اختناق تنفسی و شیوع بیصدای مرگ
زیر چتر پهناور خبرهای سیاسی که گاه غوغایی میان مطبوعات و رسانههای اینترنتی برپا میکنند، فجایعی در میهن ما رخ میدهند که باید آنها را زخمهای بیصدا یا شیوع خاموش مرگ نامید. از این زمره است فاجعهٔ هوا و محیطزیست که از اهداف ویرانگری حاکمیت آخوندی شدهاند.
کارگزاران نظام آخوندی در زمین فقر، گرانی، فاصلهٔ نجومیِ طبقاتی، سرکوب و جنایت میگسترند و در هوا و آسمان، اختناق تنفسی ایجاد میکنند. خبرها در این مورد، گواهی زخمهای پیشرونده و تکثیرشونده بر پیکر فضا و محیطزیست ایران میدهند. بهای چنین فضای سنگین را مردم بیپناهی هزینه میکنند که در محاصرهٔ کرونا هستند و خامنهای شقی و جانی، اجازه استفاده از واکسن را نمیدهد.
تشدید آلودگی هوا بر اثر سوخت مازوت و ذرات تکثیرشوندهٔ آن، بحرانی جدید را موجب شده است که روزنامه حکومتی جهان صنعت در شماره ۹بهمن ۹۹ آن را چنین معرفی کرده است:
«ذرات معلق در شهرهای ایران سرطانزا و همرده با رادیواکتیو است».
این روزنامه در تشریح این وضعیت، یک گزارش هشداردهنده تهیه کرده که آن را اینگونه معرفی میکند:
«مهدی میرزاییقمی رئیس مرکز ملی هوا و تغییر اقلیم سازمان حفاظت محیط زیست: بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانی ذرات معلق کمتر از ۵.۲ میکرون ــ که بهعنوان عامل اصلی آلودگی هوای کلان شهرهای کشور مطرح است ــ جزو گروه اول مواد سرطانزا و همرده با مواد رادیواکتیو هستند».
تزریق آلایندگی بر پیکر ایران
سطرسطر این گزارش، تداعی تداوم وجهی از نابودی حرث و نسل در ایران از خمینی تا خامنهای است. چنین وضعیت هشداری نه فقط جان مردم ایران را گروگان گرفته، بلکه موجب خسارات مادی در کلانشهرها نیز شده است. وضعیتی که تزریق آلایندگی بر پیکر ایران شده است. توجه کنید:
«مطالعات سال۲۰۱۸ بانک جهانی نشان میدهد که آلودگی هوا سالانه ۶/۲ میلیارد دلار به تهران خسارت وارد میکند. این رقم برای کل کشور هفت میلیارد دلار گزارششده است».
خط سیر فاجعه را که دنبال میکنیم، به بیقیدی کارگزاران نظام نسبت به سلامت جان و زندگی مردم ایران میرسیم. ایرانی یکی از بزرگترین تولیدکنندگان نفت و گاز و سوخت جهان است و قابل توجه اینکه نظام آخوندی این مواد را به کشورهای عراق و سوریه هم ارسال میکند، ولی برای تولیدکنندگان و مصرفکنندگان داخلی و منابع آلایندهٔ هوا، سوخت غیراستاندارد اختصاص میدهد:
«دلیل مهم دیگر آن است که منابع ثابت آلاینده در کشور ما به سمت استفاده از سوختهای غیراستاندارد رفتهاند.
گوگرد سوخت مازوت در ایران تا ۲۰هزارppm گزارششده است» (همان منبع).
مسأله این است: اولویت ایران یا اولویت نظام؟
بنابراین پلهپله که میرویم، میرسیم به قیمتی که باید برای سلامتی مردم و بهبود محیطزیست هزینه شود، ولی آخوندهای حاکم جز برای حفظ نظام پلیدشان، هزینه نمیکنند. اولویتی که دم دست و ضروریترین است و با وجود هشدار کارشناسان هم به آن توجه نمیشود. از قضا برای همین منابع آلایندهٔ هوا، راهکار و پیشگیری وجود دارد ولی کارگزاران حاکمیت ولایت فقیه حاضر به پرداخت بهای آن نیستند و از چرخهٔ صنعت هم سودبری و مکش سرمایه برای نظامشان طلب میکنند:
«با نصب سیستمهای فیلتراسیون میتوان خروجیهای صنایع را تا حدود زیادی کنترل کرد؛ البته نصب این سیستمها برای صنایع هزینهبر است و متأسفانه صنایع به سمت استفاده از این فیلترها نمیروند» (همان).
«هوای پاک» سانسور شده!
و در انتهای گزارش فوق، معلوم میشود که سیستمهای کنترلی آلودگی هوا از پیش در ید وظیفه و مسئولیت وزارت صمت بوده و الزامات آن نیز در اختیار این وزارتخانه است.
بنابراین باز هم برمیگردیم به اولویتهای یک حاکمیت و دولت و اینکه پول ایران کجاست که برای سلامتی تنفس مردم و محیطزیستشان هزینه نمیشود؟ بازمیگردیم به اینکه همهچیز از قبل در قانونی بهنام «قانون هوای پاک» تعریف شده است. بازمیگردیم به اولویتهای نظام آخوندی که هزینهٔ حفظ نظام را بر همهچیز غیر از آن مرجح دانستهاند:
«در قانون هوای پاک تأکید شده است که اگر به هر دلیلی وزارت نفت نتوانست سوخت استاندارد را در اختیار صنایع قرار دهد، وزارت صمت مکلف است که صنایع را مجهز به سیستمهای کنترلی آلودگی هوا کند».
اصلیترین هیأت و کسوت آلاینده
مشاهده میشود که منابع آلایندهٔ هوای ایران از مصدر، منبع و کورههای نظام آخوندی به هوا و گلوی مردم ایران دمیده میشوند. بحرانهای فوق، ذرات معلق در زمین و هوا و زندگی و تنفس مردم ایران شدهاند. رژیم آخوندها به پراکندن این ذرات برای قفل کردن ذهن و توان و قوه برخاستن مردم ایران نیاز حیاتی دارد. آلودگی هوا هم مثل فقر، گرانی، تروریسم، سرکوب و نقض حقوقبشر، راهی جز پایان دادن همهٔ آنها در هیأت و کسوت نظام آخوندی ندارد.