روز جمعه ۷ آذر۹۹ فخریزاده نفر شماره یک اتمی و بمبسازی آخوندها کشته شد.
کشته شدن فخریزاده «یک شوک مهم به نظام (آخوندی) به حساب میآید» (کیهان خامنهای-۹ آذر۹۹). پاسدار فخریزاده «در وزارت دفاع جایگاه رفیعی داشت و یکی از نیروهای مؤثر نظامی محسوب میشد. ترور او هموزن ترور قاسم سلیمانی است» (روزنامهٔ حکومتی ستارهٔ صبح-۹ آذر۹۹).
کشته شدن پاسدار فخریزاده که از ۱۴سال پیش توسط مقاومت ایران افشا شده بود آنچنان که آخوندها اعتراف کردند ضربه بسیار سنگینی برای نظام بود: «پرورش چنین شخصیتی به ۵۰سال زمان نیاز دارد و جمع سرمایهیی با این مشخصات، (برای نظام) جنبه فوق راهبردی دارد» (کیهان خامنهای-۹ آذر ۹۹)؛ و «فخریزاده برای نظام در جایگاه خاصی قرار داشت» (آخوند موسوی تبریزی-دادستان جنایتکار خمینی-۹ آذر۹۹).
چنین اعترافهایی به کلانضربه دریافتی، البته پر بیراهه نیست. چرا که نظام ولایت بر اساس دو راهبرد، «اقتدار و امنیت نظام» را حفظ میکرده است:
یکم: برنامهٔ هستهیی و بمبسازی به سرکردگی پاسدار فخریزاده
دوم: دخالت گستردهٔ منطقهیی (به گفتهٔ خامنهای «عمق استراتژیک نظام») به سرکردگی پاسدار قاسم سلیمانی
اکنون طی کمتر از یک سال، سرکردگان هر دو راهبرد اصلی نظام ولایت کشته شده و «اقتدار نظام» ضربه کاری دریافت کرده است.
در چنین شرایطی انتظار این بود که نظام آخوندی در واکنشی یکدست تلاش کند دستکم از شدت ضربه بکاهد. اما طی ۴۸ساعت گذشته شاهد وضعیتی سراپا متفاوت هستیم.
آخوند روحانی فردای کشته شدن پاسدار فخری زاده، بیدرنگ هشدار داد که: «ملت ایران هوشمندتر و حکیمتر از آنند که در دام توطئه صهیونیستها بیفتند. آنها در فکر ایجاد یک آشوب و بلوا هستند. بدانند ما دست آنها را از پیش خواندیم و آنها موفق نخواهند شد به اهداف خبیثانه خودشون دست پیدا کنند» (۸ آذر۹۹). رسانههای باند روحانی نیز ضمن تأیید حرف او از «تلهٔ تنش» که «استکبار» برای نظام تدارک دیده نوشتند (آرمان-۸ آذر۹۹) و تأکید کردند نباید دست از پا خطا کنیم تا در این «تله» بیفتیم. آنگاه با یادآوری تغییر دولت در آمریکا گفتند مبادا کاری کنیم که فرصت مذاکره و بازگشت احتمالی آمریکا به برجام بسوزد!
در مقابل رسانههای باند خامنهای و دلواپسان شمشیر از رو بستند. برای نمونه کیهان خامنهای نوشت: «اصلاحطلبان در روزنامههایشان با عناوینی مانند «تله تنش» به تروریستها این پیغام را میدهند که تمام همتشان را معطوف به برنامهریزی برای ادامه ترورهای دانشمندان (نظام) نمایند چرا که اصلاحطلبان در داخل کشور به تلاش برای عدم واکنش به اقدامات تروریستی مشغول هستند!» و «بزککنندگان برجام، دیروز خسارت محض توافق هستهیی را تحمیل کردند و امروز با ژست تنش زدایی- بخوانید ذلت و حقارت- با امنیت (نظام) بازی میکنند. باید دید با این جاده صافکنیها برای ترور کسانی نظیر حاج قاسم سلیمانی و یا فخری زاده... واقعاً برخی رسانههای داخلی به تریبون دشمنان ملت تبدیل شدهاند؟» (کیهان ۹ آذر۹۹).
رسالت هم ریشهٔ ضعف شکاف امنیتی درون نظام را به قیام آبان۹۸ مردم ایران ربط داد و با حمله به دولت روحانی بهعنوان عامل «بیتدبیری بنزینی» آبان۹۸ نوشت: «در فاصله یک سال از بیتدبیری مفرط بنزینی دولت و غائله آبان ۹۸، فرمانده سپاه قدس و دانشمند هستهیی ما ترور شدهاند. همه ارکان و اجزای بیتدبیری، بهاندازه خود در بیثباتسازی و دامنزدن به آن وضعیت که نتیجه امروز را داشته، مقصرند!» (رسالت ۸ آبان۹۹).
واقعیت این است که هر نظام و جریانی که دارای انسجام و قوام درونی باشد در برابر ضربات توان مقابله و عکسالعمل یک دست خواهد داشت درست برعکس نظام و جریانی که فاقد این توانایی است در برابر هر ضربهای بیشازپیش دچار شقه و شکاف میشود. عکسالعمل سران و مهرههای رژیم در برابر این کلان ضربه بیانگر یک نظام در هم ریخته است
واقعیت این است که این وضعیت از آثار دوران پایانی است وضعیتی که:
اولا: هر گونه ابتکارعمل در خور، در مقابله ضربات را از نظام گرفته، تا جایی که خودشان اعتراف میکنند: «سیاستهای این سالها (در برابر ضربات دریافتی)، ما را به سربازی که تنها تیر مشقی میزند مبدل کرده است!» (رسالت-۸ آذر۹۹).
دوما: باعث شدت یافتن تشتت و آشفتگی درونی نظام شده و بر جنگ گرگها و حملات شدید باندی در درون نظام، افزوده است.