«حرکت بهمن آسیبهای اجتماعی مدتهاست آغاز شده و صدا و لرزه و نشانههای آن بهوضوح قابلرؤیت است. اگر ما برای مقابله با این ابرچالش آماده نشویم، قطعاً خسارت سنگین و لطمات بیشتری میبینیم، نباید تا بهمن، منتظر رسیدن بهمن ماند، بلکه میتوان از همین امروز، زنگ خطر را برای شهروندان و مسئولان به صدا درآورد تا ابعاد این ابرچالش کمتر گسترده و غیرقابلکنترل نشود... امروزه فقر مانند یک سونامی از بالا بر جامعه وارد میشود».(روزنامه حکومتی آرمان ۲۴مرداد ۹۷)
آن تکجمله و این پاراگراف از محسن هاشمی رفسنجانی، رئیس شورای شهر تهران است؛ یعنی مهرهیی از هیأت حاکمه. از «آقازاده»هایی که بهیمن این حاکمیت ننگین و ضدایرانی به آلاف و الوف رسیده و هیچگاه درد مردم و زحمتکشان را نداشتهاند. هرگز شبی را بیشام سر بر بالین ننهاده و هرگز مجبور نبودهاند که برای یک لقمه نان، آبروی خود را بهگرو بگذارند.
دغدغه تأمین نان شب و زیستن از فاصله صبحانه تا ناهار و از ناهار تا شام و زنده ماندن برای دوره روزی دیگر، اکنون قاطبه مردم ایران را شامل میشود. کمتر کسی را در ایران اسیر میتوان یافت که درگیر «غم نان» نباشد.
همین مهره حکومتی میگوید:
«بر اساس برآوردها در حال حاضر بیش از یکسوم مردم کشور در زیر خط فقر و یک دهک جامعه در زیر خط فقر مطلق قرار دارند».
ایران در حاکمیت ولایت فقیه در مرز «گرسنگی مطلق»
توجه کنید که بهکار بردن واژگانی مانند «زیر خطر فقر» یا «خط فقر مطلق» در حاکمیت ولایت فقیه به امری عادی تبدیل شده است. تازه این خوشبینانهترین برآورد از وضعیت مردم در روزگار فقیهان است.
استیو هنکی، یک اقتصاددان در دانشگاه جانز هاپکینز در بالتیمور، دادههای دولت ایران در رابطه با نرخ تورم سالانه در ایران که رقم رسمی آن ۹.۷درصد اعلام شده بود را رد کرد و گفت این آمار ۱۵بار کمتر از مقدار واقعی و بر اساس نرخ تورم رسمی و ساختگی است. عدد واقعی ۱۴۷ است.
در یک نگاه کلی، این مردم ایران و بهخصوص زحمتکشان و اقشار زیر خط فقر هستند که بهای افزایش افسارگسیخته تورم را از نان شب خود میدهند. آمارهای حکومتی که طبعاً بخش ناچیزی از واقعیت را بازتاب میکنند حاکی از آن است که در شرایط کنونی کارگران ایران تا ۷۲درصد قدرت خرید خود را از دست دادهاند. بنابراین دیگر صحبت از «فقر» و «زیر خط فقر» نیست، صحبت از «گرسنگی مطلق» است.
فرامرز توفیقی، رئیس کمیته مزد کانون عالی شوراهای رژیم، گفت:
«دولت و کارفرمایان با یک جامعه هدف بزرگ ۶۰میلیونی طرف هستند؛ این جمعیت انبوه در مرز گرسنگی مطلق هستند؛ باز هم تأکید میکنم این حقیقت تلخ، شوخی نیست، باید جدی گرفته شود».
یک میهن سرشار با منابع ثروت بسیار و خلقی محتاج نان شب
ثروتهای ایران به کجا رفته است؟ بنا بر آمارها، در سال ۹۶ رژیم ۳۲/۳میلیارد دلار از صادرات غیرنفتی و نزدیک به ۶۶میلیارد دلار درآمد نفتی داشته است، یعنی در مجموع بیش از ۹۲میلیارد دلار. این پول در کجا خرج شده و به جیب چه کسانی رفته است؟!
اینجا همان جایی است که حاکمیت سکوت میکند و پاسخ مردم معترض را با باتون، گازاشکآور و گلولههای ساچمهیی میدهد. همان جایی است که ورود به آن خط قرمز نظام است. اگر آن را پی بگیریم به سیاهچالها و سلولهای حکومت و فریادهای بهزنجیر کشیده شده در آن برمیخوریم. گاهگاه گوشههایی از این راز نهفته از خلال دعواهای قدرت برملا میشود.
هدایتالله خادمی، عضو مجلس ارتجاع:
«در ۴۰سال گذشته حدود ۲۰۰خانواده سرنوشت این کشور را بهگروگان گرفتند و از این وزارتخانه به آن وزارتخانه میروند».
(روزنامه حکومتی جمهوری ۸مرداد ۹۷)
این ۲۰۰خانواده چه کسانی هستند؟
جواب چیزی جز فساد مالی آخوندها نیست. این فساد عالمگیر دیگر بر کسی پوشیده نیست اما در درون نظام، آمارها به این نقطه که میرسند سکوت میکنند؛ زیرا قرار نیست چاقو دستهاش را ببرد. کالبدشکافی این پرسش، باعث میشود که نه از تاک نشان بماند و نه از تاکنشان. در این زمینه باندها رژیم هر کدام انگشت اتهام را به ناکجاآباد نشانه میروند اما روزبهروز وضعیت تودههای گرسنه وخیم و وخیمتر میشود.
افزایش قیمت کالاهای اساسی و تأثیر آن بر سفره مردم
برای پیبردن به تأثیر افزایش قیمت کالاهای اساسی بر معیشت و زندگی مردم کافی است بدانیم حداقل دستمزد کارگران در حال حاضر یک میلیون و ۱۱۴هزار و ۱۴۰تومان است. بر اساس این حداقل دستمزد، طی سال ۹۶ سبد معیشتی خانوار حدود ۲میلیون و ۷۰۰هزار تومان محاسبه شده است. اما الآن این عدد در عمل به ۴میلیون ۶۵۰هزار تومان بالغ میشود. یعنی اگر یک خانوار کارگری فقط بخواهد برای گذران زندگی خود فقط به خرید کالاهای اساسی مانند گوشت و برنج و حبوبات و... اکتفا کند، ۳میلیون و ۵۳۵هزار تومان در هر ماه کسری هزینه دارد. یعنی بیش از ۴برابر زیر خط فقر.
این خوشبینانهترین نوع محاسبات بر اساس نرخ تورم رسمی است. اگر رقم محاسبهشده تورم توسط استیو هنکی را در نظر بگیریم قادر به گفتن نتیجه آن نخواهیم بود. بگذریم از اینکه این محاسبات مربوط به کسانی است که دارای شغل هستند. وقتی بدانیم نرخ بیکاری جوانان ۱۵ تا ۲۹ساله، به رقم ۲۵/۵درصد رسیده است، آنگاه باید وارد تابلوی دیگری بشویم. در این وضعیت تصور کنید وقتی موج گرانی نیز پیش میآید، چه فشار طاقتفرسایی به مردم ایران وارد میشود.
طبق اعلام بانک مرکزی رژیم قیمت خُردهفروشی لبنیات در هفته منتهی به ۱۲مرداد ۹۷ نسبت به هفته مشابه سال قبل ۱۸.۳درصد، تخممرغ ۳۶.۶درصد، برنج ۹.۹درصد، حبوب ۱.۳درصد، میوههای تازه ۶۴.۳درصد، سبزیهای تازه ۱۷.۷درصد، گوشت قرمز ۲۹درصد، گوشت مرغ ۱۴.۳درصد، قند و شکر ۲.۷درصد، چای ۱۹.۲درصد و روغن نباتی ۱۰.۹درصد افزایش داشتهاند. این در حالی است که قرار بوده ـ طبق تبلیغات عوامفریبانه این حکومت ـ افزایش قیمت روی کالاهای اساسی تأثیر نگذارد.
بهمن در راه
همانطور که در ابتدای این مقاله با استناد به اعتراف محسن هاشمی رفسنجانی گفتیم، «سونامی فقر از بالا بر جامعه وارد میشود» این «بالا» اشاره کلی به «مجموعه حاکمیت» است؛ مجموعهیی که از شخص ولیفقیه شروع شده و به نیروی سرکوبگر ضدشورش در کف خیابان ختم میشود. مجموعهیی که در پاسخ به معضل فراگیر جامعه (گرسنگی مطلق) جز زبان زور نمیداند اما این زورگویی در برابر بهمن در راه و قیام فراگیر مردم بهجان آمده ایران پیشاپیش محکوم به شکست است.
آری «حرکت بهمن آسیبهای اجتماعی مدتهاست آغاز شده و صدا و لرزه و نشانههای آن بهوضوح قابلرویت است». نباید منتظر این بهمن در بهمن بود، از هماکنون این بهمن با صدایی مهیب در حال فرودآمدن است.