در بیست و یکمین سالگرد ۳ژوییه ۲۰۰۳ (۱۲تیر ۱۳۸۲) هستیم. ۳ژوییه جایگاه ویژهیی در تاریخ معاصر ایران دارد. زیرا در چنین روزی تجسم مقاومت، امید و آزادی مردم ایر ان از اسارت آزاد شد. «۳ژوئیه لحظهیی از شکوهمندترین لحظههای تاریخ مقاومت مردم ایران در برابر رژیم آخوندی است. لحظهیی که تاروپود، بود و نبود و عطش سوزان ایران و ایرانی برای آزادی را در انظار جهانیان بهنمایش گذاشت».
اما این لحظهٔ شکوهمند تاریخی چگونه خلق شد؟ ۳ژوئیه، هرگز در یک سینی طلایی بهمردم و مقاومت ایران هدیه نشد. ۳ژوئیه، پایان طبیعی کودتای ۱۷ژوئن نبود. ۳ژوئیه، یک حادثه خلقالساعه نبود. بلکه پایان راهی بود ۱۷روزه که بهاندازه ۱۷سال بود و نهایتاً توطئهٔ شوم ۱۷ژوئن در این روز بهخاک سپرده شد
توطئهٔ ۱۷ژوئن حسابشده و ظاهراً بینقص بود. سران رژیم جلادان در تهران بهجشن و شادمانی نشسته بودند و میپنداشتند رؤیایی را که طی بیش از ۲۰سال اعدام و جنایت و قتلعام بهآن دست نیافته بودند، اکنون در آستانهٔ تحقق است.
اما آنها در محاسبات خود، یک عامل را بهحساب نیاورده بودند؛ اصالت یک مقاومت برحق و بنا شده بر ارادهٔ خلقی که عزم آزادی کرده و آماده است بهای آن را با فدیه دادن بهترین فرزندانش بپردازد.
این ارادهٔ شگرف از همان اولین ساعات انتشار خبر بهمنصهٔ ظهور رسید. هواداران مجاهدین در کشورهای مختلف جهان به محض شنیدن خبر دستگیری مریم رجوی و حملهٔ پلیس فرانسه به مقر مرکزی مجاهدین در حومهٔ پاریس، هر جا و در هر موقعیتی که بودند، خانه و زندگی و شغل خود را رها کردند و در هر جا که بودند، سر از پا نشناخته راهی پاریس شدند و خود را بهقلب حادثه رساندند.
هموطنی که رانندهٔ تریلی بود، گفت در اتوبانی رانندگی میکردم، وقتی خبر را از دوستی از طریق موبایل شنیدم، بلافاصله تریلی را در کنار اتوبان پارک کردم، با شرکت مربوطه تماس گرفتم و گفتم من رفتم!
خانم هموطنی گفت داشتم آماده میشدم سر کار بروم، همین که خبر را شنیدم، آن قدر آشفته بودم که بدون اینکه در و پنجره خانه را خوب ببندم، خودم را بهفرانسه رساندم. خانم هوادار دیگری گفت کودک خردسالم را بههمسایه سپردم و رهسپار پاریس شدم. بههمین ترتیب انبوه هموطنان و ایرانیان شریف بهمحض شنیدن خبر، از کشورهای دو و نزدیک و حتی از ژاپن و استرالیا، سرازیر پاریس و اور سور اواز شدند.
هنوز روز ۱۷ژوئن بهپایان نرسیده بود که صدها نفر از هواداران پشت درهای لاک و مهر شدهٔ محل اقامت رئیسجمهور برگزیدهٔ مقاومت در خیابان بیتوته کردند و بهطور خودجوش اعتصاب غذای نامحدودی را تا آزادی مریم رجوی آغاز کردند.
در آن مقطع مقامات وقت فرانسه که طرف معامله با آخوندها بودند میگفتند تشکیلات مجاهدین را از هم پاشاندهاند. بسیاری از مسئولان مقاومت و سازمان دستگیر شده بودند. اما هموطنان و هواداران در خیابانهای مرکزی پاریس با تظاهرات پرخروش خود افکار عمومی را متوجه این توطئهٔ ننگین کردند. خود سوزیهای اعتراضی در شهرهای پاریس، برن، رم، لندن، اتاوا، آتن و نیکوزیا وجدانهای انسانی را در سراسر جهان تکان داد و مشعلهای فروزان آزادی مجاهدان قهرمان صدیقه مجاوری و ندا حسنی بهجاودانه فروغها پیوستند.
در داخل میهن اسیر هم اعتراضها شگفتانگیز بود. جمعی از هواداران در تهران درباره آن لحظات گفتهاند ما خبر را با ناباوری و بهت و حیرت شنیدیم و یکدیگر را خبر کردیم و راهی خیابان شدیم. اولین مکان طبعاً خیابان محل سفارت فرانسه بود. روزهای بعد هم چند تظاهرات در این نقطه شکل گرفت که حمله و هجوم پاسداران وحشی و ضرب و شتم و دستگیری و زندان را در پی داشت، اما هواداران تظاهرات را بهمناطق دیگر کشاندند و با محکوم کردن اقدام ننگین دولت فرانسه خواستار آزادی سمبل امید مردم ایران شدند. اعتراضها محدود به تهران نبود، در اصفهان و مشهد هم تظاهرات شکل گرفت. شنیدیم که ۳نفر در تهران، ۲تن در مشهد و یک نفر در بابل خود را بهآتش کشیدند.
از آنسو، آخوند خاتمی رئیسجمهور ولایت فقیه، رذیلانه متقاضی استرداد خانم رجوی بود و میگفت خودسوزیها «سازمانیافته» و «با دستور» بوده است!
رهبر مقاومت در پاسخ بهرئیس جمهور ارتجاع گفت: «بیچاره، تفاوت سازمان و آرمان را بو نکرده و از آنجا که هیچگاه در تمامی عمرش حتی آتش یک سیگار را بر پشت دست خود هم حس نکرده است، نمیداند که برخی امور از اساس با دستور و با سازمانیافتگی عملی نیستند. اگر غیر از این بود، آخوندها قبل از هر کس برای حفظ خود و رژیمشان بهصدور دستورات لازم روی میآوردند و نیازی بهداعیه کاذب اصلاحات و همچنین این همه فغان و فریاد علیه مجاهدین و مقاومت ایران نبود».
آری، ۳ژوئیه کارزاری بود مردمی و سراسر فداکاری برای آرمان آزادی و استقلال ایران. کارزاری که بار دیگر نشان داد وقتی ملتی تصمیم میگیرد آزاد باشد و بهای آن را بپردازد، بر زنجیرهاست که درهم بشکند.