این روزها هر ناظری متوجه حاکمیت یک بحران عمیق و سراسری بر کل دستگاه سیاسی رژیم میشود. آخوندها نه میتوانند به سوی مذاکره بروند و نه به سوی جنگ در حالیکه در داخل نیز با مردمی عصیانزده روبهروست.
اقتصاد نفتی در «سی.سی.یو» به سختی دست و پا میزند و خامنهای برای تأمین بودجه تروریسمش با افزودن به قیمت خوراکیها، کرایه و دیگر اقلام ضروری دست در جیب مردم کرده است!
این روش زودتر از آنچه که تصور میشود، کار را به شورش میکشاند.
خامنهای اکنون در نقطهای قرار گرفته که توان تصمیمگیری جدی در مورد آینده نظامش را ندارد در حالیکه زمان هم اساساً به نفع او و رژیمش نیست تحریمها به نقطه خطرناکی رسیدهاند آنچنانکه:
رویترز ۲۸اردیبهشت ۹۸اعلام کرد: صادرات نفت ایران به ۵۰۰هزار بشکه در روز یا کمتر رسیده و انتظار میرود تا ۲۰۰هزار بشکه در روز هم سقوط کند.
ضمن آن که صادرات غیر نفتیاش هم با عدم برگشت وجوه آن بلوکه شده است.
روز ۲۱اردیبهشت ۹۸مشاور وزیر اقتصاد رژیم (حسین میرشجاعیان) اعلام کرد۳۰میلیادر دلار از مجموع ۴۰میلیارد ارز صادراتی رژیم به هیچ شکلی به کشور باز نگشته است!(ایسنا)، امری که نشان از فرار سرمایههای دولتی دارد.
نتیجه آنکه:
اقتصادی که بر روی نفت بنا شده بود تقریباً فرو ریخته و زعمای قوم هم هیچ آلترناتیوی برای جبران مسأله ندارند. اکنون با افزایش نرخ بیکاری و نرخ تورم، بنا به آمار اعلام شده رسانهها و نهادهای مسئول حکومتی، نرخ فلاکت تا ۴۰درصد افزایش یافته و تمامی آژیرهای نظام به صدا در آمدهاند.
افزایش نرخ فلاکت، با افزایش احتمال شورشهای اجتماعی همراه است
راهکارهایی که رژیم در این چندماهه بهکار بسته بهشدت ناامید کننده و برای مردم غیرقابل تحمل است. آخوندها مستمراً اقدام به «زدن جیب» مردم کرده و تلاش میکنند با افزایش قیمتها و مالیاتهای عمومی، حفرههای بودجه را با پول و حاصل دسترنج مردم حل و فصل کنند امری که حوصله و تحمل مردم را به آستانه انفجار نزدیک میکند.
اخبار حاکی از گران شدن نان و پیاز و خرما و بنزین و بلیط قطار و برنج و چای و قند و شکر و میوه و گوشت و اجاره خانه و... در کنار پرداخت نشدن دستمزدها، بیان مادی این «جیببری» حکومتی است.
روز ۱۶اردیبهشت سهیلا جلودار زاده در مجلس ارتجاع گفت: « دیگر امکان زندگی با این شرایط وجود ندارد و یادآور قرون وسطی و فقر عمومی کارگران است... کارگران و بازنشستگان حتی موفق به دریافت نیمی از حق و دستمزد روزانه خود نمیشوند».
خامنهای چاره را در افزایش سرکوب و ایجاد گشتهای سرکوبگر بیشتر و نمایش مجدد «لولوی آتش بهاختیار» جستجو میکند اما خودش هم میداند این راهکاری نیست که مسألهاش را حل کند آنهم در شرایطی که در بیرون با یک تهدید جدید سیاسی روبهروست و هر جرقه کوچک داخلی، میتواند یک آتشفشان عظیم ایجاد کرده و در کنار بحران خارجی به مصایب وی بیفزاید.
روز ۲۸اردیبهشت ۹۸روزنامه حکومتی ابتکار در سرمقالهاش نوشت: «حرکت در منطقه مانند حرکت برلبه تیغ است. یک اشتباه سیاسی یا نظامی از هر طرف میتواند عواقب غیرقابل پیشبینی داشته باشد. ستون نویس حکومتی سپس اضافه کرده: « در سیاست داخلی چندان وضع مطلوبی نداریم. ما مدتها است در داخل گرفتار جنگ تورم، بیکاری و فساد هستیم... معلوم نیست در داخل بتوانیم از این جنگ پیروز بیرون بیاییم. مینهای بیکاری و تورم و فساد هرلحظه ممکن است در داخل منفجر شود. وضع سیاست داخلی هم چندان به سامان نیست. نه معیشت حال خوبی دارد و نه آزادی، وضع خوبی! نه اقتصاد، به قاعده است و نه سیاست. مطالبات مردم در داخل سالها انباشته شده است. ما نیازمند جراحیهای اقتصادی و سیاسی هستیم».
روزنامه ایران ارگان رسمی دولت هم همان روز نوشت: « هدف تحریمها...در نهایت، قرار دادن مردم در مقابل حاکمیت است... کاهش اصطکاک بین مردم و نظام اداری از طریق توسعه دولت الکترونیک، عدم تصمیمات التهابآور ناگهانی، تثبیت قیمتها، حمایت جدی از اقشار آسیبپذیر و حقوقبگیر و در یک جمله؛ قابل پیشبینی کردن زندگی مردم و زدودن انگاره رها بودن امور است که شرط کار کردی شرایط پساتحریم است».
در چنین شرایطی مرکز آمار رژیم با انتشار گزارشی جدیدترین نرخ تورم خوراکیها و آشامیدنیها را اعلام کرد. بر اساس این گزارش که نسخهای از آن در سایت حکومتی عصر ایران (۲خرداد ۹۸) منتشر شده است نوشته شده: «در بین خوراکیها و آشامیدنیها که تورم آن را در اردیبهشت ماه به ۵۲.۱درصد رسیده است، گوشت همچنان در رده بالا قرار داشته و بین ۱۰۰تا ۱۰۷درصد در گوشت قرمز و سفید تورم گزارششده است».
بنا بر همین گزارش، مردم ایران این روزها ناگزیر هستند بهطور میانگین ۵۲.۰۱درصد بیشتر از اردیبهشت ۱۳۹۷برای خرید یک مجموعه کالا و خدمات یکسان هزینه کنند!
در گروه میوه و خشکبار نیز تورم ۱۱۲درصدی،
روغنها و چربیها ۵۶و در گروه شیر، پنیر و تخممرغ نیز تورم ۴۷درصدی نسبت به اردیبهشت سال گذشته ثبت شده است.
پوشاک، بهداشت و درمان و حمل و نقل نیز به نسبت ماه مشابه سال قبل مشمول تورمهای بالایی هستند.
شاخص افزایش قیمتها نسبت به اردیبهشت سال قبل. بروایت مرکز آمار رژیم
قابل یادآوری است دایره این بحران اکنون فراتر از دستمزدبگیران و اقشار کمدرآمد جامعه، گریبان بقایای اقشار متوسط و نیمه مرفه را هم گرفته است، آنچنانکه تنها بهعنوان یک نمونه میتوان به استناد آماری که دبیر انجمن شرکتهای هواپیمایی در روز اول خرداد ۹۸اعلام کرد (خبرگزاری حکومتی مهر همان روز): «تعداد مسافران هوایی سال ۹۷نسبت به سال قبل ۲۰درصد کاهش داشته است امری که باعث شد از تعداد پروازها نیز ۱۴درصد نسبت به سال قبل، کاسته شود». این کاهش حتی شامل مسافران عتبات هم میگردد (تعداد این دسته مسافران نیز ۲۱درصد نسبت به سال قبل کاهش داشته است). دبیر انجمن شرکتهای هواپیمایی اعلام کرد عوارض خروج از کشور در سال گذشته از ۲۲۰هزار تومان به ۳۳۰و سپس به ۴۴۰هزار تومان افزایش داشت.
روشن است که خامنهای حتی از جیب زائران عتبات (که ظاهراً باید مشمول تخفیفهای ویژه قرار گیرند) نگذشته و جیب آنها را هم خالی کرده است!
در میانه توفان چه باید کرد؟
این سؤال یک روزنامه حکومتی به اسم ستاره صبح است که روز ۲۸اردیبهشت ۹۸با اشاره به سیاستهای ارزی دولت نوشت این سیاست: «شکاف طبقاتی و فقر را بیشتر و بیشتر خواهد کرد. در حالیکه در سال ۹۶حدود ۱۶درصد مردم ایران زیر خط فقر مطلق بودند بر اساس تازهترین گزارش مرکز پژوهشهای مجلس این رقم در سال ۹۷به ۲۳تا۴۰درصد افزایش یافته است یعنی حدود ۲۵میلیون ایرانی در حال حاضر زیر خط فقر زندگی میکنند. پرسش این است که در شرایطی که در میانه توفان قرار گرفتهایم چه باید کرد».
همین روزنامه در مطلب دیگری نوشت: «بر اساس اعلام مرکز آمار ایران نرخ تورم نقطهبهنقطه در اسفندماه ۱۳۹۷به بیش از ۴۷درصد رسید، در کنار آن رشد اقتصادی منفی در سال ۱۳۹۷منفی شد که این موضوع برای سال ۱۳۹۸کاهش درآمد حقیقی و کاهش رفاه خانوار را در پی خواهد داشت».
راهکارهای خامنهای و روحانی
بر چنین بستری از اقتصاد تقریباً ویرانه و درهم شکسته است که خامنهای و روحانی با افزودن به قیمت کالاهای اساسی یعنی خورد و خوراک مردم و سختتر کردن شرایط زندگی بر تودهها با دست خود، طناب قیام و شورش را به گردن خود محکمتر میکنند و این آن تراژدی مضحکی است که خامنهای درگیر آن است و در استیصال کامل به اراذل حزباللهیاش یکبار دیگر فرمان آتش به اختیار میدهد و ظاهراً فراموش کرده که این فرمان را چندی پیش صادر کرد و آن اوباش هم تمام تلاش خود را کردند و کاری از پیش نبردند! اکنون بیم!؟ آن میرود که تمامی خشابهای این باند جنایتکار خالی شود و خامنهای باز فرمان آتش و آتش به اختیار بدهد و آنگاه که مردم با چشم خود ببینند آخوندها فرمان آتش میدهند و اوباش پاسدار هم دست را بر ماشهها فشار میدهند اما نه صدایی بلند میشود و نه شلیکی صورت میگیرد! در آن لحظه راستی چه اتفاقی خواهد افتاد؟