همزمان با تراژدی آتش و خون و کشتار مردم در غزه، فاشیسم دینی حاکم بر ایران دست به اعدامهای جمعی زده است تا نشان دهد مرزهای فرصتطلبی را به تنهایی بهسوی ناشناختهها پیش میبرد. خامنهای فرماندهٔ کل قوای جلادان در شهریور، ۲۵ زندانی را اعدام کرد. در مهرماه و با شروع جنگ در غزه شمار اعدامها را به ۸۱ نفر رساند. در آبان ماه و تا این ساعت ۱۰۵ اعدام را در کارنامهاش به ثبت رسانده است.
اگر چه در این روزگار سیاه ملت ایران، صدور هفتادمین قطعنامه محکومیت رژیم غاصب ایران بهخاطر نقض وحشیانه و سیستماتیک حقوقبشر در کمیته سوم مجمع عمومی ملل متحد، یک بارقهٔ امید از بیداری جامعه جهانی است اما برای بستن دستان دژخیم راه درازی در پیش است.
در مواد سوم و پنجم اعلامیهٔ حقوقبشر، اعدام مترادف سلب حق زندگی، آزادی و امنیت انسان بهشمار آمده است و مانند شکنجه، یک رفتار ظالمانه محسوب میگردد اما شواهد تاریخی و اجتماعی نشان میدهند که مجازات اعدام نتوانسته است به تبهکاری و جنایت پایان دهد و بلکه خود، موجب گسترش خشونت و هنجارشکنیهای فزاینده گشته است. بهویژه آن که توسط دستگاه دولتی به ابعاد جنونآسا نیز کشانده شده است.
در حال حاضر ایران کشوری است که بهلحاظ تعداد جمعیت، بالاترین میزان اعدام در بین کشورهای دنیا را از آن خود کرده است. آمارهای رسمی میگوید بیش از پنج هزار نفر در انتظار اجرای اعدام هستند.
اعدام؛ ابزار ولایت فقیه برای ارعاب جامعه
استفادهٔ بیحد و مرز رژیم آخوندی از مجازات اعدام، تنها برای نشان دادن درک و فهم حاکمان غارتگر و خونریزش از مقوله شدت آسیبها و رشد بحرانهای اجتماعی در یک حکومت ارتجاعی نیست، بلکه در اصل برای ارعاب مردم تحت ستم، خاموش کردن صدای مخالفان و سرکوب نیروهای ترقیخواه است.
از همان فردای حکومت خمینی و غصب حق حاکمیت ملت ایران، بساط شکنجه و زندان و اعدام تا به امروز و در سراسر میهن گسترانده شده است. قتلعام و نسلکشی هزاران زندانی سیاسی مجاهد و مبارز در سال ۱۳۶۷ اوج این خشونت و وحشیگری خمینی و آخوندهای دینفروش و پاسداران جنایتکارش بود. ژان ماری کربس، استاد ممتاز حقوق دانشگاه مونتپولیه فرانسه، در کتابش درباره مجازات اعدام مینویسد: «در اینجا با پدیدهیی سر و کار داریم که در حقیقت، بیشتر بازتاب و واکنش یا ضد حملهیی شبهغریزی است».
آمار اعدامهای اجرا شده در رژیم آخوندی به درستی مشخص نیست ولی به یقین به دهها و صدها هزار میرسد. بسیاری از اعدام شدگان در واقع خود از قربانیان نظام غرق در فساد و چپاولی هستند که کارگزاران ولایت فقیه برقرار ساختهاند و تا این رژیم پابرجاست ادامه خواهد داشت.
در محکومیت مجازات ضدبشری اعدام
رزا لوکزامبورگ زن انقلابی آلمانی در دوران جنگ اول جهانی در مقالهیی از زشتی و پلشتی مجازات اعدام مینویسد. او که یک زندانی سیاسی بود و در اثر مبارزات مردم آلمان از زندان آزاد شده بود شاهد درد و رنج انسانهای بینوا و تحت ستمی در زندان بود که در گردباد فراموشیها کشته میشدند و یا با سختی جانفرسای زندگی نکبتبار میمردند.
رزا چندی بعد از آزادی از زندان به دست نیروهای جنایتکار حکومتی کشته میشود اما در مقالهاش نکته جالبی را در محکومیت مجازات اعدام به یادگار گذاشته است: «ساکنان نگونبخت آن قلعههای غمانگیز (زندان)، بهکلی فراموش شدهاند. دیگر کسی به فکر چهرههای رنگپریده و بیمارگونهٔ آنانی که بهدلیل تخطی از قوانین عمومی زجر میکشند، نیست. مجازات اعدام، این بزرگترین شرم بر پیشانی نظام حقوقی فوق ارتجاعی آلمان، باید فوراً دور انداخته شود... این دنیا باید واژگونه شود. اما هر اشکی که فرو میریزد، آنهم در حالی که میشد مانع چکیدنش شد، یک دادخواست است. کسی که از روی سهوی بیرحمانه، کرم خاکی بیچارهای را له میکند، جنایتی مرتکب میشود».
اعدام در ایران، کشتار در غزه
فاشیسم دینی حاکم بر ایران بار دیگر با افزایش موج اعدامها در ایران با نهایت فرصتطلبی در اثر جنگ غزه و اشک تمساح برای ساکنان آن منطقه، تلاش میکند در برابر قیام ناگزیر جوانان آگاه و شورشگر وحشتآفرینی کند. خامنهای با سر نیزه کردن پرچم فلسطین به خیال خود درصدد گمراه نمودن جامعه بشری و از سیبل خارج نمودن «سر مار» است.
بهدنبال تصویب قطعنامه محکومیت رژیم در کمیته سوم مجمع عمومی ملل متحد، خانم مریم رجوی گفت: «پس از ۷۰بار محکومیت توسط ملل متحد، زمان آن فرا رسیده است که جامعه بینالمللی با اتخاذ یک سیاست قاطع، رژیم آخوندی را از جامعه بینالمللی طرد و پرونده فاجعهبار نقض حقوقبشر در ایران را به شورای امنیت ملل متحد ارجاع دهد و سردمداران این رژیم از جمله خامنهای، رئیسی، اژهای و قالیباف، بهخاطر چهار دهه جنایت علیه بشریت و نسلکشی در برابر عدالت قرار گیرند».