728 x 90

هر اعدام، دمنده در کوره‌ٔ توفنده‌ٔ قیام؛ مسأله این است

اعدام . . .
اعدام . . .

«اگر که قاضی و مفتی شوند سفله و دزد

دروغگو و بداندیش را گواه کنند

از آن شرار که روشن شود ز سوز دلی

به یک اشاره دو صد کوه را چو کاه کنند»

(دیوان پروین اعتصامی، قطعه «نامه به نوشیروان»، ص ۱۵۴)

 

اعدام، زیست‌بوم نظام ولایت فقیه شده است.

اعدام، اکسیژن غیرقابل جایگزین سر پا بودن چنین ساختار سیاسی ــ جنسیتی ــ مذهبی است.

اعدام، تاکتیک محوریِ «از این ستون به آن ستون فرج» یک دیکتاتور به آخر خط رسیده برای بیرون کشیدن پایش از دایره‌ٔ سرنگونی‌خواهی اکثریت مردم ایران است.

 

اعدام، بالانس وضعیت نظام با شرایط عینی جامعه‌یی است که لااقل ۶ماه مدام در کف خیابان‌ها خواستار مرگ دیکتاتور ولایی بوده و هنوز هم این فریاد را بر بام خانه‌ها و دیوارهای شهر گسترش می‌دهد.

به موازات چرخه‌ٔ ننگ حکومت اعدام، مهاجرت و فرار مغزها از ایران، رودخانه‌های سیلاب‌شده‌ی گریزان از حاکمیت ملایان شده‌اند، خط فقر شتاب صعودی می‌گیرد، قیمت دلار سقف می‌شکند و ارزش تومان ایران، برگ خشک رهاشده در باد و پشیز می‌گردد.

 

شل و سفت کردن اعدام‌های موسمی و فصلی توسط اتاق فکر نظام آخوندی، به‌طور دقیق گویای غیرحقوقی و غیرقضایی بودن چنین حکم‌هایی است. این اعدام‌های موسمی و فصلی متناسب با اوج و فرود قیامهای سرنگونی‌خواهی، توسط اتاق فکر نظام تراز و برنامه‌ریزی و به‌فرموده، توسط قضاییه‌ٔ تحت‌امر ولی‌فقیه اجرایی می‌شوند.

 

هر اعدامی، زبان بیان بن‌بست ناگزیر حکومت ملایان انگل‌زیست با مردمانی است که در سرزمین همیشه اعدام و قتل‌عام، سه دهه است با هر قیامی، حکومت را تا لب پرتگاه سرنگونی برده‌اند. مسأله میان اکثریت مردم و حاکمیت این است.

هر اعدام، خشتی از خشم و کینه‌ٔ ملتی را بر خشت‌های تا به فلک‌رفته‌ٔ پیشین می‌افزاید. اما نظام ولایی را هیچ چاره‌یی جز افزودن به این خشم متراکم نیست، چرا که صورت مسأله و موضوع بین اکثریت قاطع یک جامعه با این حاکمیت، تعیین‌تکلیف دو جبهه شده است. این دو جبهه در هفت ماه گذشته تبدیل به دو خط متمایز و تعیین‌کننده‌ٔ بین دو جبهه‌ٔ خلق و ضدخلق با عقبه‌ها و هم‌سویان و هم‌مواضع‌شان شده است. مسأله میان اکثریت مردم و حاکمیت این است.

 

هر اعدام، موضع جبهه‌ٔ «بی‌شرف» در مقابل برافراخته‌گان «شرف» در فلات ایران‌زمین و در مقابل زندانهای نظام آخوندی است. هر سنگی که از طرف خانواده‌های زندانیان به‌جانب جبهه‌ٔ «بی‌شرف» پرتاب می‌شود، گوی خشم متراکم میلیونیِ یک میهن علیه اشغالگران اعدام‌مدار ولایت فقیهی است.

 

با قیام ۱۴۰۱ و امتداد آن با نمودهای گوناگون در سال۱۴۰۲، حاکمیت ملایان گرفتار دو چالش روزافزون ریزش و تشدید تضادهای غول‌آسا در درون خود شده است. به‌دلیل همین قیام و آثار داخلی و بین‌المللی‌اش، این دو چالش به‌موازات عبور قاطع اکثریت جامعهٔ ایران از تمامیت حکومت آخوندی، ماهیت سرنگونی یافته است. بنابراین اعدام، شلیک نظام برای جلوگیری از تسخیر شدن مواضع سیاسی و نظامی آن توسط جبهه‌ٔ جامعه است. خصلت این اعدامها دفاع زبونانه و ناگزیر برای جلوگیری از پیشروی حداکثریِ قیام است؛ به‌خصوص که کارت بازیهای سیاسی با عروسک‌های کوکی ارتجاع و استعمار علیه پیشروی قیام، سوخته است، به‌خصوص که جناح اصول‌گرای نظام هم بر اثر قیام هفت ماه اخیر، چند شقه شده است، به‌خصوص که دیگر هیچ مانوری با سیرک تداوم‌بخشان عمر نظام روی میز ولی‌فقیه و اتاق فکر حاکمیت باقی نمانده است. مسأله میان اکثریت مردم ایران و حاکمیت این است.

 

حالا گو که ولی‌فقیه با اتاق فکر نظامش، «قاضی و مفتیِ سفله و دزد» و خیل بداندیشان را به خط مقدم اعدام‌مدارش بیاورد. لیکن مسأله به یک جنگ تمام‌عیار میان فوران خشم یک جامعه با تمامیت یک اشغالگر کشیده شده است. مسأله این است که «شرار سوز دل» یک جامعه، به ابر قدرت عاطفی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی انجامیده است. گو که ولی‌فقیه و اعدام‌زیان کل نظام پلید قرون وسطایی، «دو صد کوه» اعدام از دهه‌ٔ ۶۰ تاکنون برپا کرده باشند؛ وقتی جامعه‌یی با نسل‌های پیاپیِ قیام در قیام، از این کوه‌ها گذشته و بگذرد، این اعدام‌های موسمی و فصلی را «کاه»ی در کام توفان کنند. کوره‌ٔ توفانی که هر اعدامی، هیزم بسافزون‌دمنده بر حجم و توفش آن خواهد بود. مسأله ایران ۱۴۰۲ میان اکثریت مردم ایران و حاکمیت ملایان این است.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/a00a4d1a-31c8-4b60-84b2-0629b0444525"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات