ضرورت مبارزه سازمانیافته کارگران
در شمارههای پیشین این سلسله از مقالهها به حقوق بینالمللی کارگران و مشروعیت مبارزه آنان برای احقاق حقشان اشاره کردیم. پیشاپیش مشخص است اگر کارگران در پیوند با مبارزه سراسری برای حقوق خود به مبارزه نپردازند، هیچگاه شرایط زیستی آنها رو به بهبود نخواهد رفت و نخستین قربانی سیاستهای چپاولگرانه این نظام خواهند بود اما این مبارزه برای موفقیت نیاز به تشکلیابی و سازماندهی دارد. در مقابله با دشمنی که برای ادامهٔ حیات ننگین خود به پیشرفتهترین تکنیکها و تجهیزات متوسل میشود و هر روز تشکیلات سرکوبگرانه جدیدی را به مجموعه سازمانهای نظامی ـ پلیسی خود اضافه میکند، کارگران و زحمتکشان نیز باید خود را سازمان بدهند و این سازماندهی را روزبهروز تقویت کنند. مبارزه انفرادی با حکومتی که هر صدای مخالف را خفه میسازد بدون یک جمع همدل و همراه و فداکار، نه ممکن است و نه متصور.
واقعیت این است که تشکیلات کارگری تنها ابزاری است که کارگران میتوانند با اتکا به آن از منافع جمعی خود دفاع کنند. مارکس و انگلس در تمام نوشتههای خود اتحادیههای کارگری را یکی از ارکان مبارزه سیاسی طبقه کارگر بهشمار آورده و برای آن اهمیت حیاتی قائل بودهاند.
خوشبختانه ظرف شکلگیری این سازماندهی بهطور سیستماتیک فراهم است. محیط یک کارگاه، فضای داخل یک کارخانه بهدلیل جمعی بودن، اتمسفر مساعدی را برای مبارزه سازمانیافته ایجاد میکند.
تشکل کارگری چیست؟
تشکل کارگری سازمانی است داوطلبانه و مستقل که از کارگران یک حرفه یا یک صنعت، صرفنظر از تفاوتهای عقیدتی، سیاسی، مذهبی، جنسی و نژادی بهمنظور تأمین و حمایت از منافع گروهی و اعتلای موقعیت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کارگران ایجاد میشود.
سازمانهای کارگری در کشورها اسامی گوناگونی دارند مانند «اتحادیه»، «فدراسیون»، «کنفدراسیون»، «سندیکا»، «انجمن صنفی»، «کانون» و... بهطور کلی هدف از تشکیل سازمانهای کارگری حفظ و حمایت از منافع کارگران در برابر دولت است.
سابقه تشکیلات کارگری
قرن هجدهم را میتوان سرآغاز شکلگیری تشکلها و جنبشهای کارگری و سمتگیری حرکتهای اعتراضی کارگران علیه ظلم و ستم کارفرمایان دانست. در این قرن، با ایجاد «طبقه کارگر»، لزوم دفاع از حقوق این طبقه و حمایت از منافع آنان، هر چه بیشتر احساس شد. از تبعات توسعه صنعت در این قرن، قوی شدن طبقه سرمایهدار و ناتوان شدن طبقه کارگران بود.
در این دوره، رابطه کارگر و کارفرما بهعلت تشکل و آگاهی نسبی کارگران از حالت اولیه که به نوعی ارباب و رعیتی شباهت داشت، فاصله گرفت. کارگران که بهتدریج از میزان اهمیت و توانمندیهای خویش در فرآیند تولید آگاهی مییافتند به فکر چاره افتادند تا با رفتارهای خشن، زورگویانه و استثمارگرانه کارفرمایان مقابله کنند. از این رو به فکر تشکل و انسجام افتادند و با همبستگی، بهمنظور مقابله با شرایط ناگوار تحمیلی بسیج شدند.
در عرصه جهانی نخستین انجمنهای کارگری در فرانسه و آمریکا، زیر تاثیر گسترش اندیشههای عصر روشنگری بهویژه اندیشه حقوقبشر پیدا شدند. اصلاح نظام دستمزدها از اهداف عمده تشکلهای کارگری بوده است. اهداف اولیه تشکلهای کارگری؛ بهبود وضع اقتصادی، تأمین معاش، افزایش دستمزدها، پیشگیری از بیکاری و مساعدت به کارگران در زمان نیاز و اضطرار بود.
در ایران اولین اتحادیههای کارگران ایران در سال ۱۲۹۰ هجری شمسی تشکیل شدند. در این تاریخ، کارگران ماهر بهخصوص کارگران چاپخانهها در تهران، اتحادیههایی را تشکیل دادند. از آن تاریخ تاکنون تشکلها و سندیکاهای کارگری، فراز و نشیبهای گوناگونی را طی کرده است که موضوع مورد بحث این قسمت از بررسیهای ما نیست.
ویژگیهای یک تشکل کارگری
یک تشکل کارگری موفق برای آن که بتواند کارگران را نمایندگی کند باید دارای ویژگیهای زیر باشد:
۱ـ نهادی مستقل، جدا از دولت حاکم و نظارت آن و مرکب از نمایندگان کارگران باشد.
۲ـ در پیوند با مبارزه سراسری و در ارتباط با دیگر صنفهای جامعه باشد تا در صورت لزوم در هماهنگی با آنها دست به اعتصاب سراسری بزند.
۳ـ در کاکل خواستهای صنفی، خواستهای سیاسی و تغییرات بنیادین را دنبال کند. تنها در چنین صورتی است که میتواند برای خواستهای صنفی کارگران نیز بجنگد.
۴ـ قاطبه کارگران را نمایندگی کند.
۵ـ در درون خود تشکیلات و تقسیمکار مشخص داشته باشد.
حاکمیت آخوندی دشمن تشکل کارگری
حاکمیت آخوندی همانگونه که در قسمتهای پیشین این سری از مقالهها آورده شد، نه به روزی مانند «روز کارگر» اعتقاد دارد و نه حقوق کارگران را بهرسمیت میشناسد. از دید او کارگر نمونه کسی است که موجودیت و زندگیاش را برای نظام قربانی کند. از این رو این رژیم در حاکمیت ۴۰ساله خود بر ایران به خشونتبارترین روشها هر تشکل مستقل کارگری را سرکوب نموده است.
نظام آخوندی بهرغم عضویت در سازمان بینالمللی کار و پذیرش برخی مقاولهنامههای آن، تاکنون عضویت در مقاولهنامههای بینالمللی ۸۷ و ۹۸ کار که ناظر به آزادی و استقلال تشکلها و سندیکاهای کارگری میباشند را تصویب نکرده است و از پذیرش آنها امتناع میکند که نشاندهنده استمرار ممنوعیت آزادی تشکیل سندیکا در ایران است.
این رژیم به جای آزاد گذاشتن کارگران برای تشکیل اتحادیهها و سندیکاهای مستقل تنها نوعی از تشکیلات را مجاز دانسته که وابسته به آن و مجری اوامر و خط و خطوط مشخص شده برای منافع ولایت فقیه باشند.
«مطابق تبصره چهارم از ماده ۱۳۱ قانون کار سال ۱۳۶۹(مصوب مجمع تشخیص مصلحت نظام، شماره ۸۸۴۰/۲۶۷ ق به تاریخ ۲۹آبان ۶۹) کارگران مجازند تنها تحت ۳عنوان مشخص، یعنی «شورای اسلامی کار»، «انجمن صنفی» یا «نماینده کارگری» اقدام به سازمانیابی در محیط کار نمایند. غیر از آن بر اساس ماده ۱۳۰ همین قانون، کارگران هر واحد صنفی میتوانند «انجمنهای اسلامی» نیز در محیط کار خود تأسیس نمایند... غیر از موارد فوق تشکیل هر گونه اتحادیه، سندیکا یا تشکل کارگری در هر سطحی مطابق تبصره چهارم از ماده ۱۳۱ قانون کار سال ۱۳۶۹ با هر عنوانی صراحتاً ممنوع اعلام شده است».(۱)
در هیچ کجای قانون کار مصوب رژیم اشارهای به تأسیس تشکلهایی برای کارگران بیکار نشده است.
البته تشکلهایی هم که اسم برده شد نه با هدف ایجاد تشکل کارگری برای پیگیری منافع کارگران که بهمنظور «تبلیغ و گسترش فرهنگ اسلامی» [بخوانید تبلیغ و گسترش نظام ولایت فقیه] اجازهٔ تشکیل شدن و فعالیت دارند.
در یککلام وظیفه اصلی تشکلهای دستساز رژیم، سرکوب تشکلهای مستقل کارگری و مبارزات کارگری در محیط کار است.
پانویس ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱-پاراگراف داخل گیومه همراه با تلخیص برگرفته از مقاله «قدرت سازمانی کارگران ایرانی در سالهای پس از انقلاب» است.
برای مطالعه بیشتر به شمارههای ۱ و ۲ در لینک زیر مراجعه کنید: