پیوسته بحران و تروریسم به اطراف و اکناف جهان صادر میکند! تظاهرات پاریس نشان داد که ایرانیان مترصدند تا تعادل هر صحنهای را به ضرر رژیم بچرخانند!
انقلاب یعنی نه به وضع موجود و نه به گذشته! پیش بهسوی آینده!
نه آخوند، نه قزاق! مصدق روحت شاد!
انقلاب یعنی اینکه ما نه تحمل توقف داریم و نه خیال بازگشت به گذشته، ما فقط به آینده میاندیشیم و آن را هم خودمان میسازیم.
مشاهده حضور انبوه ایرانیان مخالف دیکتاتوری آخوندی آن هم درست در سالروز سقوط دیکتاتوری سلطنتی و رویکارآمدن دیکتاتوری آخوندی، حکایت از درک عمیقاً پیشرو و مترقی مردم ایران در مواجهه با مسایل سیاسی دارد. مردمی که فراتر از شکلها و اسامی نظر به محتوای پدیدهها داشته و به هنگام تصمیمگیری مرعوب هیچ اسم و مارک و برچسبی نمیشوند، در مایهگذاری از زندگی، شغل و امکانات و اعتبار اجتماعی خود برای تحقق آمال اجتماعی مردمشان، آزادی، لحظهای درنگ نمیکنند. این تظاهرات، پیام روشنی به برگزارکنندگان کنفرانس ورشو بود که ایرانیان نهتنها مخالف تحمل وضعیت موجود هستند بلکه خواهان بازگشت به گذشته هم نیستند، آنها عزم پیشروی و رفتن به سوی آیندهای را دارند که آسوده از دیکتاتوری در هر شکل و با هر اسم، متضمن توسعه اجتماعی، دموکراسی پایدار و عدالت اجتماعی باشد. مطالباتی با بیشتر از یکصدسال سابقه پیگیری!
تظاهرات پاریس؛ حمایت از قیام مردم ایران و کانونهای شورشی
تظاهرکنندگان، سخنگویان کانونهای شورشی
تظاهرات خارجه وقتی در حمایت و پیوند با قیام مردم ایران و کانونهای شورشی در عمق شهرهای میهن است، مفهوم دیگری دارد.
تظاهرکنندگان با عکسها و تراکتهایی که در دست داشتند البته خواستههایشان را بهروشنی بیان کرده بودند اما در میان عکسها و شعارها، حمایت تام و تمام آنها از کانونهای شورشی که این روزها آتشی فروزان در جایجای میهن برپا کردهاند، جلوه دیگری به تظاهرات داده بود.
حضور و خروش سردار جنگل و همه سرداران در قیام مردم ایران
ادمهدهندگان واقعی انقلاب مشروطه
روزی سردار جنگل گفته بود افسوس که ندانستند ما کیستیم! صدسال پس از آن روزهای حزین تنهایی، ایرانیان در تمامی جهان با نام و یاد سردارانشان، عزم خویش را برای آزادی میهن، صیقل میدهند.
تصاویری از سرداران انقلاب مشروطه پیرامون میدان محل گردهمایی، جلوهای خاطرهانگیز به تظاهرات داده بود. بزرگداشت نام و یاد سرداران انقلاب مشروطه و پیشتازان کبیر رهایی مردم ایران، لطافت و صلابت آرمانخواهی ایرانیان را یکجا به نمایش گذاشته بود. ایرانیان آزاده با گرفتن عکس در کنار پرتره سردارانشان گویی حضوراً با سردار کبیر انقلاب مشروطه ستارخان و سردار بزرگ جنگل، میرزا کوچکخان و دیگر پیشگامان آزادی ایران تجدیدعهد میکردند.
جوانانی که هویت خود را خودشان انتخاب میکنند
جوانانی که جلوههای زندگی غربی، اصالت ایرانی آنها را از بین نبرد
جوانان خود، خالق بهترین روزهای زندگی خویش میشوند هنگامی که سرنوشت خویش را در گرهزدن با مبارزه برای عدالت، آزادی و آبادی میهنشان، انتخاب و معنی میکنند.
یکی از چشمگیرترین جلوههای تظاهرات، حضور انبوه جوانان آزاده ایرانیای بود که بسیاریشان در غرب بهدنیا آمدهاند، برخیهایشان بهتازگی از جهنم آخوندها پا به دنیای پرزرق و برق اروپا و آمریکا گذاشتهاند و... اولین و طبیعیترین واکنش همین دو دسته جوانان، فرورفتن در جاذبههای زندگی غربی و گریز از کابوسی است که یا با گوشت و پوست خود حس کردهاند یا اخبار آن را ۲۴ساعته از رسانهها میبینند و میشنوند، نفس دیدن و شنیدن مزخرفات موجوداتی مانند علمالهدی و خامنهای و روحانی کافی است تا هر انسانی از آنها تبری جوید اما این جوانان که بسیاریشان هیچ خاطرهای از ایرانزمین ندارند جز آنچه که از دیگران درباره آن شنیدهاند! اما با اینهمه، مشتاقانه بهدنبال پیروزی انقلاب مردمشان هستند، آن هم در جایی که آرزوی زیستن در سایهسار زیبای اروپا و آمریکا، طبیعیترین تمایل هر انسانی است که تنها به «خود» بیاندیشد.
آری قلب بچههای ایران حتی آنسوی اقیانوس اطلس هم با قلب میهنشان میتپد گرچه هرگز آن را ندیده باشند.
همبستگی ملی، زیر عکس اسطورها
یکی دیگر از جلوههای زیبای تظاهرات پاریس، دیدن عکسهای اسطورهای مبارزه مسلحانه دهه ۵۰ بود که اینسو و آنسوی صفوف جمعی به چشم میخورد. عکسهایی از قهرمانان پیشتازی که در سیاهترین سالهای دیکتاتوری سلطنتی پرچم مبارزه به هر قیمت را برافراشتند و راه انقلاب را گشودند. اسطورههایی که اکنون برخی یاران و همراهانشان هماینک نیز در میان ما و در کنار ما هستند و راهشان را ادامه میدهند. از اشرف شهیدان و سردار خیابانی گرفته تا مرضیه اسکویی و دهها قهرمان دیگر.
همبستگی با اسطورههای انقلاب
آری، اسطورهها نه زمان میشناسند و نه مکان. همانطور که ایده آزادی و برابری هیچ مرزی را برنمیتابد. ما با اسطورههایی زندگی میکنیم که هنوز برخیشان در میان ما و در کنار ما هستند، با ما راه میروند، شعار میدهند و...
گام زدن در راهی که با خون، فرش شد
رهگذر! اینان را پاسدار! اینان تنها زبان خویش نیستند! طومار طویل عکس قهرمانان دهه ۶۰ که در مخوفترین سالهای مبارزه، پرچم انقلاب و آزادی را با استخوانهای درهمشکسته خود برافراشتند، جلوه دیگری از تظاهرات پاریس بود. عکسهایی که به رهگذران یادآوری میکرد؛ اینان که در کنار خویش میبینی، زبان گویای ما هستند که اینک بر خاک فروخفتهایم، آرزوهایمان یکی است: آزادی ایران و مردممان با همه تنوعات قومی و مذهبی و جنسی و عقیدتیشان.
تظاهرات ایرانیان، بازتاب پژواک شهیدان
اینجا که میرسی، آرام گام بردار! زیرپایت شاید... قلب شهیدی است! ما از این جاده به اینجای رسیدیم...
کفشهایی که ماند و رهرویی که رفت!
صحنه چوبه دار و تلی از کفشهای اعدامیان بهعنوان نمادی از اعدامهای ۶۷ و هرآنچه اعدام که در این سالها انجام شد، در گوشه میدان، بغضی شکسته در گلو و گاه شبنم اشکی در گوشه چشم، در برابر دیدگان مات شهروند پاریسی که چند نسلی است با این مقولات بیگانه است و حتی توان تصور یک صحنهاش را هم ندارد چیزی از عظمت دکور نمیکاهد. همانطور که عکس غلامرضا خسروی، علی صارمی، جعفر کاظمی و... برای رهگذران، تنها یک عکس است مثل دیگر عکسها. هیچ رهگذری نمیتواند تصور کند که «محمد حاجآقایی» با آن چهره خندان و سن نسبتاً بالایش دارد جلوی دانشگاه تهران اطلاعیههای مجاهدین را در روز روشن در دهه ۹۰ پخش میکند و تابویی را میشکند که اکنون زندانیان سیاسی و کانونهای شورشی را هم وامدار صلابت خویش کرده است.
نماد نسلکشی ۶۷ در تظاهرات پاریس
شاید رهگذران پاریسی آن احساسی را که این دکور به ایرانیها منتقل میکند، درنیابند. اتاقی را تصور کنید که دورتادورش بچهها نشسته و وصیتنامه مینویسند و بعد... از چارپایه بالا میروند! مردم ما ۴۰سال اینچنین زیستند. کی باور میکند؟
ایرانی هر جای جهان که باشد ایرانی است!
آقایی این را به جوان همراهش میگوید و پرچم بهدست وارد صف میشود! راستی که در قلب اروپا بودن و تمامی ارزشهای ملی و میهنی خود را اینچنین پاسداشتن، برای کشورت که ندیدهای از زندگی شخصی مایه گذاشتن و پذیرفتن هر گزندی که ممکن است از جانب تروریستهای رژیم متحمل شوی و خود را آماده کردن برای شنیدن هتاکیهای ولگردان سیاسی، تنها و تنها برای آزادی ایران موهبتی است که هر کسی ندارد. و بگذریم که اولین دستاورد این موهبت، آسایش وجدانی است که هر هموطنی شباهنگام آنگاه که در تنهایی خویش سر به بالین میگذارد و به یاد میآورد بسیاری هموطنان گرسنه یا کارتنخواب یا کارگران شکنجهشده و دانشجویان اخراجی و زندانیان سیاسی فراموششده را و... با این امید که فردا بیش از اینها برای آزادی مردمش انجام دهد.
تظاهرات پاریس با بزرگداشت پیشتازان قیام
انسانها با دو چیز زندگی میکنند: یکی «خاطرات» و دیگری «آرزوها»، «آینده» از میانه این دو فرامیروید.