وضعیت نظام بهشدت بحرانی است:
رئیسجمهوری نظام آشکارا میگوید ۱۹بار از رهبر نظامش تودهنی خورده! انگار نه انگار که نظامشان در حال جنگ با بقول خودشان شیطان بزرگ است و الآن وقت اینحرفها نیست!
رهبر نظام هم بهراحتی یک بچه با رئیسجمهور نظامش دهان به دهان میشود! انگار نه انگار که دشمن میشنود!
فرمانده کل سپاه درست شب جنگ جاخالی میدهد و میرود دنبال کار فرهنگی!
وزرای دولت بهقول نمایندگان مجلس بریده و وا دادهاند!
آخوند ماندگاری پیش از خطبههای نمایش جمعه مشهد گلو پاره میکند که: نترسید! از کمی عددتان نترسید!
کیهان ۱۲اردیبهشت ۹۸مینویسد: «با همه احترامی که برای سربازان گمنام اطلاعاتی دارم اما از آنجا که درون این برادران هم نفوذی یعنی جاسوس وجود دارد! لذا....» و به این ترتیب اعتراف میکند به دستگاه سوراخ سوراخ نظام!
نظامی متشکل از یک مشت واداده، بریده، بیاختیار و جاسوس اجنبی را تصور کنید که حتی رئیس جمهورش هم اجازه یک ملاقات دیپلماتیک ندارد و بعد مدعی بزرگترین مردمسالاری منطقه بلکه جهان هم هست! و البته از تأمین نان و آب مردمش هم عاجز است! و اکنون بر سر اختیارات بیشتر بهسر و کول همدیگر میپرند و انتظار دارند مردم هم ساکت در گوشهیی نشسته و هیچ اقدامی برای سرنگونی چنین نظام داغانی نکنند!
روحانی چه گفت؟
روز ۲۳اردیبهشت ۹۸روزنامهٔ ایران ارگان دولت روحانی نوشت: «روحانی در مراسم افطار روز ۲۱اردیبهشت گفت: «توجه داشتیم که راهحل مشکلات چیست و دولت چقدر «اختیار» دارد؟ دولت در سیاست خارجی چقدر اختیار دارد؟ اوباما رئیسجمهوری آمریکا ۱۹بار از من تقاضای ملاقات کرد؟ ولی دولت اختیار پاسخش را نداشت». حرف روحانی روشن است، میگوید خامنهای به من اجازه ملاقات با آمریکاییها و مذاکره با آنها را نداد اگر داده بود وضعمان اکنون بهتر بود! روحانی به این ترتیب تلاش میکند علت شکستهای امروز نظام و دولتش را به گردن خامنهای بیندازد که تقریباً تمامی اختیارات داخلی و خارجی مملکت را در دست دارد و اکنون هم اگر مشکلی هست خودش بیاید حل کند که صاحب اختیار کل مملکت است.
خامنهای چه پاسخی داد؟
متقابلاً خامنهای گفت در مملکت همهچیز روبراه است و هیچ مشکلی وجود ندارد جز یک خرده اشکالی در مسایل اقتصادی که آنهم تقصیر دولت حسن روحانی و مدیریت غلطش است!
سایت خامنهای روز ۲۵اردیبهشت نوشت: «مشکل عمده و نقد کشور فعلاً مشکل اقتصادی است... دشمن طمع میکند، یکی از اشکالات کار این است که دشمن طمع میکند و امید میبندد، اعتبار کشور هم کاهش پیدا میکند، یعنی واقعاً [اگر] مشکل اقتصادی و نداشتن برنامهٔ خوب اقتصادی و پیشرفت اقتصادی در هر کشوری وجود داشته باشد، اعتبار آن کشور را لطمه میزند، لذا واقعاً باید به مسألهٔ اقتصاد بهطور جدّی پرداخت. و عرض میکنیم هیچ بنبستی هم بهمعنای واقعی کلمه در اینجا وجود ندارد».
واقعیت چیست؟
روحانی میگوید مشکل در اختیاراتی است که او ندارد و خامنهای دارد و زیادی هم دارد! و خوبش را هم دارد! خامنهای میگوید مشکل در مدیریت زهوار دررفته روحانی است!
برای لحظاتی این دو را در دعوای خود رها کنیم و به یک صحنه دیگر نگاه کنیم که دو نفر از تعزیه گردانان باند روحانی و باند خامنهای در یک مناظره به نتایج دیگری میرسند:
روز ۲۳اردیبهشت مصطفی تاجزاده از معاونان اسبق وزارت کشور و آخوند نبویان از قدارهبندان لباس شخصیها در یک مناظره نکاتی را مطرح کردند که آن را هم باید از پیامدهای حادثه فوقالذکر تلقی کرد. تاجزاده گفت: «این مشکل باید حل بشه. من به همین دلیل پیشنهاد کردم که آقا بهترین راه برای حل این مشکل که رهبر میگه حرف منو نمیخونند از جمله آقای نبویان احتمالاً نظرش اینه که مشکلات کشور مال اینه که حرفهای رهبر را گوش ندادن، پیش رئیس جمهور هم میری میگه آقا من اختیارات ندارم خب عقل سلیم حکم میکنه برا اینکه این مشکل حل بشه این دو تا پست یکی بشه. مثل نخستوزیر و ریاست جمهوری. مگه نمیگیم رهبر کارش درسته و اگه دستش باز باشه کشور را میکنه گلستان،۹خب ریاستجمهوری هم میدیم به ایشون دو دوره دورهای میکنیم دوره چهار ساله پنج ساله شش ساله هرچی. شرط اجتهاد هم بر میداریم که هر ایرانی شریفی بتونه بیاد».
ریشه مشکلات امروز، شکستهای امروز است
به این ترتیب بحث از مصادیق مشکل به ریشه اختلافات کشیده میشود یعنی به قانون اساسی که آن را هم پیشنهاد میکنند تغییر کند و اشکالاتش برطرف شود.
گرچه که این اشکال واقعی و قدیمی است اما باید پرسید چرا در شرایط کنونی این غده دوباره سرباز میکند؟
از سوی دیگر:
بگذریم که این گزینه برای حل مشکلات نظام چقدر واقعی هست یا نیست.
و بگذریم که آیا اساساً هیچ راهحلی بدون حضور مردم، کارآیی دارد یا نه؟
و بگذریم که آیا اساساً مسأله و مشکل این مملکت در شرایط فعلی قانون اساسی آن است و اختیارات خامنهای و اختیارات روحانی یا معضل تاریخی حاکمیت ملی!؟
اما الآن ورای تمامی این گرد و خاکی که هر دو باند به هوا بلند کردهاند، باید به یاد آورد که این دعواها هم پیآمد همان شکستی است که کل نظام با رهبرش و با رئیس جمهورش در جریان لیستگذاری شدن سپاه با هم متحمل شدهاند! این آن علتی است که اکنون دوباره آخوندها را به جان هم انداخته است.
واقعا که «شکست» هم بد عارضهای است!