هنگامی که خامنهای روز دوشنبه سخنرانی کرد و تا حدود زیادی برخلاف همیشه که دوپهلو حرف میزد، این بار حرفهای مشخصی زد. بهنظر میرسید خامنهای سیاست رژیم را در مورد موضوعات مختلف مشخص کرد، اما با توجه به پیامدهای حرفهای وی در درون رژیم روشن میشود که حرفهای خامنهای بازتاب معکوس در رژیم یا لااقل در بخشی از رژیم داشته، به این ترتیب که:
- خامنهای گفت بنبست در رژیم وجود ندارد.
- اما خیلیها آمدند و دوباره بر وجود بنبست در زمینههای مختلف، حتی با بهکار بردن کلمه بنبست تأکید کردند!
حتی برخی مهرهها از باند خامنهای و نزدیکترینها به او نیز مخالفخوانی کردند. مثل جنتی در نقطه مقابل خامنهای که اوضاع را آرام جلوه داد، گفت: «وضعیت کشور اسباب نگرانی است»؛ آیا این را باید به حساب حواس پرتی جنتی گذاشت؟ و اینکه همینطوری حرفی زده! یا نه یک تناقض واقعی وجود دارد؟
بنبستی هست یا نیست؟
در اینجا یک تناقض واقعی وجود دارد که اینچنین بروز میکند. تنها مربوط به جنتی هم نیست که بگوییم ناشی از خرفتی است. کما اینکه در رسانههای رژیم هم از زبان مهرهها و رسانههای مختلف رژیم حرفهای متناقض با حرفهای خامنهای بسیار دیدیم.
مثل محسن هاشمی که در برابر خامنهای که میخواست قیام را حوادث کماهمیت و گذرا جلوه بدهد، هشدار داد و گفت:
«قبل از رسیدن بهمن، صدای بهمن اعتراضات را میشنویم».
آخوند منتجبنیا در قسمت دیگری از اظهاراتش و در یک رو در رویی دیگر با خامنهای که مدعی حمایت مردم از نظام شده بود:
«مردم میگویند شاه و دودمان شاه رفتند و نظام هزارفامیل رفت و اینها جایگزین شدند».
عبدالله ناصری، از مهرههای باند اصلاحطلب هم گفت:
«شرایط کنونی کشور خطیرتر از زمان قبل از برجام و تحریمهای آن زمان است».
شاید گفته شود که این نفرات هیچکدام مسئولیت رسمی و مستقیم در پیشبرد سیاستهای نظام ندارند، در نتیجه حرفهایشان میتواند اظهارنظر شخصی باشد، در حالیکه بالاخره سیاست را خود خامنهای تعیین میکند و او و حرفهای اوست که تعیینکننده است.
حرفهای روحانی، برترین نماد تناقض
گرچه این استدلال اشتباه نیست اما در برابر آن میتوان گفت که دیگر رسمیتر از روحانی کیست؟ درست است که خامنهای خط را تعیین میکند ولی مجری خطوط او، روحانی و دولت اوست، در حالیکه روحانی میگوید:
« باید مذاکرات را ادامه دهیم، چرا که راهی جز این وجود ندارد؛ باید با گفتگو و مذاکره مسایل را حل و فصل کنیم».
و حتی پیشنهاد مذاکرات مخفیانه را در مقاطع مختلف بهعنوان راهکار یادآوری کرده و میگوید:
«مردم از این موضوع خبر نداشتند و شاید امروز هم همچنان خیلیها از آن مذاکرات و اینکه در آنجا چه گذشت، خبر نداشته باشند. این مذاکرات زیر نظر شورای عالی امنیت ملی بود. مرتب این مذاکرات را هدایت میکردیم و نتیجه مذاکرات در جلسات شورای عالی امنیت ملی مورد بررسی قرار میگرفت».
یا در مورد بگیر و ببند در مورد فساد و... روحانی میگوید:
«باید بدانیم امروز مشکل اول در کشور، مشکل اقتصادی است. مشکل اقتصادی با بگیر و ببند حل نمیشود. اگر امروز میخواهیم در برابر توطئه آمریکا ایستادگی و مقابله کنیم، باید فضای کسب و کار آرام در ایران بهوجود بیاید».
بگذریم از اینکه بخشی از علت بیان این حرفها از جانب روحانی، اپوزیسیوننمایی برای سفیدسازی خودش است ولی یک تناقض واقعی وجود دارد که اینطور بارز میشود.
تناقض یا ۲سیاست متعارض؟!
با توجه به واقعیت عملکرد تناقض در بالاترین نقاط هرم قدرت رژیم، آیا حرفهای روحانی نشانه وجود د۲خط و ۲سیاست متعارض دو باند و نظرات متضاد آنها نیست؟
در جواب این سؤال میتوان گفت: میتواند اینطور باشد، ولی قطعاً هنگامی که آخوندها بخواهند خطی را پیش ببرند و به مرحله اجرا دربیاورند، دیگر روحانی نمیتواند خط دیگری برود، چون در تحلیل نهایی، این خامنهای است که «خط تعیین میکند».
کمااینکه در مورد برجام هم جواب روحانی در مورد حملاتی که به او میشد، این بود که ما از اول تا آخر خطی را که خامنهای مشخص میکرد رفتیم.
اگر خامنهای تصمیم قطعی در مورد ایستادگی و رویارویی گرفته بود، روحانی نمیتوانست اینطور علنی این حرفها را بزند.
چه نتیجهای میتوان گرفت؟
با توجه به نکات بالا چه نتیجهای میتوان گرفت؟ بالاخره حرفهای اخیر خامنهای را چگونه ارزیابی کنیم؟
با توجه به تمامی نکات بالا، در مورد سخنرانی اخیر خامنهای باید گفت: حرفهای خامنهای بیشتر مخاطب داخلی داشته و با هدف روحیه دادن به نیروهایی است که روند ریزششان از رژیم آشکار است.
از طرف دیگر نباید حرفهای روحانی هم بهمعنی اینکه دیگر رژیم خط مذاکره را در پیش گرفته تعبیر کرد زیرا رژیم هیچوقت راستش را به مردم نمیگوید.
ولی از این حرفهای متناقض یک چیز را میشود فهمید و آن اینکه:
برای رژیم یک چیز اصل است و آن حفظ رژیم به هر قیمت است و این است که اوجب واجبات است و این است که خیلی از ضد و نقیض گوییها را توضیح میدهد. بنابراین اگر تشخیص بدهند که مذاکره با آمریکا، این هدف را تأمین میکند در اجرای آن، حتی یک ثانیه هم درنگ نخواهند کرد. استاد «زهرنوشی» اینها خمینی است که پس از گذاشتن ۲میلیون کشته و زخمی روی دست ملت، همینکه احساس سقوط کرد فوراً برگشت و ۱۸۰درجه برعکس رفت! استدلالش هم این بود که برای حفظ قدرت، «توحید» یعنی اس و اساس دین را هم میشود تعطیل کرد!
اینها فرزندان چنان دجالی هستند.