در فراخوان چهارشنبهسوری ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور که به تاریخ ۲اسفند منتشر شده آمده است: «توفان قیام سرِ بازایستادن ندارد و تا سرنگونی فاشیسم دینی با شعارهای مرگ بر اصل ولایت فقیه به پیش میتازد».
آیا این جمله فقط بیان یک هدف مقدس مبارزاتی است که باید برای تحقق آن از پا ننشست و از هر فرصتی از جمله جنش ملی چهارشنبه سوری سود برد؟ یا نتیجهیی است که از بررسی واقعیتهای موجود سیاسی و اجتماعی جامعه امروز ایران حاصل میشود؟
شاید به نظر برسد ابراز وحشتهای صریح سردمداران و مهرهها و رسانههای رژیم آخوندی نسبت به استمرار قیام که بعد از تظاهرات دیماه بهطور روزانه ادامه داشته است دیگر طرح سؤالات بالا را غیرضروری کرده و نیازی به تلاش برای اثبات این مدعا که «توفان قیام سر بازیستادن ندارد» باقی نمیگذازد. با این وجود از آنجایی که حرکتها و تغییرات بزرگ اجتماعی همیشه در مسیری پرطلاطم و فراز و نشیب به پیش میروند تأمل بر عواملی که استمرار قیام را تبدیل به واقعیتی تردیدناپذیر میکنند بالاخص برای جوانان قیامآفرین و کانونهای شورشی یک ضرورت مبارزاتی است.
۳عامل اصلی در ایجاد قیام دیماه نقش داشته و همین ۳عامل به آن حتمیت استمرار تا پیروزی و سرنگونی را میدهند:
بحرانهای اقتصادی و اجتماعی راهحلی ندارند
فساد مالی که سراپای رژیم را فراگرفته، امپراطوری غارت سپاه پاسداران و ارگانهای وابسته به بیت خامنهای که قلمرو اقتصادی ایران را اشغال کردهاند؛ سیاستهای پرهزینهیی که فاشیسم مذهبی برای بقای خود در پیش گرفته است از بمبسازی اتمی و پروژهای موشکی گرفته تا دخالتهای جنایتکارانه در منطقه اقتصاد کشور را به ورطه ورشکستگی کشانده است. انهدام صنعت و کشاورزی، نابودی تولید، فقر عمومی را گسترش داده، شکاف طبقاتی را عمیقتر کرده و هر روز بیشازپیش کارگران و کشاورزان را به ورطه بیکاری و حاشیهنشینی میکشاند. ورشکستگی بانکها و مؤسسات مالی وابسته به سپاه پاسداران نزدیک به ۲۰میلیون هموطن غارتشده بر جا گذاشته و بر ابعاد جمعیت محرومان و تهیدستان هر روز افزوده میشود. این وضعیت وقتی در کنار سایر فجایع اجتماعی همچون بحران مسکن، اعتیاد و... و وضعیت فاجعهبار محیط زیست ایران قرار میگیرد ابعاد دهشتناک آن واضحتر میشود.
رژیم آخوندی برای حل این بحرانهای مرگبار که رئیس مجلسش آنها را «ابرچالش» خوانده است امکان تزریق هیچ سرمایهیی نه از منابع داخلی و نه از منابع خارجی ندارد. منابع رژیم مشخص کردهاند برای نگهداشتن بخش نفت در وضعیت کنونی به ۲۰۰میلیارد دلار سرمایهگذاری در این بخش طی ۵سال آینده نیاز دارند. این در حالی است که ریسک بالای سرمایهگذاری در ایران بهدلیل استمرار تحریمها از یک سو و فساد فراگیر مالی از سوی دیگر سرمایهگذاران خارجی را از سرمایهگذاری در بخشهای مختلف اقتصاد ایران برحذر داشته است.
همچنانکه در بیانیه سیوششمین سالگرد تأسیس شورای ملی مقاومت ایران آمده است «حل این بحرانهای اقتصای و اجتماعی علاوه بر نیازهای مادی، مستلزم حداقلی از سرمایه اجتماعی بهمعنای همراهی و گذشت اجتماعی نسبت به مدیریت اقتصاد کلان آن کشور است. اما در حاکمیت آخوندها بعد از ۳۹سال خیانت خمینی و رژیمش به امید و اعتماد ملت و بعد از گذار از وعدههای پوچ و شیادانه تحت عنوان اصلاحات در رژیم اصلاحناپذیر ولایت فقیه و سرانجام بعد از وعدههای توخالی دولت اول روحانی، اکنون جامعه ایران از سرخورگی و خشم لبریز است». در قیام دیماه مردم ایران با رساترین فریاد و به روشنترین شکل نشان دادند که دیگر کوچکترین امید و اعتمادی به حاکمیت آخوندی ندارند و خواهان سرنگونی تمامیت آن هستند.
نارضایتیهای متراکم و انفجاری
این که جامعه از خشم و نفرت علیه رژیم پر شده است. دیوار ترس ترک برداشته است. دستگیری حداقل ۸هزار نفر نتوانسته اراده قیام را ضعیف کند.
سپاه پاسداران و بسیج ضدمردمی روحیه و بنیه خود را از دست دادهاند. با وجود سرکوب اما اعتصابها و تظاهرات بیوقفه کارگران و زحمتکشان نه تنها ادامه دارد بلکه دارد گستردهتر میشود. اعتراض غارتشدگان همچنان ادامه دارد.
نفرت و انزجار عمومی و غیرقابل ترمیم از این رژیم در کلیه زمینههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آنچنان عمیق است که لاجرم هر روز که بگذرد، تودههای بیشتری از مردم به صف قیام خواهند پیوست تا از شر این رژیم خلاص شوند.
بین رژیم و مردم دریایی از درد و رنج و خون قرار دارد. هیچکس قادر نخواهد بود بر این دریا پل بزند و هر روز که میگذرد جز بر خشم و کین مردم نسبت به رژیم خمینی و تعمیق و صیقل خوردن خواستهای آزادیخواهانه مردم افزوده نخواهد گشت و بهتبع آن انقلاب ایران نیز هر روز که بگذرد عمیقتر و آسیبناپذیرتر خواهد گردید.
تغییر اوضاع بینالمللی بهزیان رژیم
در تشریح شرایط منطقهیی و بینالمللی که رژیم آخوندی را محاصره کرده است؛ رئیسجمهور برگزیده مقاومت در سخنرانی خود در تاریخ ۲۱بهمنماه گفت: «خامنهای همیشه و بهخصوص در ۱۶سال گذشته از سیاست دولتهای آمریکا، بیشترین سودها را برده است. اگر دولتهای گذشته آمریکا بارها برای خامنهای و رژیم آخوندی راه باز نمیکردند، یا سکوت نمیکردند، او نمیتوانست در عراق و سوریه بهچنین دخالتهای ویرانگری دست بزند و نمیتوانست از امتیاز خلعسلاح، محاصره و بمباران مجاهدین و ارتش آزادی برخوردار شود. اما امروز دیگر خامنهای پشتوانه مماشات آمریکا را از دست داده است و به جای آن با یک ائتلاف منطقهیی علیه دخالتهای بنیادگرایانه و جنگافروزانه رژیم روبهرو است. بنابراین برخلاف گذشته، اراده ملت ایران برای خیزش و تهاجم علیه رژیم با مانع بینالمللی مواجه نیست».
حضور مجاهدین و مقاومت ایران و نقش رهبریکننده آن
مجاهدین بعد از شکست دادن توطئه استراتژیک رژیم برای نابود کردن آنها در عراق توانستند با حفظ یکپارچکی و انسجام خود انرژی، توان و تجربه خود را به پیشبرد استراتژی پیروزمند خود برای تشکیل کانونهای شورشی در راستای شکل دادن به قیام عمومی معطوف کنند. این استراتژی توان آن را دارد که مقاومتهای پراکنده جوانان پرشور مبارز و همچنین خشم انفجاری اقشار به جان آمده را گامبهگام برانگیزد و سمت و سو دهد.
ضعف دشمن و قوت قیام
با در نظر گرفتن این پایهها که به قیام ظرفیت استمرار میبخشند، میتوانیم از ارزیابیهای سطحی و صوری، اجتناب کنیم. در چنین صورتی ما میتوانیم مسیر حرکت خود را بر اساس نقاط ضعف تردیدناپذیر دشمن و نقاط قوت تردیدناپذیر خود طراحی کنیم:
نقاط ضعف تردیدناپذیر دشمن
افزایش سرکوب بازده منفی دارد:
رژیم در ۴دهه حاکمیت ننگینش شکنجه و اعدام و سرکوب عمومی را به آنچنان نقطه اوجی رسانده، که کیفاً برگهای دیگری در سرکوب در آستین ندارد. رژیم اگر چه برای جلوگیری از قیام همچنان به سرکوب و شکنجه و کشتار ادامه خواهد داد و حتی میتواند بر آن بیافزاید ولی آنقدر در این مسیر زیادهروی کرده که با توجه به پتانسیل انفجاری مردم، افزایش سرکوب برایش بازده منفی بهبار خواهد آورد. این واقعیتی است که میتوان از آن بهعنوان «بنبست سرکوب» اسم برد.
عامل اصلی در رساندن ماشین سرکوب رژیم به نقطه بنبست کنونی، مقاومت ۳۶ساله مجاهدین بوده است. از ۳۰خرداد سال ۶۰ که رژیم تظاهرات مسالمتآمیز ۵۰۰هزار نفره مردم تهران را به رگبار بست و اختناق سیاهی را با شبی ۱۰۰تیرخلاص بر میهن حاکم کرد تا قتلعام ۳۰هزار زندانی سیاسی در سال ۶۷ و از آن هنگام تا امروز مجاهدین برگهای سرکوب رژیم را یکی بعد از دیگری به چالش کشیده و به شکست کشاندند و روحیه مقاومت و ایستادگی در برابر سرکوب و خفقان آخوندی را به روحیه مسلط در بین جوانان شورشی و قیامآفرین تبدیل کردهاند. ماشین سرکوب رژیم در برخورد با این دیوار پولادین و قطور مقاومت است که متوقف میشود. جعفری سرکرده جنایتکار پاسداران با اشاره به سرکوب رژیم در ماجرای خیابان پاسداران به این حقیقت اعتراف کرده بود و گفته بود اگر رژیم با مقاومت مجاهدین روبهرو نبود میتوانست حرکتهای اعتراضی را سریعتر سرکوب کند. بنبست سرکوب یک فرصت طلایی را در اختیار قیامآفرینان قرار میدهد.
سوخته شدن کارتهای سیاسی رژیم:
قیامی که از دیماه شروع شد، خصلت سرنگونیطلبانه کل نظام را داشت و در شعارهای مرگ بر خامنهای و مرگ بر روحانی و اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمام ماجرا خواست خود برای به زیر کشیدن تمامی باندهای درونی رژیم را نشان میداد. این قیام نشان داد افسانه سرایی در مورد امکان اصلاح ولایت فقیه و تغییر از درون رژیم و شرکت در بازی اصولگرا و اصلاحطلب دیگر نمیتواند هیچکس را فریب دهد. به این ترتیب قیام کارتی را که رژیم با بازی با آن حداقل به مدت ۲دهه به منحرف کردن نیروهای اجتماعی از تمرکز بر روی دشمن اصلی و خواست سرنگونی مشغول بود بهطور کامل سوزاند.
شدتیابی جنگ قدرت در حاکمیت و تضادهای درونی رژیم:
بعد از روبهروشدن تمامی حاکمیت با کابوس به حقیقت پیوسته قیام نه تنها تضادهای درونی رژیم تخفیفی پیدا نکرد بلکه میبینیم هر روز شدت بیشتری پیدا میکند. آثار این جنگ قدرت پایانناپذیر تمامی لایههای حاکمیت آخوندی را دچار فلج کرده و از جمله نیروهای نظامی و سرکوبگرش را بیشازپیش ناتوان کرده است. رژیم هرگز قادر نخواهد بود گریبان خودش را از چنگال بحرانها و تنشهای درونی خلاص نماید. روز ۱۶اسفند آخوند حسن روحانی نسبت به سرانجام این جنگ قدرت درون نظام چنین هشدار داد: «باید باور کنیم، ضربه به دولت، ضربه به نظام است. اگر کسی فکر میکند، تضعیف دولت موجب تقویت نظام میشود در اشتباه است.
بعضیها فکر میکنند که اگر دولت تضعیف شد، نهادهای دیگر تقویت میشوند
اینطور نیست؛ ما امروز در یک کشتی نشستهایم و اگر بخشی از کشتی را تخریب شود، همه کشتی با هم غرق میشود».
نقاط قوت تردیدناپذیر و استراتژیک مقاومت
- تلاشهای ۱۴ساله رژیم برای نابودی یا تسلیم رزمندگان مجاهد با انتقال سازمانیافته رزمندگان مستقر در زندان لیبرتی به اروپا، به شکست انجامید. این انتقال شرایط جدیدی ایجاد کرده است. با پایان محاصره ضدانسانی مجاهدان اشرفی، اکنون این ولایت خامنهای است که در محاصره سیاسی مقاومت سازمانیافته و آلترناتیو دموکراتیک قرار گرفته است.
- پایگاه اجتماعی گسترده
- برخودداری از هزاران هواداران جانبرکف در سراسر کشور
- تشکیلاتی که هزاران انقلابی پولادین عزم مجاهد که برای آزادی مردم آماده هر گونه فداکاری هستند در آن سازمان داده شدهاند
- ریشههای تاریخی مقاومت و پشتوانهیی از خون ۱۲۰هزار شهید راه آزادی که ثمره خون آنها را هماکنون در انگیزش به جوانان قیامآفرین میتوان دید
شور مبارزاتی و حرکتهای استوار و سنجیده
نیروهای قیام باید ایمان داشته باشند عواملی که به قیام استمرار میبخشند تردیدبردار نیستند. نقاظ ضعف دشمن تردیدبردار نیستند. نقاط قوت مقاومت نیز تردیدبردار نیستند. زمان به زیان رژیم و به سود مقاومت است.
در این مرحله گسترش کانونهای شورشی، نقش محوری دارند. معیار پیشرفت قیام در این مرحله تشکیل و گسترش و ارتقاء کانونهای شورشی در سراسر کشور است. هر چه کانونهای شورشی تکثیر میشوند قدرت خیزش و تعرض قیامکنندگان بیشتر میشود و امکانی همچون جشن ملی چهارشنبه سوری که ناتوانی رژیم آخوندی برای کنترل آن بارها و بارها به اثبات رسیده است فرصت مناسبی است برای سازمان دادن نیروهای قیام در کانونهای شورشی و وصل آنها به مقاومت سازمانیافته مردم ایران. گسترش این کانونها به قطع و یقین توان سرکوب رژیم را کاهش میدهد و تضمینی برای استمرار قیام است. به عبارت دیگر وظیفه عاجل برای استمرار قیام و در عینحال مقابله و بیاثر کردن تاکتیکهای سرکوبگرانه و جنایتبار رژیم و برای خنثی کردن سایر توطئههای زبونانه دشمن ضدبشری گردآوردن نیروهای قیام در چارچوب کانونهای شورشی و وصل این بدنه بهسر خود است.
به این ترتیب است که ما ظرفیت و توان آن را پیدا میکنیم که شعلههای مقاومت و قیام را در تهران و شهرستانها همچنان فروزان نگهداریم.