همپای تشدید بحرانهای مختلف رژیم، بحران در سیاست خارجی هم بالا گرفته و رژیم آخوندی را بیشازپیش در جهان منزوی ساخته است. پس از هلاکت قاسم سلیمانی و سقوط هواپیمای مسافربری بر اثر شلیک موشک سپاه پاسداران، رژیم در سختترین موقعیت خود از نظر منطقهای و جهانی قرار گرفته است. بهرغم تأکید کشورهای ذیربط در فاجعهٔ سقوط هواپیمای اوکراینی مبنی بر لزوم تحقیق پیرامون چگونگی این فاجعه که نخستین گام آن تحویل جعبه سیاه هواپیما به مراجع ذیصلاح میباشد، رژیم همچنان از این کار سر باز میزند.
روز ۵بهمن معاون نخستوزیر کانادا سرنگونی پرواز تهران-کییف را یک فاجعهٔ ملی برای کانادا توصیف کرد و با اعلام اینکه این کشور تا دستیابی به حقایق سرنگونی هواپیما از پای نمینشیند، بار دیگر خواستار بررسی مستقل جعبه سیاه هواپیمای سرنگون شده اوکراینی شد.
از سوی دیگر اروپا نیز که تاکنون برای حفظ برجام تلاش میکرد موضعی بینابینی داشته باشد، پس از اعلام گام پنجم و خروج عملی رژیم از برجام، مکانیزم ماشه را فعال کرده و هر روز از رژیم دورتر و مواضعش به آمریکا نزدیکتر میشود. این وضعیت بهویژه با نهایی شدن برگزیت(خروج انگلستان از اتحادیه اروپا) و افزوده شدن وزنهٔ این کشور بهکفه مقابل رژیم، نظام ولایت را در چنبرهٔ تحریمها بیشازپیش منزوی و درمانده کرده است. وضعیتی که نظام را واداشته برای فرار از خفگی اقتصادی خود را به در و دیوار بزند.
پاسخ خوارکننده به التماس برای مذاکره
در همین رابطه ظریف، وزیرخارجهٔ رژیم، در مصاحبهای که روز شنبه منتشر شد در پاسخ به سؤال خبرنگار مجلهٔ اشپیگل که آیا پس از کشته شدن قاسم سلیمانی باز هم با آمریکا مذاکره خواهد کرد، گفت: «هرگز این احتمال را رد نمیکند».
پاسدار حسین شریعتمداری، نماینده خامنهای در کیهان، نوشت: «ترامپ با صراحت اعلام کرده که شخصاً دستور ترور سلیمانی را صادر کرده است. ظریف از مذاکره با قاتل سلیمانی چه هدفی را دنبال میکند؟!... (او) وزیر خارجه کدام ایران است؟!... قرار است با آمریکا درباره چه موضوع و مسألهای مذاکره کنید؟!... (مذاکره بر سر) توقف صنایع موشکی و دستکشیدن از حمایت جبهه مقاومت؟!».
شریعتمداری با یادآوری سخنرانی ۲۷دی خامنهای در نمایش جمعه، حرف وی را بازگو کرد که: «ما از مذاکره هم ابایی نداریم، البته نه مذاکره با آمریکا، بلکه از مذاکره با دیگران ابایی نداریم».
روزنامه تحت کنترل ولایتی، مشاور خامنهای، موسوم به فرهیختگان نیز خطاب بهظریف نوشت: «چطور میتوانید با کسی که برادرتان را ترور کرده بر سر میز مذاکره بنشینید؟... گروههای مقاومت چه واکنشی خواهند داشت در مقابل اینکه ببینند تهران به این سادگی از کنار چنین جنایتی گذشته است».
روزنامه حکومتی وطن امروز نیز با عنوان «مذاکره با قاتل حاج قاسم» این خبر را درج کرد و جواد ظریف را مورد حمله قرار داد.
این واکنشها تازه مربوط بهپیش از پاسخ بهشدت تحقیرآمیز رئیسجمهور آمریکا بهظریف است. ترامپ درخواست ظریف برای مذاکره بهشرط لغو تحریمها را رد کرد و در توئیت خود نوشت: «وزیر امورخارجهٔ (رژیم) ایران میگوید خواستار مذاکره با ایالات متحده است اما میخواهد که تحریمها برداشته شود. نه، مرسی!».
با این پاسخ خوارکننده وضعیت درون رژیم و به جان هم افتادن باندهای حاکم، تماشایی خواهد بود. روشن است که ظریف نمیتوانسته از پیش خود اعلام آمادگی برای مذاکره کرده باشد. او بیتردید چراغ سبز خامنهای را داشته است. خود ظریف پیش از این گفته بود که تمام موضعگیریها و تصمیمهای مربوط به سیاست خارجی نظام بر اساس دستورات ولیفقیه است. بنابراین خامنهای یک بندباز رقتبار است، چرا که از یکسو ناچار است پس از هلاکت نفر دوم نظام، صورت خود را با سیلی «انتقام سخت» سرخ نگه دارد و به نیروهای روحیهباختهاش دلگرمی بدهد و از سوی دیگر از آنجا که بر اثر خفگی اقتصادی نفسش بهشماره افتاده، ناچار است که ظریف را جلو بیاندازد و از طریق او از آمریکا دریوزگی مذاکره کند.
رژیم تاکنون میکوشید چنین وانمود کند که این آمریکاست که پیاپی درخواست مذاکره میکند و رژیم است که آن را پس میزند. اما با درخواست ظریف و پاسخ رئیسجمهور آمریکا آشکار شد که واقعیت چیز دیگری است. البته آمریکا از مذاکره سخن میگوید اما پیشاپیش برای آن ۱۲شرط تعیین کرده و همچنانکه کیهان خامنهای نوشت در صدر آنها توقف پروژهٔ موشکی و دستکشیدن از صدور تروریسم است.
چشمانداز تاریک
این شرایط بینالمللی در حالی است که از یکسو قیام عراق که خواسته اول آن اخراج رژیم از این کشور است، زبانه میکشد و پس از هلاکت قاسم سلیمانی و ابومهدی مهندس و فرار سایر سرکردگان وحوش خامنهای از صحنهٔ عراق، عمق استراتژیک رژیم در حال فروریختن است؛ از سوی دیگر شرایط بهشدت انفجاری جامعهٔ ایران نیز که رژیم شمهای از آن را در قیام آبان و دی ۹۸ دید، فوران قیامها و کابوس سرنگونی را در چشمانداز قرار داده است.
اکنون بیشازپیش روشن میشود که هیچ روزنهٔ امیدی برای رژیم از خارج وجود ندارد. دوران مماشات بهسر آمده و رژیم راهی جز تسلیم کامل در برابر خواستههای جامعهٔ جهانی و تندادن به پیامدهای آن ندارد. که در اولین گام فروپاشی سپاه پاسداران و در گام بعد نفی ولایت فقیه است. ایستادگی نیز خفگی اقتصادی و انفجار اجتماعی و قیام را در پی دارد و سرانجام این هر دو مسیر سرنگونی است.