- آنچه حاکمیت آخوندی طی ۴دهه بر سر ایران و ایرانی آورده نه تنها کمتر از ایلغار مغول در فلات ایران نبوده، بل بیشتر و فاجعهبارتر از آن است.
- این حاکمیت بیگانه با ایران و ایرانی، برای توجیه جنایتهای ننگین خود، مردم ایران را از «نفوذ بیگانگان» میترساند اما کدام بیگانهٔ اشغالگر میتوانست ایران و مردم ایران را اینگونه بر خاک سیاه بنشاند.
آخوندهای حاکم در آموزههای ارتجاعی و عهد عتیق خود صحبت از پیروی نکردن از «سنت الاولین» و اعتقادات قدما و پیشینیان میکنند اما نمیگویند که حکم وحشیانهٔ سنگسار، اجرای حد و تعزیر و تازیانه زدن در انظار عام، پیروی از کدام ارتجاع قرونوسطایی است. اینجا که میرسد آگاهانه فراموش میکنند به چنین چیزهایی مارک خرافه و گبرپرستی بزنند؛ زیرا به این اقدامات جنایتکارانه برای استمرار حاکمیتشان نیاز مبرم دارند.
فراخوان برای برای به آتش کشیدن نمادهای اختناق
در فراخوان ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور به مناسبت جشن ملی چهارشنبهسوری از همهٔ هموطنان خواسته شده است که آخرین هفتهٔ سال را به هفتهٔ اعتراض و آتش علیه اهریمنان عمامهدار تبدیل کنند. منظور از هفتهٔ اعتراض و آتش، الگو قرار دادن اقدامات شجاعانه و تحسینبرانگیز کانونهای شورشی در سراسر ایران است. کانونهای شورشی در ماههای اخیر به فعالیتهای گستردهای دست زدهاند. آنها نمادهای جهل و تزویر و اختناق بنرها و تصاویر خامنهای و خمینی را در هر جا و حتی در زیر گوش ارگانهای سرکوب به آتش میکشند و خاکستر میکنند.
فرارسیدن چهارشنبه سوری، این جشن بزرگ آتش، بهترین فرصت برای عمومی کردن و همهگیر نمودن این جرأت و جسارت بنبستشکنانه و قیامآفرین است.
در این مقاله تلاش خواهیم کرد، به ابعاد مختلف این فراخوان بپردازیم. نخست اجازه دهید نگاهی داشته باشیم به رویکرد دیکتاتوری قرونوسطایی آخوندی به سنت-ملی میهنی چهارشنبه سوری و علت هیستریک شدن آنها هنگام شنیدن نام چهارشنبه سوری و هر نام دیگری که یادآور عظمت ایران و فرهنگ ایرانی است.
دشمنی آخوندها با فرهنگ و سنتهای ایرانی
در این واقعیت مسلم هیچ تردیدی نیست که برای ولایت سفیانی خامنهای و مجیزگویان قلمبهمزد و شحنگان پولپرورد او، ایران و هر آنچه وابسته به ایران و ایرانی است، ارزشی ندارد. سردمداران این رژیم بارها در خفا و علن گفتهاند که مهم برای آنها «اسلام!» [بخوانید حاکمیت و منافع خودشان] است، نه چیز دیگر. آنها در این رهگذر به ایران، این مرز پرگهر تنها بهعنوان گوشت قربانی برای رسیدن به منویات پلیدشان نگاه میکنند. شاهد برای این مدعا وضعیت کنونی ایران ماست. در یک ارزیابی شتابزده اگر بخواهیم دست به مقایسه بزنیم آنچه حاکمیت آخوندی طی ۴دهه بر سر ایران و ایرانی آورده نه تنها کمتر از ایلغار مغول در فلات ایران نبوده، بل بیشتر و فاجعهبارتر از آن است.
این حاکمیت بیگانه با ایران و ایرانی، برای توجیه جنایتهای ننگین خود، مردم ایران را از «نفوذ بیگانگان» میترساند اما کدام بیگانهٔ اشغالگر، میتوانست ایران و مردم ایران را اینگونه بر خاک سیاه بنشاند. توجه کنید این مفاهیم را در قرن بیستویکم مورد بررسی قرار میدهیم؛ نه دوران حمله چنگیز و هلاکو.
حملهٔ مغول به ایران دربرگیرندهٔ ۳لشکرکشی در فاصله سالهای ۱۲۱۹ تا ۱۲۵۸ میلادی (۶۱۶ تا ۶۵۶ ه.ق) است. این لشکرکشیها منجر به خاتمه حکومت خوارزمشاهیان، خلافت عباسیان، اسماعیلیه الموت و حکومتهای محلی اتابکان سلجوقی و ایجاد حکومت ایلخانان مغول به جای آنها در ایران شد.
شگفتا که این وقایع در طول ۴دهه انجام شدهاند؛ یعنی چیزی مشابه عمر ننگین این حکومت با تمام فراز و نشیبهای آن تا نقطهٔ کنونی.
چهارشنبه سوری ـ آسیب حاکمیت ولایت فقیه به فرهنگ ایران، بسا بیش از ایلغار مغول
کانونهای شورشی در ماههای اخیر به فعالیتهای گستردهای دست زدهاند. آنها نمادهای جهل و تزویر و اختناق بنرها و تصاویر خامنهای و خمینی را در هر جا و حتی در زیر گوش ارگانهای سرکوب به آتش میکشند و خاکستر میکنند.
فرارسیدن چهارشنبه سوری، این جشن بزرگ آتش، بهترین فرصت برای عمومی کردن و همهگیر نمودن این جرأت و جسارت بنبستشکنانه و قیامآفرین است.
حذف چهارشنبه سوری و سایر آیینها و سنتهای ملی، در این حاکمیت ایران ستیز
آیینها، سنتها و باورداشتهای ملی، بخشی از هویت فرهنگی یک ملت را تشکیل میدهند. ادوارد تایلور، شاعر آمریکایی(۱۹۱۷–۱۸۳۲) فرهنگ را، مجموعه پیچیدهای از دانشها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هر چه که فرد بهعنوان عضوی از جامعه از جامعه خویش فرامیگیرد تعریف میکند.
بخشی از فرهنگ را هم سنتها و مراسم میسازند. آنها تفکر و باوریاند که برخوردار از آدابی تکرارشوندهاند. به سخن دیگر، آیینها و سنتها اعمالی تکراری پیرامون فرهنگاند. همین فرهنگ است که مرزهای یک جامعه و باورهای مردمان آن را مشخص میکند و در شکل دادن به هویت فرهنگی نقش دارد.
خمینی با عمامهداران مذهبپناه که نام ایران را به جبر، تکلف و تصنع یدک میکشیدند از ابتدای به قدرت رسیدن، فرهنگ کهن ایرانزمین را به سخره گرفت و مورد ایلغار خود قرار داد؛ فرهنگ غنی ایران فرهنگی است که با اقتدار طی سدهها و هزارهها ایران را در برابر هجوم کشورگشایان، زندگیستیزان و جهانخواران خونآشام حفظ کرده است. هولاکو و اباقاخان یا بایدوخان و غازانخان و اولجایتو خدابنده و ابوسعید و طغاتیمورخان نیامدند که سنت، فرهنگ و باورهای ایرانی را مسخ کنند. به گواهی تاریخنگاران، این مغول بودند که در فرهنگ نیرومند ایران به تحلیل رفته و از آن تأثیر پذیرفته و مجذوبش شدند؛ تا جایی که در برابر آن سر تعظیم فرود آوردند.
مغول بدوی و بیاباننشین و بیگانه با تمدن و زندگی فرهنگی، تحت تأثیر ایرانیها به بزرگداشت قهرمانان ملی ایران در کتاب شاهنامهٔ فردوسی نشست و سعی کرد با برقراری پیوند میان خود و آن قهرمانان، برای خویش پیوند و نسب و آبرو و آوازه بجوید. تا دو نسل بعد از چنگیزخان، آداب و رسوم مغولی بهشدت متأثر از آداب و رسوم ایرانی بود. ابوسعید بهادرخان وقتی بر تخت نشست به حمدالله مستوفی فرمان داد از بین نسخههای خطی موجود، شاهنامه را گردآورد. در این عصر بود که همچنین بخشی از شاهنامه مصور گردید؛ البته این تلاش از دوران غازانخان شروع شده بود.
با این پیشزمینه حال نگاه کنیم ببینیم خمینی و یک دوجین از آخوندهای عمامهدرشت او چه بلایی بر سر فرهنگ، زندگی، باورها و اعتقادات و همه چیز ایران و ایرانیها آوردهاند.
مراسم چهارشنبه سوری در حاکمیت ولایت فقیه جرم است اما بردن کودکان به تماشای حلقآویز، آزاد
چهارشنبه سوری در تلقی ایرانستیزانهٔ تئوریسینهای رژیم
مرتضی مطهری:
«نیاکان ما در گذشته چنین میکردند ما همچنین میکنیم. چهارشنبه آخر سال میشود، آخر سال شمسی، چهارشنبهٔ آ خر اسفندماه میشود. بسیاری از خانوادهها، که باید بگویم، خانوادههای احمقها، بسیاری از خانوادههای احمقها ده یا الله آتشی روشن میکنند، هیزمی روشن میکنند، بعد آدمهای سرو برو گنده، با آن هیکلهای نمیدانم چنین و چنین، از روی آتش میپرند. ای آتش زردی من از تو سرخی تو از من. آه! این چقدر حماقت است. خوب چرا چنین میکنید؟ آقا یک سنت است مال ما مردم. از قدیم پدران ما چنین میکردند».
دشمنی با چهارشنبهسوری در جای دیگر از اظهارات مرتضی مطهری:
«آتش روشن کردن شعار آتشپرستان است. از روی آتش پریدن در چهارشنبهٔ آخر سال در اسلام بوی کفر میدهد. سرخی تو از من، زردی من از تو در اسلام شرک و کفر است. اینها شعار گبرها و آتش پرستهاست. اسلام برای مبارزه کردن با اینها آمده».
آخوند خزعلی:
«چرا مردم ایران عید نوروز را عید بزرگ خود قرار میدهند؟ این یک خفتگی در ماست».
جناب تئوریسین، که از نام بردن از چهارشنبه سوری نیز ابا دارد و به جای آن عبارت «چهارشنبهٔ آخر سال!» را به کار میبرد، جابهجا به خانوادههای ایرانی توهین میکند و آنها را گبر و آتشپرست مینامد و به شرک و کفر متهم مینماید.
این قبیل حضرات در آموزههای ارتجاعی و عهد عتیق خود صحبت از پیروی نکردن از «سنت الاولین» و اعتقادات قدما و پیشینیان میکنند اما نمیگویند که حکم وحشیانهٔ سنگسار، اجرای حد و تعزیر و تازیانه زدن در انظار عام، پیروی از کدام ارتجاع قرونوسطایی است! اینجا که میرسد آگاهانه فراموش میکنند به چنین چیزهایی مارک خرافه و گبرپرستی بزنند؛ زیرا به این اقدامات جنایتکارانه برای استمرار حاکمیتشان نیاز مبرم دارند.
حضور «شتر!» و «حله یمنی!» در احکام دیه، در قرن بیستویکم
علی خامنهای و دستاربندانش در همان حال که از پیشرفتهترین تکنیکهای کشتار جمعی مانند موشک دوربرد و پهپاد و سلاح شیمیایی برای قصابی انسان استفاده میکنند و با آن که مدتها بهدنبال تحقق رؤیای سوختهٔ تولید بمب اتمی بودند اما در تنظیم قوانین ارتجاعی و قرونوسطایی خود در بحث «دیه»، هنوز به قوانین عربستان ۱۴قرن پیش و شتر و گاو و گوسفند و دینار و حله یمنی استناد میکنند. با هم بخوانیم:
«بر اساس شرع و قانون مجازات اسلامی، دیه نفس انسان مسلمان یکی از امور ششگانه زیر است که قاتل در انتخاب هر یک از آنها مخیر بوده و تلفیق آنها جایز نیست:
- ۱۰۰شتر سالم و بدون عیب که خیلی لاغر نباشند.
- ۲۰۰گاو سالم و بدون عیب که خیلی لاغر نباشند.
- ۱۰۰۰گوسفند سالم و بدون عیب که خیلی لاغر نباشند.
- ۲۰۰دست لباس سالم از حلههای یمن
- ۱۰۰۰دینار مسکوک و غیرمغشوش که هر دینار یک مثقال شرعی طلا به وزن ۱۸نخود است.
- ۱۰۰۰۰درهم مسکوک سالم و غیرمغشوش که هر درهم به وزن ۶/۱۲نخود نقره میباشند».
(تسنیم ۲۶دی ۹۴)
ادامه دارد...