پس از روی کار آمدن خمینی در سال 1357، همزمان با موج فزاینده سرکوب و اعدام و شکنجه، افراد و گروههایی نیز توسط رژیم جمهوری اسلامی بهوجود آمدند تا در قالب اپوزیسیون بتوانند سوپاپ اطمینان برای رژیم باشند و برای هر اقدام ایران بر باد ده رژیم جمهوری اسلامی توجیه آورند. این ویروسهای خطرناک همچنین قابلیت تغییر حالت دارند و در عین اینکه به ظاهر با دیکتاتوری مخالفت میکنند، اقدام به تخریب اپوزیسیونهای خوب و کارآمد و واقعی و در مواقعی نفوذ در داخل آنها برای نابودیشان از درون میکنند.
تعدادی از رسانههای فارسی زبان نیز به حمایت علنی از این ویروسها برخاسته و سعی بر آن دارند آنها را بهعنوان الگوهای مورد اعتماد برای ایران و جامعه خسته از استبداد و دیکتاتوری به مردم ایران تحمیل کنند. واقعاً هدف این نوع رسانهها چیست؟
با کمی کنکاش میتوان دید که خود این رسانهها ساخته و پرداخته ویروسهای خطرناکی هستند که یا بهعنوان اصلاحطلب سعی بر فریب اذهان عمومی دارند یا با حمایت از اپوزیسیونهای پوشالی به پاشیدن گرد ناامیدی در میان جوانان و اقشار مختلف جامعه مشغول هستند و در مواقعی حتی پا را فراتر گذاشته و خودشان را برتر و فهمیدهتر از مردم نیز خطاب میکنند! برخی از همین ویروسها جنگ ضدمیهنی که دومیلیون کشته و زخمی و یک میلیارد دلار خسارت به بار آورد و سیاستهای تروریستی رژیم در خاورمیانه را به بهانه حفظ و ثبات امنیت مردم در ایران مفید و مؤثر و ضروری میدانند و این در حالی است که همین سیاستها سبب بر باد رفتن سرمایههای عظیم این مردم شده است.
این ویروس های خطرناک تا چندی پیش حتی مسأله اعدام های سال 1367 را دروغی بزرگ میخواندند امّا با جوشش این خونها در جریان سیرک انتخابات ریاستجمهوری اخیر، برخی از همان ویروسها سعی کردند با سوار شدن روی همان امواج خروشان به رنگ جماعت در بیایند. این نشانهای از تغییر حالتهای این ویروسها در مواقع ضروری است.
پرسش اصلی این است که تکلیف ما با این ویروسها چیست؟
هواپیمایی را در نظر بگیرید که وسط باند فرودگاه پارک شده است و نه اجازه میدهد هواپیماهای دیگر در این باند فرودگاه فرود آیند و نه خود پرواز میکند و به همان شکل ساکن باقی مانده است و تمام مسافران آن نیز مجبورند در همین هواپیما باقی بمانند تا شاید پرواز صورت گیرد. خوب قاعدتاً وقتی خلبان این هواپیمای ساکن مانده و نمیخواهد پرواز انجام گیرد، یا باید خلبان را مجبور کرد از وسط باند فرودگاه خارج شود تا هواپیماهای دیگر فرود آیند، یا اینکه خلبان بیکفایت آن هواپیما را با یک خلبان خوب عوض کرد.
درباره پرسش مطرح شده، تکلیف کاملاً مشخص است. باید به حمایت از اپوزیسیون کارآمد و توانا برای سرنگونی و اضمحلال کامل ولایت فقیه (مانند شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق) پرداخت. اپوزیسیون و آلترناتیو واقعی که برای فردای پس از آزادی ایران برنامه دارد و میتوانند مردم را به سمت سعادت و خوشبختی سوق دهد، آنان که برای براندازی حاکمیت جهل و ظلم بهای سنگینی را پرداخت کردند، از اعدام و شکنجه در زندان تا فدای جان و مال همه چیزشان تا شنیدن انواع تهمت و افترا. امّا اپوزیسیونهای پوشالی یا اصلاحطلبان دروغین که برای اداره کشور هیچ برنامهیی ندارند، فقط در پی رسیدن به قدرت هستند و برای این کار حتی حاضرند دست در دست جمهوری اسلامی تمام جنایات این رژیم را با آوردن توجیههای خالی از منطق و تفکر بپوشانند. این ویروس های خطرناک که با ایجاد کمپینهای دروغ و شایعه پراکنی سعی در تخریب چهرههای فداکار و میهنپرست میکنند مصداق همان هواپیمای پارک شده در وسط باند فرودگاه هستند.
چون زمستان پنجمین بگذشت ششمین خوش بهار میبینم
خدای خالق آزادی و آزادگی همواره حافظ ایران و مردم ایران باشد.
فروغ ایران.
تعدادی از رسانههای فارسی زبان نیز به حمایت علنی از این ویروسها برخاسته و سعی بر آن دارند آنها را بهعنوان الگوهای مورد اعتماد برای ایران و جامعه خسته از استبداد و دیکتاتوری به مردم ایران تحمیل کنند. واقعاً هدف این نوع رسانهها چیست؟
با کمی کنکاش میتوان دید که خود این رسانهها ساخته و پرداخته ویروسهای خطرناکی هستند که یا بهعنوان اصلاحطلب سعی بر فریب اذهان عمومی دارند یا با حمایت از اپوزیسیونهای پوشالی به پاشیدن گرد ناامیدی در میان جوانان و اقشار مختلف جامعه مشغول هستند و در مواقعی حتی پا را فراتر گذاشته و خودشان را برتر و فهمیدهتر از مردم نیز خطاب میکنند! برخی از همین ویروسها جنگ ضدمیهنی که دومیلیون کشته و زخمی و یک میلیارد دلار خسارت به بار آورد و سیاستهای تروریستی رژیم در خاورمیانه را به بهانه حفظ و ثبات امنیت مردم در ایران مفید و مؤثر و ضروری میدانند و این در حالی است که همین سیاستها سبب بر باد رفتن سرمایههای عظیم این مردم شده است.
این ویروس های خطرناک تا چندی پیش حتی مسأله اعدام های سال 1367 را دروغی بزرگ میخواندند امّا با جوشش این خونها در جریان سیرک انتخابات ریاستجمهوری اخیر، برخی از همان ویروسها سعی کردند با سوار شدن روی همان امواج خروشان به رنگ جماعت در بیایند. این نشانهای از تغییر حالتهای این ویروسها در مواقع ضروری است.
پرسش اصلی این است که تکلیف ما با این ویروسها چیست؟
هواپیمایی را در نظر بگیرید که وسط باند فرودگاه پارک شده است و نه اجازه میدهد هواپیماهای دیگر در این باند فرودگاه فرود آیند و نه خود پرواز میکند و به همان شکل ساکن باقی مانده است و تمام مسافران آن نیز مجبورند در همین هواپیما باقی بمانند تا شاید پرواز صورت گیرد. خوب قاعدتاً وقتی خلبان این هواپیمای ساکن مانده و نمیخواهد پرواز انجام گیرد، یا باید خلبان را مجبور کرد از وسط باند فرودگاه خارج شود تا هواپیماهای دیگر فرود آیند، یا اینکه خلبان بیکفایت آن هواپیما را با یک خلبان خوب عوض کرد.
درباره پرسش مطرح شده، تکلیف کاملاً مشخص است. باید به حمایت از اپوزیسیون کارآمد و توانا برای سرنگونی و اضمحلال کامل ولایت فقیه (مانند شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق) پرداخت. اپوزیسیون و آلترناتیو واقعی که برای فردای پس از آزادی ایران برنامه دارد و میتوانند مردم را به سمت سعادت و خوشبختی سوق دهد، آنان که برای براندازی حاکمیت جهل و ظلم بهای سنگینی را پرداخت کردند، از اعدام و شکنجه در زندان تا فدای جان و مال همه چیزشان تا شنیدن انواع تهمت و افترا. امّا اپوزیسیونهای پوشالی یا اصلاحطلبان دروغین که برای اداره کشور هیچ برنامهیی ندارند، فقط در پی رسیدن به قدرت هستند و برای این کار حتی حاضرند دست در دست جمهوری اسلامی تمام جنایات این رژیم را با آوردن توجیههای خالی از منطق و تفکر بپوشانند. این ویروس های خطرناک که با ایجاد کمپینهای دروغ و شایعه پراکنی سعی در تخریب چهرههای فداکار و میهنپرست میکنند مصداق همان هواپیمای پارک شده در وسط باند فرودگاه هستند.
چون زمستان پنجمین بگذشت ششمین خوش بهار میبینم
خدای خالق آزادی و آزادگی همواره حافظ ایران و مردم ایران باشد.
فروغ ایران.