۲خبر هم زمان:
۱- خامنهای و روحانی جداگانه با بشار اسد دیدار کردند و قاسم سلیمانی هم حضور داشت. خامنهای گفت شما قهرمان جهان عرب هستید. روحانی هم گفت که دیکتاتور خونریز سوریه از وزارتخارجه تشکر کرده است.
۲- ظریف اعلام استعفا کرد. رئیس دفتر روحانی خبر پذیرش استعفای او را تکذیب کرد. یک کانال خبری باند مغلوب هم از قولش نوشت که بعد از دیدار امروز(مردمکش سوریه) دیگر اعتباری برای او نمانده است. او در واکنش به استعفای برخی دیپلماتها و کارکنان گفت برای بنده خدمت در کنار شما افتخار بود و امیدوارم استعفای بنده تلنگری برای بازگشت وزارت امور خارجه به جایگاه قانونیاش در روابط خارجی باشد. روز بعد هم روحانی استعفای ظریف را قبول نکرد.
ماندن یا نماندن وزیر خارجه رژیم به اهمیت خود این اعلام استعفا نیست. چرا که ظریف یا هر مهره و خرمهره دیگر کاری بیش از مورچه در طاس نمیکند. در دوره فشل، این دو خبر در متن تحولات سریع، سمتگیری اوضاع را بهروشنی نشان میدهد. دومینوی بحرانهای لاعلاج رژیم با شدت و شتاب فزاینده تا سرنگونی ادامه دارد. لذا در روند تضعیف و اضمحلال نظام جنایتکاران مواجه شدن روزمره با این قبیل اخبار و اتفاقات نه استثناء که قاعده است. گذشت زمان به هیچوجه به نفع دشمن مردم نیست و این نیروهای شورشگر هستند که با چشماندازی روشن نقش بیبدیل خود در تاثیرگذاری بر تحولات با سمت و سوی سرنگونی را ایفا میکنند.
هم ظریف و هم خامنهای بارها به خودشان فشار آورده و تشتت و چاکچاک شدن را کتمان و با سیلی "همه چیز آرومه" صورت خود را سرخ میکردند. حالا پرتوپلاگویی و آتشی شدن ظریف در افتضاح مصاحبهاش با خبرنگار خارجی به زبان فصیح و بلیغ تعبیر شد و از پرده برون افتاد که در اندرونی چه میگذرد. تا جایی که به روحانی و باندش برمیگردد دعواها بهخصوص از همان سال ۹۲ بهشدت جریان داشته و او با بندبازی و امتیاز و به نعل و به میخ و همدستی در کشتار و چپاول تا بهحال در زیر عبا پنهان کرده است. هر چند که دعوای گرگهای هار چیزی نیست که بتوان پنهان کرد. اما ظریف بهعنوان ناندانی نظام مأموریت داشت تا به هر و سیلهای در شکاف اروپا و آمریکا برای مافیای انهدام، کشتار و چپاول راه باز کند. او وظیفه داشت که هم چهره کریه فاشیسم آدمخوار را بزک و قابل پذیرش کند و هم بهقول خودش از مزایای برجام برخوردار شود. یعنی پولهای کلان به دستگاه گل و گشاد ترور، جاسوسی، کشتار منطقهای، سرکوب داخلی و سلسله بیپایان دستگاههای تبلیغاتی برساند. یک نمونه آن پولهای نقد اوباما و پالتهای دلار شبانه در سوئیس بهعنوان پیشدرآمد بود. اما به اقتضای طبیعت رژیم و با افشاگری و فعالیتهای بیدریغ مقاومت آنچنان به گل نشست که حالا به اعتراف صریح "ناتوان هستم" رسیده است. نیروی سرنگونی، خود میدانسته چرا که بهعنوان عامل اصلی بنبست نظام عمل کرده است. همین مقاومت سرسخت است که ماشین بیدنده و ترمز مماشات را بهرغم خباثت و بیرحمی و خیانتهایش به پنچری کشاند. بالتبع کاملا از قبل برایش مشخص بود که نوش و نایی برای مهره ویترینی نظام نمانده است. اما اعلان، اذعان و اعتراف صریح به ناتوانی ویترین رژیم، در واقع برجستهتر کردن عجز و درماندگی ولایت آدمخوار است. این تحول بدون شک یکی از سلسله ضربات کمرشکنی است که مقاومت بر حق مردم ایران بر پیکر مماشات کثیف استعماری وارد میآورد. فعالیتهای پیوسته، خستگیناپذیر و سرسخت تمامی نیروهای گسترده مقاومت لاجرم بهبار مینشیند و نظام خونریز را با لگد و پسگردنی تا پرتگاه محتومش بدرقه میکند.
در شرایط فعلی داخلی و خارجی و در شکست و فلاکت رژیم آدمکش، اعلام استعفا بر ولولههای متزاید درونرژیمی افزوده است. رئیس کمیسیون امنیت مجلس رژیم که با ظریف عازم سوئیس بود ناگهان متوجه رفیق نیمهراه شد و از خیرش گذشت. بعد هم با یک فقره فرافکنی آن را ناشی از مشکلات درون دولت روحانی معرفی کرد. رسایی، از عربدهکشهای ولایت، خواستار پیگرد قضایی او شد. یک کانال خبری وابسته به نیروی قدس استعفا را فرار شبانه نامید و گفت انبوهی خرابی در وزارتخارجه به جا گذاشته است. یک مهره دیگر گفت مشکل داخل دولت است و مزدور دیگر در مجلس رژیم گفت طبق قانون اساسی، روابط خارجی باید از طریق وزارتخارجه باشد. بعد هم از قول ظریف نوشتند که بعد از دیدار امروز(دیکتاتور خونریز سوریه) دیگر وزیر خارجه اعتباری ندارد. گویا تا بهحال خبری بوده که حالا اعتبار ندارد!
سیر شتابان ازهمگسیختگی نظام و چاکچاک شدن قبای ولایت مبشر چیزی به جز سرنگونی محتوم نیست.
بسیار بهجاست که به اقدامات قوی، سریع و جهشوار مقاومت ایران توجه شود تا تاثیر عیان و بلافصل آن در اضمحلال روزافزون دشمن ضدبشر توشه راه سرنگونی گردد. در این مسیر بذل هر قدم، قلم یا درمی تاثیر قاطع در رهایی هر چه سریعتر از جهنم فاشیسم ولایی دارد.
حال عظمای شارلاتان یکبار دیگر عمامهاش را گواه بگیرد که در بنبست نیست! حکایت باروت و سیاهدانه است. کسی باروت قاچاق میکرد و سر مرز جلوی او را گرفتند. هر چه گفتند چرا باروت قاچاق میکنی؟ جواب میداد باروت نیست، سیاهدانه است. باروت را زیر ریشش آتش زدند و آتش نیمی از ریش او را برد. سؤال کردند حالا چه میگویی؟ گفت: دیدی گفتم سیاهدانه است!
دروغ و امید و آماردرمانی روحانی و بنبست نداریم خامنهای تا روز سقوط ادامه خواهد داشت کما اینکه ضربات همهجانبه و مرگبار مقاومت بر پیکر کثیف و نیمهجان فاشیسم دینی ادامه خواهد یافت و این هنوز از نتایج سحر است.
تظاهرات قوی و تاثیرگذار هموطنان شریف و غیرتمند در جلوی مجمع حقوقبشر ملل متحد همزمان با اعلام استعفای ظریف و عدم حضور و سخنرانی پیشبینی شدهاش نمادی از نابودی حکومت خفقان و کشتار و حضور مقتدر ملت بزرگ ایران در تعیین سرنوشتش میباشد. بر این هموطنان غیرتمند هزاران درود.
در این ولوله پاسدار کودککش سلیمانی بلاهت جدیدی رو میکند و موضوع را به "عدم هماهنگی" دفتر روحانی و سهلانگاری اداری ربط میدهد. معلوم نیست وزارتخارجه باید هماهنگ کند یا دفتر روحانی. این پاسدار کودنی خودش را زیر سایه کشتار، زرنگی حساب میکند.
خامنهای که میخواست با در آغوش کشیدن خونریز سوریه دلی از عزا در بیاورد، صاحبعزا شد.
محمود از تهران
مسئولیت محتوای این مطلب برعهده نویسنده است و سایت مجاهد الزاماً آن را تأیید نمیکند