رجال ترقی خواه ایران در دربارهای قاجار به قتل میرسند
آیا نظام استبداد فئودالی قابلیت اصلاح دارد؟
عوامل استعمار چگونه به ایران خیانت کردند.. ؟
در دو شمارهی گذشته برخی از عوامل و زمینههای شکلگیری جنبش مشروطه را برشمردیم. این عوامل در کلیترین بیان عبارت بودند از:
-نارضایتی شدید دهقانان ایران از ستم فئودالی
-تحولات صنعتی و انقلابات آزادیخواهانه در غرب
- خشم ناشی از اعطای امتیازات اقتصادی به دول استعماری
- قحطی و گرسنگی ناشی از جنگهای خانمانسوز قاجاریه
به سایر عوامل و رخدادهایی که زمینهٴ انقلاب مشروطه را ایجاد کردند.. ، میپردازیم.
ایرانِ دورهٴ قاجار، صحنهٴ رقابتهای استعماری روسیه و انگلیس و فرانسه بود. شاهان قاجار که در هر دوره به تشویق و تحریک یکی از قدرتهای استعماری و در جهت تأمین مطامع استعمار، به جنگ با طرف دیگر اقدام میکردند.. ، بخشهای وسیعی از خاک ایران را از دست دادند و خزانهٴ دولت و سرمایههای ملت را هم هزینهٴ راهاندازی و غرامات شکستهای خود در اون جنگها کردند... نتیجهٴ این سیاستهای خائنانه چه میتوانست باشد؟ :
کتاب تاریخ ایران در دوران قاجار- کلمنت مارکام انگلیسی، صفحهٴ ۶۸:
«در سنهٴ 1244 هجری شمسی، ناخوشی وبا که هشت سال قبل از آن در ایران بروز نموده بود در ثانی در بیشتر بلاد ایران در افتاد و این بلای مهیب جمعی کثیر از اهل ایران را به هلاکت رسانید. فقط در مملکت گیلان دویست هزار زن و مرد از این مرض مرده بودند. بعد از وبا، بلای قحط مملکت ایران را فرا گرفت».
درست در همان ایام قحطیها و فشار شدیدی که به مردم میآمد، شاهان قاجار مالیاتهای بسیار سنگینی از بازرگانان و مردم، میگرفتند. و این خود به قحطی و گرانی بیشتر منجر میشد.
یک پرسش برای هر خوانندهی تاریخ آن دوران به وجود میآید: آیا در دوران قاجار، رجال کاردان و ترقیخواه و دلسوزی، وجود نداشت که با تدبیرهای صحیح، مانع جنگها بشوند و در برابر استعمارگران، از منافع ایران دفاع کنند؟
چند تن از صدراعظمهای دوران قاجار را بشناسیم.
1ـ میرزا شفیع صدراعظم فتحعلیشاه متمایل به انگلیسها بود و در جانبداری از منافع انگلستان از فعالیت توپ ریزی فابویه فرانسوی برای ارتش ایران جلوگیری میکرد. صدراعظم بعدی محمد حسین اصفهانی بود که او هم طرفدار انگلیس بود و شخصاً از انگلیس حقوق میگرفت.
2ـ محمد حسین اصفهانی قراردادی با انگلیس منعقد کرد که بر اساس آن شاه دوازدههزار تومان رشوه گرفت و مقرر شد که سالی 200هزار تومان دیگر نیز بگیرد و منافع انگلیس را در جنگ با روس تأمین کند.
3ـ نخستوزیر دیگر که پیش از قائممقام امور را در دست داشت آصفالدوله بود که او نیز تمایل به انگلیس داشت و در تمام دوران خود، کاری جز خیانت به ایران نکرد و در زمان او ایران شکستهای سنگینی در جنگ با روس متحمل شد و قراردادهای ذلتبار بین ایران و روس بسته شد.
اما در بین صدراعظمهای ایران در تاریخ دوران قاجار، چهرهها و شخصیتهای متفاوتی هم میبینیم. رجالی که در برابر استعمار، میایستند:
قائم مقام فراهانی
یکی از رجال کاردان و مدبّر و دلسوز دوران قاجار، میرزا ابوالقاسم فراهانی ملقّب به قائممقام بود. زمانی که قائم مقام، نخستوزیر ایران شد همه چیز از هم پاشیده بود. از نظر نظامی ایران از روسیه شکست خورده بود. قراردادی بین ایران و روس به امضاء رسیده بود که متضمن تحمیل کاپیتولاسیون و همچنین اعطای امتیاز گمرکات شمالی ایران به روسیه و برداشتن تعرفهٴگمرکی از کالاهای روسی بود. امری که بنیه اقتصادی ایران را در مقابل هجوم کالاهای خارجی ضعیف کرده بود..
قائم مقام برای اصلاح همهٴ آن خرابیها، عزم کرده بود. در رأس آن اقدامات، مخالفت بانفوذ استعمار روس و انگلیس، و بعد مهار کردن فساد درباریان بود.
برخی اقدامات قائممقام فراهانی:
جلوگیری از تأسیس کنسولخانه روس و انگلیس به هر نحو ممکن.
مخالفت شدید با قرارداد تجاری ضمیمه عهدنامهٴ ترکمانچای
مخالفت شدید با اجرای قرارداد کاپیتولاسیون
کم کردن حقوق شاه از خزانه دولت
حذف حقوق بیمورد تملق گویان شاه
مخالفت با «تجارت «بیدر».
قائم مقام: میگفت: «آقای وزیر مختار روس! این قرارداد تحمیلی است! و من به «مردی و نامردی» در تخریب آن خواهم کوشید!»
استعمار انگلیس که قائممقام را سدی در برابر مطامع خود میدید تمامی مزدوران خود بهخصوص ملاّی مرتجعی همچون حاجی میرزا آقاسی، و میرزا نصرالله اردبیلی و درباریان فاسد را بهکار گرفت تا توطئهٴ کشتن قائممقام را پیش ببرند.
«نامهٴ وزیر مختار سرجان کمبل، از وزارتخارجه به دولت انگلیس. از کتاب تاریخ ایران وانگلیس:
«برای برانگیختن مردم و خرج کردن پول بین علماء و ملاها مبلغی در حدود 500 لیره لازم دارم. امام جمعه به من قول داده است که این پول را در موقع مناسب و بهطور صحیح خرج کند.»
گزارش دوم وزیر مختار انگلیس به دولت انگلیس:
: «... . چند نفر از ملایان بالای منبر علیه او (یعنی علیه قائم مقام) به درشتی سخن گفتهاند و هرکجا نام او و عمالش برده میشود، توأم با دشنام است. ...»
دسیسهی میرزاآقاسی:
حاجی میرزا آقاسی، و میرزا نصرالله اردبیلی، پس از دسیسهچینیهای لازم علیه قائممقام سرانجام در 30ماه صفر 1251 برابر با 1836 میلادی شاه را به دستگیری و پس از پنج روز به قتل قائممقام وادار کردند... محمدشاه او را به باغ نگارستان احضار کرد و در توسط جلادی بهنام اسماعیل خان قراچهداغی، رئیس فراشان خود، وی را به قتل رساند.
ناسخ التواریخ: قائممقام به باغ نگارستان درآمد… بر حسب فرمان… . دژخیم ادوات نگارش او را گرفته از بالاخانهٴ دلگشا فرود کردند.. و در بیغولهای که حوضخانه خوانند محبوس داشتند و در شبِ سَلْخِ صَفَرَش (یعنی آخرین روز ماه صفر)، خپه (خفه) کردند...
امیرکبیر:
در میان شعلههای آتش انقلاب مشروطیت، برخی زبانهها، زبانههای خشمی است که از کشتن رجال میهندوستی چون قائممقام در دل مردم شعلهور شد. بر این آتش، آتش خشم مردم از قتل یک رجل نامدار دیگر را هم باید افزود. قائممقام دیگر، که رو در روی استعمار قامت افراشت، امیرکبیر نام داشت.
این، یکی از سوزندهترین صحنههای تاریخ قاجاریه است. داستان تلخ خیانت و جنایت استبداد قاجاری البته با نقشه و دسیسهٴ استعمار، برای از میان برداشتن مردی که مانع نفوذ و سلطهٴ بیگانه بر کشور بود.
میرزا تقیخان امیر کبیر در سال 1222 هجری قمری، در هَزاوه فراهان به دنیا آمد، پدرش آشپزِ قائممقام فراهانی وزیر وطنخواه دوران محمد شاه قاجار بود. میرزاتقی تحت تعلیمات قائممقام فراهانی، دفاع از ملت و وطن در برابر استعمار و دربار و ملایان مزدور خارجی را آموخت. امیر کبیر که توسط قائممقام بهعنوان امیرنظام در آذربایجان به ادارهٴ امور مشغول شده بود، با مرگ محمد شاه در سال 1227 شمسی (1848 میلادی)، ولیعهد محمد شاه یعنی ناصرالدین میرزا را به تهران آورد و بر تخت نشاند و خود مقام صدارت عظمی را به عهده گرفت.
این اقدام امیرکبیر، یک حرکت عمیقاً ضداستعماری بود. چرا که با مرگ محمدشاه، انگلیس و روس تمامی مزدوران خود را فعال کردند.. و تلاش کردند.. از صدراعظم شدن این رجل ملی جلوگیری کرده و یکی از «آدم» های خودشان را به مقام صدارت عظمی برسانند.
سفرنامهٴ فریه: روابط سیاسی ایران و انگلیس:
«با این شاهزادگان ایرانی که تحت نفوذ انگلیس اند، و مقرری دریافت میدارند، به سهولت ممکن است (میتوان) این مملکت را در هم ریخت. … به یک اشارهٴ (انگلیس) ممکن است موقعیت شاه و سلسلهٴ قاجار را به خطر اندازند…»
اما امیرکبیر همهٴ تلاشهای استعمار و عواملش را خنثی کرد. در مدت 3سال و اندی که صدراعظم بود، به اقدامات متعددی در راستای اصلاح ساختار سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه دست زد.
اقدامات درخشان امیرکبیر:
- ایجاد صنایع ملی و احداث کارخانههای بلورسازی، چلواربافی.
- تغییر نظام مالیاتی بر اساس میزان درآمد. (تغییر نظام مالیاتی توسط امیرکبیر به این معنی بود که مردم محروم را از پرداخت مالیاتهای ظالمانه معاف میکرد و در عوض فئودالها را مجبور به به پرداخت مالیات میکرد».
اسناد وزارت خارجهٴانگلیس: «خوانین محلی (منطقهٴ فارس) که حالا مالیات میدهند، تا زمانی که بهخاطر هست پولی به خزانهٴ دولت نمیپرداختند.»
اسناد وزارت خارجهٴ انگلیس:
«میرزا تقیخان میخواهد روستائیانی را که طی قرون تحت جور و ستم بهسر بردهاند خلاصی بخشد!»
ادامه اقدامات امیرکبیر:
- منع رشوه گرفتن توسط مأموران دولتی.
- احداث راههای ارتباطی.
-. منع سوءاستفاده شاهزادگان و روحانیان و وابستگان به دربار از خزانهٴ مملکت.
واتسون، دیپلومات انگلیسی:
«بسیاری از این مستمری بگیرها، از طبقات روحانیان و متنفذان بودند که ناگزیر، انصراف ایشان از دریافت آن و جوهات دشوارتر بود. با وجود این امیر با استقامتِ رأی، برای کاستنِ هزینهٴ دولت و قطع یا کاستن مستمریهای ملاها و شاهزادگان عاطل اقدام کرد»
در اسناد وزارت خارجهٴ انگلیس آمده که در دوران امیرکبیر «شاه مملکت هم بهجای شصت هزار تومان حقوق ماهیانه، مجبور شده بود به دههزار تومان در ماه اکتفا کند.»
باز هم از اقدامات درخشان امیرکبیر:
-ایجاد قشونی متحدالشکل با تعلیمات و تسلیحات جدید.
امیرکبیر کارخانجات اسلحهسازی گوناگونی در شهرهای مختلف به وجود آورد و اندیشهٴ تأسیس مدرسهٴنظام را به مرحلهٴ عمل درآورد. چیزی که خوشایند استعمارگران روس و انگلیس نبود. او در فکر ایجاد نیروی دریایی برای ایران نیز بود.
هراس استعمار:
اسناد وزارت خارجهٴانگلیس:
«یک قشون منظم ایران… ممکن است از لحاظ انگلستان قدرت فوقالعادهای ایجاد کند!. … تنها هدفی که دولت انگلیس میتواند در توسعهٴ قشون ایران داشته باشد این است که این مملکت را تبدیل به حریفی بر ضد روسیه بکند.»
سایر اقدامات درخشان امیرکبیر:
- اعزام. جوانان برای فراگیری علوم و فنون روز به اروپا.
- تأسیس مدرسه دارالفنون.
-تأسیس روزنامهٴ وقایع اتفاقیه، نخستین روزنامه در ایران.
اقدامات فرهنگی امیرکبیر در مسیر رواج علوم جدید و ارتقای سطح فرهنگ جامعه، رخنهای بود در دیوار استبداد سیاهی که فئودالیزم در برابر جامعه کشیده بود. این اقدامات به رشد آگاهی مردم و ارتقاء مطالبات حقوق اجتماعی آنها از مستبدین کمک کرد و زمینههای پیدایش یک قشر آگاه در جامعه را فراهم نمود.
امیرکبیر تولید داخلی و بازار ملی رت تشویق میکرد. و جلو صنعتگران داخلی را برای استخراج معادن و کارهای صنعتی باز میگذاشت. و در مقابل، استخراج معادن ایران توسط استعمارگران را ممنوع میکرد. این کمک بزرگی به استقلال ایران بود.
شخصیت۱: یکی از اقدامات امیرکبیر، که آخوندهای مرتجع را به خشم آورد، سلب صلاحیت محاکم شرعی بود که برای رسیدگی به دعواهای میان مسلمانان و پیروان سایر ادیان تشکیل میشد. امیرکبیر بهجای محاکم شرعی، اینگونه قضاوتها را در عهدهٴ دیوان عدالت قرارداد. دیوان عدالت برخلاف محاکم شرعی، احکام خود را بر اساس قوانین عرفی و عقلی صادر میکرد. این اقدام امیر جلوی بسیاری اجحافات و بیعدالتیهای آخوندها نسبت به اقلیتهای مذهبی را میگرفت و دکان مرتجعان را تخته میکرد.
اقدامات امیرکبیر در جهت قطع دستهای توطئه انگیز استعمار و پیشبردن جامعهٴ ایران به سوی استقلال، گناه بزرگ امیرکبیر نیز بود. گناهی که استعمار و استبداد فئودالی بیجزایش نگذاشتند:
واتسون انگلیسی: «روی همرفته نمیتوان گفت که نسل ایرانیان جدید عقیم شده. چون این ملت توانسته است مردی نظیر امیرنظام به وجود آورد»
انگلیسیها دو عامل بسیار قوی برای کنار زدن امیرکبیر داشتند. یکی مادر شاه یعنی مهد علیا، و دیگری میرزا آقاخان نوری که تحت الحمایهٴ خود انگلیس بود. اونها ناصرالدینشاه رو از امیرکبیر ترساندند. شاه که جوان بیست سالهای بود و سلطنت رو از اجداد خونریز خودش به ارث برده بود در هراسِ از دست دادن تاج و تخت خودش، به پیروی از عمال استعمار رو آورد.
تاریخ قاجاریه، میرزا احمد وقایع نگار:
«شاه با وزاری خارجه (منظور وزرای مختار خارجی) مشورت نمود. آنها که… شبی از بیم امیر پهلو به بستر نمیگذاشتند، این معنی را فوزی عظیم دانسته، پادشاه را باطنا تحریک و معاندین را مقوّی شده، پادشاه را به عزل او (امیر) تحریض کردند...»
آخوند میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران هم از جمله کسانی بود که ناصرالدین شاه را به قتل امیرکبیر تحریک کردند... شاه ابتدا امیرکبیر را از مقام نخستوزیری عزل و به کاشان تبعید کرد. و پس از 40روز، فرمان قتل را صادر کرد جلادان شاه، امیرکبیر را در 19 دی ماه 1230 هجری شمسی، در حمام باغ فین کاشان به قتل رساندند.
قتل قائممقام و امیرکبیر، که دو رجل وطنخواه بودند و هر دو توسط شاه و با توطئهٴ استعمار، و دسیسه چینی مزدوران و آخوندهای وابسته به استعمار از سر راه برداشته شدند، این تجربهٴ تاریخی را به اثبات میرساند که اصلاحگری پاسخ مسالهٴ استبداد فئودالی و استعمار نبود. و تلاشهای فردی، آنهم از داخل حکومت به نتیجهیی نمیرسد، و تنها یک حرکت بنیادیست که به نتیجه میرسد، یعنی یک مبارزهٴملی و رهبری ملی لازم است که تودههای مردم را به حرکت در بیاورد و کشور را از دست استبداد و استعمار آزاد کند.
اما در هر حال اصلاحات امیرکبیر همانقدر هم که توانست بهرغم مخالفتهای استعمار و خوانین مزدور و ملایان مرتجع انجام بدهد، ایران را یک گام به سوی تجدد پیش راند.
بعد از امیرکبیر، که مانع و راهبند مطامع استعمار در ایران بود، سیل اعطای امتیازات به خارجیان شروع میشود.
ادامه در شمارهی آینده
*************************.
آیا نظام استبداد فئودالی قابلیت اصلاح دارد؟
عوامل استعمار چگونه به ایران خیانت کردند.. ؟
در دو شمارهی گذشته برخی از عوامل و زمینههای شکلگیری جنبش مشروطه را برشمردیم. این عوامل در کلیترین بیان عبارت بودند از:
-نارضایتی شدید دهقانان ایران از ستم فئودالی
-تحولات صنعتی و انقلابات آزادیخواهانه در غرب
- خشم ناشی از اعطای امتیازات اقتصادی به دول استعماری
- قحطی و گرسنگی ناشی از جنگهای خانمانسوز قاجاریه
به سایر عوامل و رخدادهایی که زمینهٴ انقلاب مشروطه را ایجاد کردند.. ، میپردازیم.
ایرانِ دورهٴ قاجار، صحنهٴ رقابتهای استعماری روسیه و انگلیس و فرانسه بود. شاهان قاجار که در هر دوره به تشویق و تحریک یکی از قدرتهای استعماری و در جهت تأمین مطامع استعمار، به جنگ با طرف دیگر اقدام میکردند.. ، بخشهای وسیعی از خاک ایران را از دست دادند و خزانهٴ دولت و سرمایههای ملت را هم هزینهٴ راهاندازی و غرامات شکستهای خود در اون جنگها کردند... نتیجهٴ این سیاستهای خائنانه چه میتوانست باشد؟ :
کتاب تاریخ ایران در دوران قاجار- کلمنت مارکام انگلیسی، صفحهٴ ۶۸:
«در سنهٴ 1244 هجری شمسی، ناخوشی وبا که هشت سال قبل از آن در ایران بروز نموده بود در ثانی در بیشتر بلاد ایران در افتاد و این بلای مهیب جمعی کثیر از اهل ایران را به هلاکت رسانید. فقط در مملکت گیلان دویست هزار زن و مرد از این مرض مرده بودند. بعد از وبا، بلای قحط مملکت ایران را فرا گرفت».
درست در همان ایام قحطیها و فشار شدیدی که به مردم میآمد، شاهان قاجار مالیاتهای بسیار سنگینی از بازرگانان و مردم، میگرفتند. و این خود به قحطی و گرانی بیشتر منجر میشد.
یک پرسش برای هر خوانندهی تاریخ آن دوران به وجود میآید: آیا در دوران قاجار، رجال کاردان و ترقیخواه و دلسوزی، وجود نداشت که با تدبیرهای صحیح، مانع جنگها بشوند و در برابر استعمارگران، از منافع ایران دفاع کنند؟
چند تن از صدراعظمهای دوران قاجار را بشناسیم.
1ـ میرزا شفیع صدراعظم فتحعلیشاه متمایل به انگلیسها بود و در جانبداری از منافع انگلستان از فعالیت توپ ریزی فابویه فرانسوی برای ارتش ایران جلوگیری میکرد. صدراعظم بعدی محمد حسین اصفهانی بود که او هم طرفدار انگلیس بود و شخصاً از انگلیس حقوق میگرفت.
2ـ محمد حسین اصفهانی قراردادی با انگلیس منعقد کرد که بر اساس آن شاه دوازدههزار تومان رشوه گرفت و مقرر شد که سالی 200هزار تومان دیگر نیز بگیرد و منافع انگلیس را در جنگ با روس تأمین کند.
3ـ نخستوزیر دیگر که پیش از قائممقام امور را در دست داشت آصفالدوله بود که او نیز تمایل به انگلیس داشت و در تمام دوران خود، کاری جز خیانت به ایران نکرد و در زمان او ایران شکستهای سنگینی در جنگ با روس متحمل شد و قراردادهای ذلتبار بین ایران و روس بسته شد.
اما در بین صدراعظمهای ایران در تاریخ دوران قاجار، چهرهها و شخصیتهای متفاوتی هم میبینیم. رجالی که در برابر استعمار، میایستند:
قائم مقام فراهانی
یکی از رجال کاردان و مدبّر و دلسوز دوران قاجار، میرزا ابوالقاسم فراهانی ملقّب به قائممقام بود. زمانی که قائم مقام، نخستوزیر ایران شد همه چیز از هم پاشیده بود. از نظر نظامی ایران از روسیه شکست خورده بود. قراردادی بین ایران و روس به امضاء رسیده بود که متضمن تحمیل کاپیتولاسیون و همچنین اعطای امتیاز گمرکات شمالی ایران به روسیه و برداشتن تعرفهٴگمرکی از کالاهای روسی بود. امری که بنیه اقتصادی ایران را در مقابل هجوم کالاهای خارجی ضعیف کرده بود..
قائم مقام برای اصلاح همهٴ آن خرابیها، عزم کرده بود. در رأس آن اقدامات، مخالفت بانفوذ استعمار روس و انگلیس، و بعد مهار کردن فساد درباریان بود.
برخی اقدامات قائممقام فراهانی:
جلوگیری از تأسیس کنسولخانه روس و انگلیس به هر نحو ممکن.
مخالفت شدید با قرارداد تجاری ضمیمه عهدنامهٴ ترکمانچای
مخالفت شدید با اجرای قرارداد کاپیتولاسیون
کم کردن حقوق شاه از خزانه دولت
حذف حقوق بیمورد تملق گویان شاه
مخالفت با «تجارت «بیدر».
قائم مقام: میگفت: «آقای وزیر مختار روس! این قرارداد تحمیلی است! و من به «مردی و نامردی» در تخریب آن خواهم کوشید!»
استعمار انگلیس که قائممقام را سدی در برابر مطامع خود میدید تمامی مزدوران خود بهخصوص ملاّی مرتجعی همچون حاجی میرزا آقاسی، و میرزا نصرالله اردبیلی و درباریان فاسد را بهکار گرفت تا توطئهٴ کشتن قائممقام را پیش ببرند.
«نامهٴ وزیر مختار سرجان کمبل، از وزارتخارجه به دولت انگلیس. از کتاب تاریخ ایران وانگلیس:
«برای برانگیختن مردم و خرج کردن پول بین علماء و ملاها مبلغی در حدود 500 لیره لازم دارم. امام جمعه به من قول داده است که این پول را در موقع مناسب و بهطور صحیح خرج کند.»
گزارش دوم وزیر مختار انگلیس به دولت انگلیس:
: «... . چند نفر از ملایان بالای منبر علیه او (یعنی علیه قائم مقام) به درشتی سخن گفتهاند و هرکجا نام او و عمالش برده میشود، توأم با دشنام است. ...»
دسیسهی میرزاآقاسی:
حاجی میرزا آقاسی، و میرزا نصرالله اردبیلی، پس از دسیسهچینیهای لازم علیه قائممقام سرانجام در 30ماه صفر 1251 برابر با 1836 میلادی شاه را به دستگیری و پس از پنج روز به قتل قائممقام وادار کردند... محمدشاه او را به باغ نگارستان احضار کرد و در توسط جلادی بهنام اسماعیل خان قراچهداغی، رئیس فراشان خود، وی را به قتل رساند.
ناسخ التواریخ: قائممقام به باغ نگارستان درآمد… بر حسب فرمان… . دژخیم ادوات نگارش او را گرفته از بالاخانهٴ دلگشا فرود کردند.. و در بیغولهای که حوضخانه خوانند محبوس داشتند و در شبِ سَلْخِ صَفَرَش (یعنی آخرین روز ماه صفر)، خپه (خفه) کردند...
امیرکبیر:
در میان شعلههای آتش انقلاب مشروطیت، برخی زبانهها، زبانههای خشمی است که از کشتن رجال میهندوستی چون قائممقام در دل مردم شعلهور شد. بر این آتش، آتش خشم مردم از قتل یک رجل نامدار دیگر را هم باید افزود. قائممقام دیگر، که رو در روی استعمار قامت افراشت، امیرکبیر نام داشت.
این، یکی از سوزندهترین صحنههای تاریخ قاجاریه است. داستان تلخ خیانت و جنایت استبداد قاجاری البته با نقشه و دسیسهٴ استعمار، برای از میان برداشتن مردی که مانع نفوذ و سلطهٴ بیگانه بر کشور بود.
میرزا تقیخان امیر کبیر در سال 1222 هجری قمری، در هَزاوه فراهان به دنیا آمد، پدرش آشپزِ قائممقام فراهانی وزیر وطنخواه دوران محمد شاه قاجار بود. میرزاتقی تحت تعلیمات قائممقام فراهانی، دفاع از ملت و وطن در برابر استعمار و دربار و ملایان مزدور خارجی را آموخت. امیر کبیر که توسط قائممقام بهعنوان امیرنظام در آذربایجان به ادارهٴ امور مشغول شده بود، با مرگ محمد شاه در سال 1227 شمسی (1848 میلادی)، ولیعهد محمد شاه یعنی ناصرالدین میرزا را به تهران آورد و بر تخت نشاند و خود مقام صدارت عظمی را به عهده گرفت.
این اقدام امیرکبیر، یک حرکت عمیقاً ضداستعماری بود. چرا که با مرگ محمدشاه، انگلیس و روس تمامی مزدوران خود را فعال کردند.. و تلاش کردند.. از صدراعظم شدن این رجل ملی جلوگیری کرده و یکی از «آدم» های خودشان را به مقام صدارت عظمی برسانند.
سفرنامهٴ فریه: روابط سیاسی ایران و انگلیس:
«با این شاهزادگان ایرانی که تحت نفوذ انگلیس اند، و مقرری دریافت میدارند، به سهولت ممکن است (میتوان) این مملکت را در هم ریخت. … به یک اشارهٴ (انگلیس) ممکن است موقعیت شاه و سلسلهٴ قاجار را به خطر اندازند…»
اما امیرکبیر همهٴ تلاشهای استعمار و عواملش را خنثی کرد. در مدت 3سال و اندی که صدراعظم بود، به اقدامات متعددی در راستای اصلاح ساختار سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه دست زد.
اقدامات درخشان امیرکبیر:
- ایجاد صنایع ملی و احداث کارخانههای بلورسازی، چلواربافی.
- تغییر نظام مالیاتی بر اساس میزان درآمد. (تغییر نظام مالیاتی توسط امیرکبیر به این معنی بود که مردم محروم را از پرداخت مالیاتهای ظالمانه معاف میکرد و در عوض فئودالها را مجبور به به پرداخت مالیات میکرد».
اسناد وزارت خارجهٴانگلیس: «خوانین محلی (منطقهٴ فارس) که حالا مالیات میدهند، تا زمانی که بهخاطر هست پولی به خزانهٴ دولت نمیپرداختند.»
اسناد وزارت خارجهٴ انگلیس:
«میرزا تقیخان میخواهد روستائیانی را که طی قرون تحت جور و ستم بهسر بردهاند خلاصی بخشد!»
ادامه اقدامات امیرکبیر:
- منع رشوه گرفتن توسط مأموران دولتی.
- احداث راههای ارتباطی.
-. منع سوءاستفاده شاهزادگان و روحانیان و وابستگان به دربار از خزانهٴ مملکت.
واتسون، دیپلومات انگلیسی:
«بسیاری از این مستمری بگیرها، از طبقات روحانیان و متنفذان بودند که ناگزیر، انصراف ایشان از دریافت آن و جوهات دشوارتر بود. با وجود این امیر با استقامتِ رأی، برای کاستنِ هزینهٴ دولت و قطع یا کاستن مستمریهای ملاها و شاهزادگان عاطل اقدام کرد»
در اسناد وزارت خارجهٴ انگلیس آمده که در دوران امیرکبیر «شاه مملکت هم بهجای شصت هزار تومان حقوق ماهیانه، مجبور شده بود به دههزار تومان در ماه اکتفا کند.»
باز هم از اقدامات درخشان امیرکبیر:
-ایجاد قشونی متحدالشکل با تعلیمات و تسلیحات جدید.
امیرکبیر کارخانجات اسلحهسازی گوناگونی در شهرهای مختلف به وجود آورد و اندیشهٴ تأسیس مدرسهٴنظام را به مرحلهٴ عمل درآورد. چیزی که خوشایند استعمارگران روس و انگلیس نبود. او در فکر ایجاد نیروی دریایی برای ایران نیز بود.
هراس استعمار:
اسناد وزارت خارجهٴانگلیس:
«یک قشون منظم ایران… ممکن است از لحاظ انگلستان قدرت فوقالعادهای ایجاد کند!. … تنها هدفی که دولت انگلیس میتواند در توسعهٴ قشون ایران داشته باشد این است که این مملکت را تبدیل به حریفی بر ضد روسیه بکند.»
سایر اقدامات درخشان امیرکبیر:
- اعزام. جوانان برای فراگیری علوم و فنون روز به اروپا.
- تأسیس مدرسه دارالفنون.
-تأسیس روزنامهٴ وقایع اتفاقیه، نخستین روزنامه در ایران.
اقدامات فرهنگی امیرکبیر در مسیر رواج علوم جدید و ارتقای سطح فرهنگ جامعه، رخنهای بود در دیوار استبداد سیاهی که فئودالیزم در برابر جامعه کشیده بود. این اقدامات به رشد آگاهی مردم و ارتقاء مطالبات حقوق اجتماعی آنها از مستبدین کمک کرد و زمینههای پیدایش یک قشر آگاه در جامعه را فراهم نمود.
امیرکبیر تولید داخلی و بازار ملی رت تشویق میکرد. و جلو صنعتگران داخلی را برای استخراج معادن و کارهای صنعتی باز میگذاشت. و در مقابل، استخراج معادن ایران توسط استعمارگران را ممنوع میکرد. این کمک بزرگی به استقلال ایران بود.
شخصیت۱: یکی از اقدامات امیرکبیر، که آخوندهای مرتجع را به خشم آورد، سلب صلاحیت محاکم شرعی بود که برای رسیدگی به دعواهای میان مسلمانان و پیروان سایر ادیان تشکیل میشد. امیرکبیر بهجای محاکم شرعی، اینگونه قضاوتها را در عهدهٴ دیوان عدالت قرارداد. دیوان عدالت برخلاف محاکم شرعی، احکام خود را بر اساس قوانین عرفی و عقلی صادر میکرد. این اقدام امیر جلوی بسیاری اجحافات و بیعدالتیهای آخوندها نسبت به اقلیتهای مذهبی را میگرفت و دکان مرتجعان را تخته میکرد.
اقدامات امیرکبیر در جهت قطع دستهای توطئه انگیز استعمار و پیشبردن جامعهٴ ایران به سوی استقلال، گناه بزرگ امیرکبیر نیز بود. گناهی که استعمار و استبداد فئودالی بیجزایش نگذاشتند:
واتسون انگلیسی: «روی همرفته نمیتوان گفت که نسل ایرانیان جدید عقیم شده. چون این ملت توانسته است مردی نظیر امیرنظام به وجود آورد»
انگلیسیها دو عامل بسیار قوی برای کنار زدن امیرکبیر داشتند. یکی مادر شاه یعنی مهد علیا، و دیگری میرزا آقاخان نوری که تحت الحمایهٴ خود انگلیس بود. اونها ناصرالدینشاه رو از امیرکبیر ترساندند. شاه که جوان بیست سالهای بود و سلطنت رو از اجداد خونریز خودش به ارث برده بود در هراسِ از دست دادن تاج و تخت خودش، به پیروی از عمال استعمار رو آورد.
تاریخ قاجاریه، میرزا احمد وقایع نگار:
«شاه با وزاری خارجه (منظور وزرای مختار خارجی) مشورت نمود. آنها که… شبی از بیم امیر پهلو به بستر نمیگذاشتند، این معنی را فوزی عظیم دانسته، پادشاه را باطنا تحریک و معاندین را مقوّی شده، پادشاه را به عزل او (امیر) تحریض کردند...»
آخوند میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران هم از جمله کسانی بود که ناصرالدین شاه را به قتل امیرکبیر تحریک کردند... شاه ابتدا امیرکبیر را از مقام نخستوزیری عزل و به کاشان تبعید کرد. و پس از 40روز، فرمان قتل را صادر کرد جلادان شاه، امیرکبیر را در 19 دی ماه 1230 هجری شمسی، در حمام باغ فین کاشان به قتل رساندند.
قتل قائممقام و امیرکبیر، که دو رجل وطنخواه بودند و هر دو توسط شاه و با توطئهٴ استعمار، و دسیسه چینی مزدوران و آخوندهای وابسته به استعمار از سر راه برداشته شدند، این تجربهٴ تاریخی را به اثبات میرساند که اصلاحگری پاسخ مسالهٴ استبداد فئودالی و استعمار نبود. و تلاشهای فردی، آنهم از داخل حکومت به نتیجهیی نمیرسد، و تنها یک حرکت بنیادیست که به نتیجه میرسد، یعنی یک مبارزهٴملی و رهبری ملی لازم است که تودههای مردم را به حرکت در بیاورد و کشور را از دست استبداد و استعمار آزاد کند.
اما در هر حال اصلاحات امیرکبیر همانقدر هم که توانست بهرغم مخالفتهای استعمار و خوانین مزدور و ملایان مرتجع انجام بدهد، ایران را یک گام به سوی تجدد پیش راند.
بعد از امیرکبیر، که مانع و راهبند مطامع استعمار در ایران بود، سیل اعطای امتیازات به خارجیان شروع میشود.
ادامه در شمارهی آینده
*************************.