پیش از رسیدن به دومین سالگرد سقوط تلخ هواپیمای تهران یاسوج، فاجعهٔ هدف قرار دادن هواپیمای اوکراینی با موشکهای سپاه جنایتکار پاسداران، همهٔ جهان را شوکه کرد. این موضوع باعث شد دوباره این پرونده که از همان ابتدا حرف و حدیثهای فراوانی حول و حوش آن در میان مردم در فضای مجازی و رسانهها و شبکههای اجتماعی وجود داشت، باز شود؛ پروندهای که این بار به احتمال دستداشتن نظام «مقدس!» در آن حادثهٔ دلخراش میافزاید.
زمین و «آسمان» ایران آخوندی در هرج و مرج
روزنامهٔ حکومتی جهان صنعت طی مقالهای در ۲۹بهمن ۹۸ به باز خوانی مسائل سقوط پرواز تهران یاسوج پرداخت. عنوان «هرج و مرج در آسمان» نیز در دعوای قدرت بین باندهای نظام، نیشی بود که به شرکت هواپیمایی «آسمان» زده شد که وابسته به سپاه پاسداران است. در این مقاله به نکات قابل توجهی پرداخته شده که صد البته در سیستم حکومتی آخوندی نه تنها توجهی به آن نشده، بلکه با پوشاندن و پنهانکاری عملاً جان همهٔ مسافران را به بازی گرفته و به خطر انداختند.
در این میان، وقتی وضع «آسمان» و استانداردهای بسیار حساس پروازی این است، بسیار روشن است که در سایر عرصهها وضع چگونه است.
سقوط هواپیمای تهران ـ یاسوج
محسن محمدباقرزاده، مدیرکل امور اداری، تشکیلات و روشهای هواپیمایی آسمان، در مصاحبه با روزنامهٔ حکومتی جهان صنعت اعترافاتی تلویحی داشته که اگر چه تمامی ابعاد ماجرا را در برنمیگیرد، اما از وضع فاجعهبار ایرلاینها در حکومت آخوندی نمایی به دست میدهد و نشان میدهد که در همین یک پرونده بسیاری از اشخاصی که تا همین الآن در مناصب این نظام نشستهاند باید بهخاطر هدر دادن خون مردم بیگناه، محاکمه و مجازات میشدند. برخی از تخلفات به این شرح است:
ـ مداخلهٔ مستقیم وزیر کار وقت (علی ربیعی)، برای اختصاص اعتبار به «آسمان» (مصداق بارز رانت)
ـ رانتخواری از طریق انحصار بستن روی تعمیرات هواپیمای معیوب
ـ تهدید به اخراج و فشار بر خلبانهای شرکت برای پرواز با هواپیماهای فاقد استاندارد پروازی
ـ به خطر انداختن جان مردم با کاهش ایمنی پروازها با هدف صرفه جویی!
ـ وارد نکردن استاندارهای پروازی جدید با توجه به حوادث پیشین برای همین نوع هواپیما (ملخیATR)
ـ اصرار به پرواز با هواپیما علیرغم وضعیت هوایی نامناسب در همان شب حادثه
ـ عدم توجه محمد شریعتمداری به گزارشها و شکایتها پیرامون مشکلات مدیریتی همین شرکت هواپیمایی (جهان صنعت۲۹بهمن ۹۸)
همهٔ اینها را بگذاریم کنار هم: حوادث دریایی(مانند سانچی)، فجایع هوایی (مانند هواپیمای یاسوج تا هواپیمای اوکراینی)، استانداردهای ساخت و ساز (تلفات زلزله در مسکن مهر و ساختمان پلاسکو)، تصادفات اسفبار جادهای و تلفات مردمی در خودروهای فاقد استاندارد ایمنی... بهراحتی میتوانیم نتیجه بگیریم که در ایران آخوندی هرگز و هیچگاه مردم، حتی در زندگی عادی خودشان هم «امنیت» ندارند.
بستهبندی جنایت
رژیم هرگز اجازهٔ افشای کامل پروندهٔ همین سقوط هواپیمای تهران یاسوج را نداده است. حتی در تلاش بود که آن را بسیار زود و طبق روال نظام آخوندی با مقصر دانستن خلبان و «خطای انسانی» ببندد؛ اما موفق به آن نشد و در نهایت به تقسیم درصدی مقصرین رضایت داد. جالبتر آنکه طبق حکم نهایی، مدیرعامل سازمان هواپیمایی کشوری وقت، باید از سمت خود منفصل و زندانی میشد؛ اما در نهایت شگفتی میبینم که علی عابدزاده نه تنها زندانی و برکنار نشد، بلکه در جنایت شلیک موشک به هواپیمای اوکراینی، بارها و بارها به «هنرنمایی!» پرداخت و رکوردهای دروغگویی را کیلومترها جابهجا کرد.
یک رسانهٔ حکومتی با اشاره به توئیت بهرام پارسایی در مورد کتمان اصل ماجرای فاجعه هواپیمای تهران ـ یاسوج نوشت:
«البته این توئیتهای پارسایی تنها اظهارنظر او درباره پرواز تهران - یاسوج نبود. او پس از ساقط شدن هواپیمای اوکراینی توسط خطای انسانی پدافند سپاه پاسداران و اظهارات مسئولان سازمان هواپیمایی کشور درباره تحویل ندادن جعبه سیاه گفت: «در سقوط هواپیمای شرکت آسمان تهران-یاسوج، درخواست ما باز خوانی جعبه سیاه در کشور بود و آقایان تأکید داشتند که جعبه سیاه باید توسط سازنده فرانسوی باز شود. تناقضگویی در تحویل دادن یا ندادن جعبه سیاه به شرکت سازنده، جز ابهامسازی چه سودی دارد؟» او نوشته بود: «عملکرد غیرحرفهای و شتابزده علی عابدزاده که روز سانحه گفت جعبه سیاه را به کشور سازنده تحویل نمیدهیم و بعد از انتقادات کارشناسی حرف خود را پس گرفت باعث ایجاد جنجالی بزرگ شد. اگر وزیر محترم به توصیههای دلسوزانه برای تغییر مدیر سازمان توجه میکرد، شاهد این رفتار غیرحرفهیی نبودیم».(روزنامهٔ حکومتی اعتماد ـ اول اسفند ۹۸)
آه اگر این پروندهها «جعبه سیاه» داشتند...
ماجرای رازآمیز هواپیمای یاسوج اولین نمونه و هواپیمای اوکراینی آخرین آن نیست. اگر نگاهی به کارنامهٔ ننگین حکومت آخوندی بیاندازیم، حوادث ریز و درشت در سایهٔ نکبتبار سلطنت فقیه، هر کدام هزاران علامت سؤال دارند که زیر پردههای ننگین دروغ و کتمان و پنهانکاری مدفون ماندهاند:
ـ کشتار مردم کردستان
ـ اعدامهای جنایتکارانه سالهای دههٔ ۶۰
ـ پافشاری خمینی ملعون بر تداوم جنگی که متجاوز در آن عقب نشست و مسئولیت را هم پذیرفت
ـ قتلعام جنایتکارانهٔ ۶۷ پشت دیوارهای زندانها
ـ گورهای جمعی و دفنهای مخفیانه، از خاوران تا شهرهای سراسر میهن اشغالی
ـ سلسله ترورهای خارج کشور
ـ انفجارهای جنایتکارانه در سراسر جهان
ـ قتلهای زنجیرهای و در پی آن کشتن مهرهٔ اصلی نظام در همین پرونده
ـ انفجار حرم امام رضا و نسبت دادن آن به مجاهدین
ـ قتل کشیشهای مسیحی و نسبت دادن آن به مجاهدین
ـ سرکوب قیام دانشجویان و مردم تهران در ۷۸
ـ پروندهٔ دهها اختلاس نجومی و دزدی و رانت تا جادوی غیب کردن دکل نفتی
ـ پروندهٔ بازی با رأی و صندوقهای نمایش انتخابات و عدد سازی نجومی در تمام انتخابات
ـ کشتار۸۸
-حملات به اشرف و لیبرتی و قتلعام ۱۰شهریور ۹۲در اشرف
ـ اسکلههای قاچاق سپاه و «برادران قاچاقچی»
ـ هواپیمای یاسوج / کشتی سانچی / ساختمان پلاسکو
ـ کشتاردیماه ۹۶
ـ کشتارآبان ۹۸ از شهر تا نیزارها
ـ جنایت شلیک موشکهای سپاه به هواپیمای اوکراینی
-و.............
بله، این لیست ننگین و سیاه پایانی ندارد، آه اگر هر کدام از اینها جعبهٔ سیاه داشتند، چه سیاههایی از جنایت و خیانت که افشا نمیشد.
این جعبههای سیاه بیتردید پس از سرنگونی این حکومت ننگین کشف و گشوده خواهد شد.