اعتراضات مردم ایران دیگر خاص این قشر و آن صنف نیست و این روزها عموم اقشار و طبقات مختلف در جوش و خروش و اعتراض هستند. نگاهی به وضعیت پرتنش لایههای مختلف جامعه ایران در همین روزهای اخیر نشانگر آتش زیر خاکستری است که میتواند هر آن شعله بکشد و تبدیل به حریقی سوزان شود:
اعتراض و راهپیمایی و تظاهرات کارگران گروه ملی فولاد اهواز برای روزها و ماههای متوالی است که ادامه دارد. هر از گاهی عوامل رژیم سعی میکنند با قدری وعده و وعید آنها را از ادامه حقخواهی خود منصرف کنند ولی دوباره چند روز دیگر کارگران زحمتکش و شجاع این مجتمع عظیم خیابانهای اهواز را قرق میکنند و ظلم خامنهای را به چالش میکشند و میخروشند که: «ما با ظلم میجنگیم، میجنگیم». اعتراضات این بار آنها از آذرماه شروع شده و نسبت به اموری چون اجرا نشدن طرح طبقهبندی مشاغل و پایین بودن سطح دستمزدهایشان حتی تا حد توقف خطوط تولید پیش رفتهاند و بارها با مزدوران حراست درگیر شدهاند. رژیم هم یک بار ۲۱ کارگر و بار دیگر ۶ تن از آنها را تعلیق و ممنوعالورود کرده است اما این اقدامات سرکوبگرانه نیز آنها را از حقطلبی باز نداشته است.
اما این، همهٔ اعتراض کارگران خوزستانی نیست، علاوه بر تجمع روز ۱۱ بهمن،کارگران اخراجی نیروگاه سد دز در مقابل فرمانداری اندیشمک، نفتگران جنوب هم در خشم و اعتراض هستند. یک نمونهاش تجمع اعتراضی کارکنان شرکت بهرهبرداری نفت و گاز آغاجاری در ۱۱ بهمن بود. در اعتراض دیگری پرسنل دکلهای حفاری شمارههای ۳۱، ۲۱ و ۲۵ شاغل در شرکت موسوم به ملی حفاری روز سهشنبه ۱۰ بهمن در اعتراض به واریز تبعیضآمیز بنکارت، نفتکارت و نظام ناعادلانه در پرداخت، روی سکوهای خود تجمع کردند.
اعتراض مردم خشمگین اراک نیز در اعتراض به «جنایت مازوتسوزی» و آلودگی شدید هوا ادامه دارد و هموطنان با شعارهایی همچون «اراک هوا ندارد»، «مازوتسوزی جنایته، سکوت کردن خیانته»، «همراه شو عزیز» و... به مازوت سوزاندن عوامل رژیم اعتراض میکنند. آنها بهخوبی میدانند رژیم کوچکترین اهمیتی برای سرنوشت شهروندان قایل نیست و میخواهد با سوزاندن مازوت خرج و مخارج و ریختوپاش برای هزینههای سرسامآور سرکوب و صدور تروریسم را جبران کند.
روز دوشنبه ۹ بهمن، بازنشستگان شرکت مخابرات مطابق دوشنبههای اعتراضی خود، در استانهای لرستان، هرمزگان، فارس و زنجان و شهرهایی همچون تهران، کرمان، بروجرد، بیجار و... تجمع کرده و با نفرین کردن نظام ولایت فقیه شعار میدادند: «این همه بیعدالتی، هرگز ندیده ملتی».
کشاورزان اصفهان نیز از جمله شهروندان مظلوم و رنجدیدهای بودند که برای چندمین بار با پلاکاردهایشان به کف زایندهرود آمدند. روز ۹ بهمن با وجود اینکه یگانهای ویژهٔ سرکوبگر درصدد ممانعت از تجمع آنها بودند اما آنها تسلیم نشدند و تجمع خود را برگزار کردند و فریاد حقجویی خود در مطالبه «آب» را به گوش همه رساندند.
البته این لیست ادامه دارد و پایانی بر آن متصور نیست. علاوه بر خانوادههای بیماران سیاف که به کمبود دارو در این کشور ثروتمند اعتراض دارند، کارگران صنایع غذایی در تبریز، کارگران راهآهن رشت و سیاچشمه، کهن دژ، قزوین و آبیک، غارتشدگان شرکت آمیتیس، کارکنان علوم پزشکی مازندران در ساری و... نیز از جمله گروههای اجتماعی هستند که به این رسیدهاند که فقط در «کف خیابان» است که میتوان و باید به حق و حقوق خودشان برسند.
اعتراضات اقشار و انتخابات رژیم
اعتراضات اقشار مختلف در ایران اگر چه شاید در نگاه اول تبدیل به یکی از صحنههای روزمره حیات مردم ایران و امری عادی شده باشد اما در بطن خودش شاهدی مهم بر شکست خامنهای در تمام مسایل حیاتی و زیربنایی یک کشور در آستانه انقلاب است.
این تجمعات نشان میدهد که رژیم در حل هیچیک از بحرانها و ابر بحرانهای موجود ذرهیی پیشرفت نداشته است و نه میخواهد و نه میتواند مشکلی از مردم ایران حل کند.
این اعتراضات نشان میدهد که خامنهای با اعدامهای تصاعدی، به رگبار بستن مردم در قیامها، قطع کردن دست و کور کردن چشم از ایجاد رعب و وحشت در بین مردم و خفه کردن صداهای اعتراضی ناتوان بوده است.
فریادهای اعتراضی کشاورزان اصفهان گویای این امر است که کور کردن دهها جوان اصفهانی نتوانسته است اعتراضات کشاورزان ستمدیدهٔ این دیار را خاموش کند و تا ظلم خامنهای هست اعتراض و مقاومت زارع و دهقان و کارگر و کارمند هم ادامه دارد.
خروش روزانه بازنشستگان ثابت میکند که تمام ترفندهای وعدهدرمانی، دروغدرمانی، امیددرمانی و... لو رفته و پشیزی برای لشگر ۶۰میلیونی گرسنگان ارزش ندارد.
علاوه بر بیچارگی واقعی خامنهای در پاسخگویی به مطالبات مردم ایران در این برهه، نزدیکی انتخابات نیز تبدیل به قوز بالای قوز ولیفقیه درمانده شده است. او میخواست این نمایش را که مهمترین «پروژهٔ امنیتی» او در سال جاری به حساب میآید با کمترین هزینه و سر و صدا پشت سر بگذارد ولی هر فریاد اعتراضی در نفی انتخابات ساختگی ولایت فقیه بهراستی خنجری است بر پهلوی خامنهای - که انتخاباتش را «تکلیف» نامیده است - و دشنهای است بر قلب ارتجاع آخوندی. با طنینی که دیگر به یکی از شعارهای روز تبدیل شده است:
«ما دیگه رأی نمیدیم، عدالتی ندیدیم»! و «چهل سال دروغ شنیدیم ما دیگه رأی نمیدیم»!