شروع دور جدیدی از سرکوب علیه زنان ایرانی، بیگفتوگو، بیتفسیر و بدون ابهام و حاشیهروی، نشاندهندهٔ بلوغ وضعیت انفجاری در داخل ایران است؛ وضعیتی که جنگافروزی در غزه و نیز گردوخاکهای موشکی نتوانسته آن را به محاق ببرد، یا سرد و خاکستر کند.
دستگاه سرکوب خلیفه با دجالیت تمام اسم این طرح رذیلانه را «نور!» گذاشته است. طبق معمول هیچیک از ارگانهای رسمی حاضر نیستند مسئولیت آن را به عهده بگیرند. در چنین شرایطی با اتکا به تجارب و پیشینهٔ طولانی از کارکردهای این رژیم میتوان فهمید که «مقام عظمای ولایت» و بیت خامنهای مستقیم دستاندرکار هستند؛ یعنی هارترین عناصر اطلاعاتی و دولت نورچشمی آن را پیش میبرند.
جالب است که شروع این طرح سرکوبگرانه را پیشاپیش روز شنبه ۲۵فروردین یعنی همان روزی که شبش حمله به اسرائیل را در برنامه داشتند اعلام کردند و به سرعت گشتهای منفور موسوم به «ارشاد» را به راه انداختند. آری «گشت ارشاد» مکمل پروپاگاندای موشکی!
این است مفهوم جنگ افروزی درخارج به مثابه سرپوش اختناق و سرکوب در داخل کشور که این رژیم از زمان خمینی و جنگ ضد میهنی با عراق بکار گرفته است. و این همه در حالی است که برخی افراد و باندهای درون حاکمیت از چنین رویکردی گیج شده و مبهوت شده و میگویند:
«ما الان وارد یک مرحله جدیدی از تنش در منطقه و در شرایط نیمهجنگی به سر میبریم که هر لحظه ممکن است تغییرات نامیمون بکند. در چنین شرایطی مهمترین عنصر تعیینکننده معادله تنش خارجی، اتحاد و رضایت عمومی در داخل است. منطق حکم میکند در این شرایط حکومت حتی چشم بر برخی ملاحظات خود به نفع تقویت اتحاد داخلی ببندد نه اینکه موضوع جدیدی برای تضعیف اتحاد و رضایت داخلی بسازد.» (دیدبان ایران. ۲۸ فروردین ۱۴۰۳)
بهعبارت دیگر دارند به خامنهای میرسانند که با توجه به وضعیت شکنندهٔ حکومت بعد از بیرون زدن سر مار جنگافروزی و تبادل آتش با اسرائیل، بهتر است بر تضادهای درونی سرپوش گذاشته شود و حاکمیت باید تلاش کند رضایت مردم را برای تحکیم موقعیت خود به دست بیاورد.
فراتر از آن میخواهند به رأس حاکمیت تجربهٔ قیام ۱۴۰۱ را یادآوری کنند و از سرباز کردن قیامی آتشینتر از آن پرهیز دهند:
«حتی اگر در شرایط تنش خارجی فعلی هم نبودیم باز هم این طرح مبنای منطقی نداشت چون قبلا یک بار نتیجه تاکید بر همین روش برای اجبار حجاب را دیدهایم و شاهد بودیم چطور کشور ماهها درگیر نزاع داخلی خطرناکی شد و چقدر هزینه به کشور و مردم [بخوانید حاکمیت و مزدورانش] تحمیل گشت.» (همان)
با زبانی که خلیفه دچار خلجان نشود به او میرسانند که این کارها [انداختن سگان زنجیری گشت ارشاد به جان زنان میهن] تنفر اجتماعی را دامن میزند و دودمان نظام را بر باد میدهد.
«این عوامل [گشت ارشاد و کارچرخانان آن] با اقدامات خودسرانه خود دستاوردهای عملیات نظامی علیه اسرائیل را به باد میدهد. این اقدامات کار را فراتر از دوقطبی کردن جامعه است و به تنفر اجتماعی تبدیل خواهد شد.» (همان)
ناصحان حاکمیت میگویند: «منطق حکم میکند!»؛ اما مگر سلطنت مطلقهٔ فقیه جز مصلحت ماکیاولیستی قدرت و زیرپاگذاشتن تمام ارزشها و قوانین به خاطر آن، به چیز دیگری پایبند است؟! او حتی قبل از اینکه لایحهٔ خود ساخته را از تصویب مجلس دستنشاندهٔ خود بگذراند و به قانون تبدیل کند، دست به سرکوب عریان زنان میزند؟ راستی از جانب آنها چه خطر عاجلی را احساس میکند؟!
مینویسند:
«بازگشت ونهای بدون نام گشت ارشاد به خیابانها و موتورسواران و نیروهای انتظامی برای تذکر و دستگیری زنان برای حجاب تعجببرانگیز است. خسارتهای ناشی از این نوع نگرش در سال ۱۴۰۱به اندازه کافی کشور را با چالش روبهرو کرده است.» (اعتماد. ۳۰ فروردین ۱۴۰۳)
این هشدار و یادآوری قیام ۱۴۰۱ خامنهای و سگان هار او را به قول سعدی: «چون گردکان بر گنبد است!»
آنچه در گفتار و نوشتار کارشناسان و افراد وابسته به حکومت و رسانههایش انکار، لاپوشانی یا کوچکانگاری میشود، وضعیت شکنندهیی است که نظام خامنهای بسا بیشتر از سال ۱۴۰۱ و حتی ۱۴۰۲ با آن مواجه است. آنها فکر میکنند، خامنهای نمیداند «صحنههای زشت با شدت و خشونت بیشتر با زنان و دختران ایران!» میتواند جرقههای قیامی دیگر را برانگیزاند.
مقاومت ایران از چهار دهه پیش اعلام کرده است که جنگافروزی و تروریسم در خارج و سرکوب در داخل، دو چوب زیر بغل حاکمیت ولایت فقیه هستند. در واقع یکدیگر را کامل میکنند. بهمیزانی که جنگافروزی شدت پیدا میکند، سرکوب را به یاری میطلبد و برعکس.
افزون بر آنچه گفته شد، خاطرنشان میکنیم که خلیفهٔ پابهگور تمام برگهایش را بازی کرده است. جنگافروزی در غزه برای سد بستن در برابر قیام و سرنگونی و عبور بیخسارت از انتخابات مجلس و خبرگان ارتجاع افاقه نکرده است.
با حمله به اسرائیل و شکست مفتضحانهٔ ماجراجوییها و پروپاگاندای موشکی این رژیم، یک نقطه عطف داخلی و بینالمللی بهوجود آمده است. خامنهای بهعنوان کلان بازندهٔ استراتژیک در تلهٔ جنگی گرفتار آمده است که تاکنون با نیروهای نیابتیاش آن را برمیافروخت و دامن میزد. این نقطهٔ عطف با درنظر گرفتن وضعیت انفجاری در داخل ایران میتواند و باید کفهٔ قیام و سرنگونی را بیش از پیش به نفع خلق و مقاومت ایران سنگین و سنگینتر کند.
خامنهای برای مقابله با آمادهباش اعلامشده از سوی رهبر مقاومت، مسعود رجوی به شورشگران، پیشاپیش به سرکوب زنان روی آورده است تا بهزعم خود از قیام و سرنگونی پیشگیری نماید.
او محکوم به تجربهٔ دوبارهٔ شکست سهمگین از خلق آزادیستان و زنان آگاه و به پاخاستهٔ میهن در قیامی آتشینتر از ۱۴۰۱ است. گدازههای سرخفام این قیام از هماکنون در زیر پوست ملتهب و آتشفشانی جامعه قابل دیدن است.