در شرایطی که حاکمیت غرق در بحران و به بنبست رسیدهٔ آخوندی، با مسألهٔ بود و نبود مواجه است، هجوم کرکسوار باندهای مافیایی آن برای تصاحب کرسی ریاستجمهوری تا مدتی میتوانست موضوع پرجنجالی برای رسانههای حکومتی باشد. برخلاف حرص و آز نانخورهای رژیم برای تکیه زدن به این منصب، در جامعه هیچ واکنشی دال بر شرکت در انتخابات نمایشی دیده نمیشود. بهعبارت دیگر اکنون که گرد و خاک ثبتنام فرو نشسته، این سؤال در برابر همه خودنمایی میکند که مردم چرا از صندوق رأی مورد نظر آنها قهر کردهاند. این موضوع بهنگرانی گردانندگان این سیرک دامن زده است.
«برخلاف سالهای گذشته تاکنون شور و شوق خاصی در جامعه دیده نمیشود... تجربه انتخابات مجلس یازدهم و میزان پایین مشارکت مردم در آن نگرانی بسیاری را برانگیخته است... در حال حاضر بر اساس گفتههای کارشناسان اجتماعی نوعی افسردگی یا قهر سیاسی در کشور بهوجود آمده است» (جهان صنعت. ۲۸اردیبهشت ۱۴۰۰).
یک تحول قابل توجه
در سالهای قبل مقاومت ایران بود که با تهیهٔ اخبار و رپرتاژهای مختلف توسط خبرنگاران در صحنهٔ خود، اثبات میکرد که نمایش انتخابات رژیم چه برای مجلس ارتجاع و چه ریاستجمهوری با بیاعتنایی مردم مواجه شده و شرکتکنندهٔ چندانی نداشته است. این برآورد اغلب در روز انتخابات یا پس از اعلام نتایج به اطلاع مردم میرسید تا پروپاگاندای حکومتی مبنی بر شرکت وسیع مردم را افشا و خنثی نماید. از شگفتیهای دوران سرنگونی این است که هفتهها و حتی ماهها مانده به اجرای انتخابات حکومتی، این رسانههای وابسته به حاکمیت هستند که پیشاپیش از بیاعتنایی مردم به این نمایش و تحریم سراسری آن مینویسند و نتایج نظرسنجیها را منتشر میکنند.
«فاجعهٔ همهگیر»!
یک رسانهٔ حکومتی در سال گذشته از تحریم سراسری انتخابات بهمثابهٔ «یک فاجعهٔ همهگیر»! نام برده بود:
«میزان مشارکت در انتخابات ۹۸ که در تاریخ ۴۲ساله نظام بینظیر بود، اگر در انتخابات ۱۴۰۰ تکرار شود و مردم رئیس سیزدهمین دولت را با رأیهای پایینی انتخاب کنند، مشروعیت نظام بهطور جدی تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. به همین دلیل همه جریانهای سیاسی، ارگانها و نهادهای دولتی باید چارهاندیشی کنند تا به هر طریق ممکن از ریزش رأی جلوگیری شود. بنابراین فارغ از اینکه چه کسی و از کدام گروه سیاسی در انتخابات پیش رو برنده خواهد شد، مهم میزان مشارکت است» (اعتماد. ۱۸مهر۹۹).
«تکرار سردی انتخابات در ۱۴۰۰ فاجعهیی همهگیر خواهد بود» (همان منبع)
این «فاجعهٔ همهگیر»! اکنون دامنگیر استبداد دینی شده است. زیرا دیگر حنای بهاصطلاح انتخابات او رنگی ندارد.
«در چهار دهه اخیر، انتخاباتی نبوده که سه، چهار هفته مانده به رأیگیری، فضای عمومی کشور چنین بیرمق و بیحال باشد و نشاط و سرزندگی در میان ملت دیده نشود. آخرین نظرسنجیها نشان میدهد حتی در شهرهای کوچک و روستاها هم میل به مشارکت در انتخابات، مثل گذشته نیست» (شرق).
«افسردگی» یا انرژی متکاثف و قیامساز؟
میخواهیم ببینیم آیا آن چیزی که در ادبیات آخوندی «نوعی افسردگی» یا «قهر سیاسی» یا بیرمقی و بیحالی» و بهگویاترین بیان، «فاجعهٔ همهگیر»! نام گرفته، چه مفهومی دارد و تبعات آن برای کل حاکمیت چیست؟
«افسردگی» و «قهر» واژگانی پاسیو و منفعل هستند. اگر چه در طینت خود دلزدگی، بیاعتنایی، انزجار و سرخوردگی را به نمایش میگذارند. این تمام آنچیزی نیست که در ایران میگذرد. مردم با این نظام و طیفهای تشکیلدهندهٔ آن مرز کشیدهاند. این مرز گاه سرخ و سرخترین است. افسردگی از نشانگان حالت روانی است ولی رفتار جمعی مردم ایران که خود را در چند قیام سراسری نشان داد، حاکی از تحولی چشمگیر در این کشور قیامخیز و ناآرام است.
افسردگی، کلیدواژهای مقلوب و نارسا برای بیان این حالت است. طینت ناآرام جامعهٔ ایران اکنون حامل یک انرژی متکاثف و قیامساز است که بروز آن سراپای دیکتاتوری را به لرزه خواهد انداخت که شمهای از آن را در آبان۹۸ دیدیم و دیدند.
پیام و پیامدهای تحریم انتخابات
در بدیهیترین بیان، قهر با صندوق رأی، آشتی با «براندازی» نام دارد. تمایلی که در قیام دی۹۶ خود را در نفی همزمان اصلاحطلب ـ اصولگرا نشان داد، راهحل را نه در درون این نظام بلکه در بیرون آن جستجو میکرد. بیرون نظام یعنی مقاومت ایران با نیروی محوری آن سازمان مجاهدین خلق؛ نیرویی که از ۳۰خرداد۶۰ تاکنون واضع و پیشبرندهٔ استراتژی قیام و سرنگونی بوده است. از دیروز تا امروز، از امروز تا روز سرنگونی، تعقیب این منش و تأیید آن، بهمعنای تأیید نیروی برانداز است. نامگذاریها و فرماسیونها در این نقطه از بحث مهم نیست، مهم اثبات مسیری است که این مقاومت پیموده است. تحریم انتخابات، در مضمون و جوهر خود یک رأی قاطع به سرنگونی است.
این درستترین تفسیر از معنای «فاجعهٔ همهگیر» است.
پیام آن به مردم و جامعهٔ جهانی آن است که دیگر این حاکمیت در ایران جایی ندارد و باید برود. پیامدهای آن برای استبداد دینی آن است که باید هر چه زودتر جل و پلاس خود را برچیند و گورش را از «مرز پرگهر» گم کند؛ زیرا عقربههای شمارش معکوس برای سرنگونی آن به حرکت درآمدهاند.