فکر «رفع خشونت علیه زنان»، همچون یک تولد، شناسنامه دارد. اطلاعات اسفبار برای پر کردن این شناسنامه، آنقدر بهوفور یافت میشد که جهان ما لبالب از آلبومهای رنگین و ننگین و شرمگین آن بوده است. «رنج تاریخی زنان» هنوز هم دستمایهٔ نقد این تاریخ است. این تاریخ آنقدر بر پاشنهٔ تکرار این «رنج» چرخید و چرخید تا به روز ۲۵ نوامبر ۱۹۶۰ میلادی / ۴ آذر ۱۳۳۹ خورشیدی رسید؛ روزی مثل بسیاری روزهای دیگر که تصمیم برای ضرورت یک اقدام و فوریت یک پایان بر شکنج نیمی از انسانیت جهان را مجاب کرده بود.
روز ۲۵ نوامبر ۱۹۶۰ «خواهران میرابال» در جمهوری دومینیکن در آمریکای لاتین با درندهخویی وحشیانه بهقتل رسیدند. آنان به دیکتاتوری رافائل تروخیو اعتراض کرده بودند و بهای اعتراض، جان بر سر شرافت انسانی و سیاسی نهادن سه خواهر بود: پاتریا مرسدس، ماریا آرژانتینا، آنتونیا ماریا. هر سه پس از ماهها زندانی و تحمل شکنجه، بهدست مأموران قانونیِ خدمتگزار تروخیوی مسلط، کشته شدند.
خونهایی هستند که بهجای نفوذ در لایههای زیرین خاک، در پشت پنجرههای بیدار وجدانهای شریف انسانی، آفتاب و نور و نسیم جذب میکنند. گلهای سرخ جهان، همگی با چنین شناسنامهیی ادامه مییابند.
بیست سال کافی بود تا تلألؤ فوارهٔ خونهای پاتریا، ماریا و آنتونیا جمعی از زنان فعال مدنی و اجتماعی در چند کشور آمریکای لاتین را به تصمیم برای جهانی کردن یک یادبود فراخوان دهد. آنان گسترهٔ روز دادخواهیِ ۲۵ نوامبر را به مجامع فعال حقوق زنان کشاندند. همت و اتحاد این تشکل زنان، گرامیداشت ۲۵ نوامبر را به مجمع عمومی سازمان ملل متحد برد. مجمع عمومی در روز ۱۷ اکتبر ۱۹۹۹ / ۲۵ مهر ۱۳۷۸ روز ۲۵ نوامبر را بهعنوان «روز منع خشونت علیه زنان» تصویب کرد.
بیشک اگر قرار باشد رنج و شکنج و درد جانکاه و مرگ زنان بر اثر خشونت را در تقویم روزهای سال ثبت کنیم، هیچ روزی نیست که صدای زنگ و هشدار خشونت علیه زنان را نشنویم؛ چرا که هنوز در جهان تجارتاندیش، تجارتزی، تجارتگر و تجارتخون، زنان و دختران اصلیترین وجهالمصالحههای استثماری هستند.
اگر چه تکنولوژی و ارتباطات در همرسانی رنج و مبارزات زنان، پیشرفتهایی داشته است، اما خشونتی که در انواع گوناگون حقوقی و صنفی و جنسی علیه زنان در فرهنگ عمومیِ جهان ما ریشه دوانده، در بسیاری از کشورها تبدیل به قانون شده و رسمیت یافته است.
مبارزات برابریطلبانه و انسانشمول زنان، بهطور مداوم ارجاعدهنده به هویت مشترک انسانی هستند. هویتی که کرباس قوانین زنستیزانه و عرف استثمارپسندانه را از هم میدرد.
یکی از شاخصترین کشورهای جهان که مبارزات زنان برای رفع ستم قانونی و عرفی در آن به اوج خود رسیده است، میهن اشغالشدهٔ ایران توسط قوم ملاسالار زنستیز است.
این مبارزه همواره با نبرد برای کنار زدن دیکتاتوریهای شاهی و شیخی در ایران پیوند داشته است. چرا که استثمار زن ایرانی همواره یک پشتیبان و مأمن در دربار سلاطین و شیوخ داشته است. این استثمار در عهد ولایت فقیهی، به قانون و فقه و قصاص نیز آغشته شده است. از این روی، مبارزات صنفیِ زنان ایران برای «رفع خشونت»، پیوند ناگسستنی با رفع سلطهٔ سیاسی و مذهبی حاکمیت ملایان یافته است. زنان و دختران ایران علاوه بر مبارزات سیاسی، توانستهاند با گسترش حضورشان در عرصههای ادبیات، فرهنگ، هنر و علوم انسانی، چالشی همهجانبه را علیه تفکر و سیاست سلطهگران زنستیز دامن بزنند. نقش فعال زنان در قیامهای ۸۸ تا ۱۴۰۱ و نیز زنان سازمانیافته در مقاومت ایران، چالشهای سرسخت و لاعلاج گریبانگیر نظام ملایان شدهاند. چالشهایی که دامنه و ژرفایشان مدام گسترش و تعمیق مییابد و چشمانداز راه نجات ایران را نشانی دقیق میدهند.
اکنون به همت مبارزات و روشنگریها و به یمن تشکلهای زنان، «روز جهانی منع خشونت علیه زنان» به شعلههای فروزان بر بام شهرهای جهان انجامیده است. شعلههایی که مدام پرتوهای تحقق ناگزیر برابری را ساطع میکنند. شعلههایی که دیگر هیچ قدرت سیاسی، قوانین استثماری، لوایح عفاف و حجاب و قصاص از پس خاموش کردنشان برنخواهند آمد. بیشک این شعلهها در جهان و در ایران، فروزانتر خواهند شد و اثبات خواهند نمود که «زنان، نیروی تغییر» دهندهٔ جهان و میهن ما هستند.