آخوند رئیسی روز یکشنبه ۱۸آذر ۹۷ طی یک سخنرانی در دانشگاه ملی سابق(موسوم به بهشتی) در جواب دانشجویی که از وی خواست جریان اعدام هزاران زندانی سیاسی در سال ۶۷ را شرح دهد، در دست و پا زدن زبونانه برای توجیه این بزرگترین جنایت سازمانیافته علیه بشریت پس از جنگ جهانی دوم، ناچار از برملا کردن خوی اهریمنی خمینی و دم و دنبالچههای او شد.
اعتراف آخوند رئیسی به قتلعام ۶۷
رسانههای رژیم بهطور جستهگریختهای به قسمتهایی از اظهارات آخوند جلاد رئیسی اشاره کردهاند. رئیسی صراحتاً اعتراف میکند که قتلعام سال ۶۷ باعث تأمین امنیت نظام شد و حکم خمینی برای کشتار زندانیان سیاسی را قابل تقدیر و منطبق بر موازین شرعی و قانونی میداند. آخوند رئیسی تلاش کرد خود را از اینکه یکی از اعضای هیأت مرگ بوده مبرا جلوه دهد و در این رابطه گفت: «این هیأت شامل دادستان، قاضی شرع و نماینده اطلاعات بود و من آن مقطع معاون دادستان بودم، مسائلی را در این زمینه مطرح کردم که افتخار من این است در جایگاه مدعی مدافع حقوق مردم بودم اما کسانی که حقوقدان هستند باید بداند بین قاضی و دادستان فرقی وجود دارد».
دینامیسم خونخواهی از شهیدان ۶۷
راستی دینامیسم فوقالعادهای که در خونخواهی آن جنایت نهفته، از کجاست که هر وقت سروکلهٔ جلادان آن هم پس از ۳۰سال، در هر جمع و محفلی پیدا میشود، مورد بازخواست مردم قرار میگیرند؟ امری که بارها و بارها اتفاق افتاده و سؤالی که مکرر میگردد!
و چرا با این وجود، آخوند رئیسی از جلادان آن نسلکشی شوم، دوباره آفتابی شده؟
و چرا در توجیه این جنایت، به این توجیهات سخیف که رژیم را بیشازپیش در معرض منفوریت و محکومیت قرار میدهد متوسل میشود؟ و...
علل «بْرَندگی» دادخواهی قتلعام ۶۷
چگونه است که خون قتلعامشدگان ۶۷ هنوز این اندازه تازه است؟ و با اینکه رژیم سعی کرده با حاکم کردن حداکثر اختناق، سکوت در این باره را تحمیل کند، باز هم هر وقت یکی از جلادان آن قتلعام، در جایی در معرض مردم و بهخصوص نسل جوان قرار میگیرند، اینچنین آماج نفرت و بازخواست قرار میگیرند؟
واقعیت این است که این ماجرا، جنایتی مربوط به گذشته که به تاریخ پیوسته باشد، نیست. جنایتی است که هم جنایت و هم دادخواهیاش همچنان ادامه دارد. همان جلادان و همان قاتلان بر سر کارند و بر جان و هستی مردم، دستی گشاده دارند. هنوز خانوادههای شهیدان نه تنها از مزار عزیزان خود خبر ندارند، بلکه رژیم مستمراً تلاش میکند که گورهای جمعی و محل دفن پیکرهای شهیدان را که سند این جنایت هستند نابود کند. هنوز حرفزدن و سؤال دربارهٔ آن جرم و خطرناک است. عفو بینالملل در گزارشی که هفتهٔ گذشته(۱۲آذر) منتشر کرد به این موارد اشاره کرده و از جمله یکی از مسئولان آن گفت: «اینکه مقامات و مسئولان حکومتی ایران تا به امروز از بهرسمیت شناختن این کشتار گسترده امتناع میکنند و از اطلاعرسانی به بستگان قربانیان درباره زمان، نحوه و علت اعدام عزیزانشان و شناسایی و استرداد اجساد آنان سر باز میزنند، به این معنا است که جرم "ناپدید کردن قهری" قربانیان همچنان ادامه دارد. رنج و عذابی که مقامات با این اقدامات به خانوادههای کشتهشدگان تحمیل کردهاند در حکم نوعی شکنجه یا اقسام دیگر رفتارهای بیرحمانه و غیرانسانی است. تا زمانی که مقامات ایران از خود شفافیت نشان ندهند و به شکل علنی سرنوشت و محل دفن قربانیان را افشا نکنند، مفهوم قانونی عملشان این است که آنان همچنان به ارتکاب " جنایت علیه بشریت" ادامه میدهند».
گذشته از این، مگر مردم ایران از خون ۳۰هزار تن از بهترین فرزندان خود میگذرند؟
مگر ممکن است نسل جوان، این سرفرازترین قهرمانان آزادی در تاریخ ایران که جان خود را فدای آزادی کردند، فراموش کند؟
یا در قبال آن جنایت، احساس مسئولیت نکند؟
بنابراین این زخم همچنان تازه و خونچکان است و با هر تحریکی سر باز میکند و قاتلان را افشا میکند کما اینکه این عامل اصلی در شکست پروژهٔ خامنهای برای روی کار آوردن آخوند رئیسی در نمایش انتخاباتی سال ۹۶ بود و تعادل رژیم را به هم زد.
توجیهات سخیف جنایت
توجیهات ضدونقیض آخوند رئیسی در توجیه این جنایت را چگونه میتوان تعبیر کرد؟
چرا قاتلان متوسل به چنین اباطیلی میشوند که رژیم را بیشازپیش رسوا میکند؟
علت روشن است:
رژیم مدت نزدیک به ۳۰سال تلاش کرد این جنایت را هم از چشم مردم ایران و هم از چشم دنیا مخفی کند.
در داخل کشور این موضوع را بهصورت تابو درآورد و تلاش میکرد که نگذارد هیچکس حتی خانوادههای شهیدان قتلعام هم در این باره حرف بزنند.
کما اینکه جرم شهید قهرمان علی صارمی که رژیم او را در دیماه ۸۹ و در تلافی قیام ۸۸ اعدام کرد، ایراد سخنرانی در خاوران در بزرگداشت شهیدان قتلعام بود.
اما این تابو در سال ۹۵ با اعلام فراخوان خانم مریم رجوی برای دادخواهی خون شهیدان شکست و بر اثر آن، یک موج عظیم اجتماعی با پیامدها و انعکاسات بینالمللی برخاست و رژیم را دچار بحران و تلاطمی کرد که هنوز ادامه دارد.
بنابراین رژیم تمام تلاش خود را کرده و میکند که این جنایت را مسکوت بگذارد، در صحبتهای آخوند رئیسی هم روشن بود در قبال سؤالی که از او شد، ابتدا تلاش کرد از آن طفره برود و به اعتراف خبرگزاری ایسنا بر اثر اصرار دانشجویان مجبور به توضیح شد! اما واقعیت این است که هر توضیحی دربارهٔ این جنایت همچون تف سربالا بر صورت خمینی و کل این رژیم برمیگردد و تنها بر سر خودشان خراب میشود.
از طرفی، این جنایت دیگر قابل کتمان و پردهپوشی نیست. دستخط خود خمینی در دست است و بهخصوص پس از افشای فایل صوتی آقای منتظری، این موضوع در سطح جامعه افشا شد. آخوند رئیسی از یک طرف میگوید این افتخار خمینی است و منطبق با موازین قانونی و شرعی است!
اگر آن جنایت مایه افتخار است چرا تابهحال سعی میکردید و هنوز هم سعی میکنید آن را پنهان کنید؟
چرا اطلاعات مربوط به آن را در اختیار عموم و در اختیار مراجع بینالمللی قرار نمیدهید؟
چرا حتی همین رئیسی تلاش میکند عضویت خود در هیأت مرگ را انکار کند؟ و...
ضمن اینکه آفتابی شدن این دژخیم در یک محیط دانشجویی چه بسا تستی باشد که خامنهای ببیند آیا میتواند یک بار دیگر او را رو بیاورد و مطرح کند یا نه؟
ویژگی قتلعام ۶۷
در سالهای اخیر جنایتهای زیادی در دنیا اتفاق افتادهاند، از قتلعامی که در رواندا جان ۸۰۰هزار نفر را گرفت تا نسلکشی تامیلها در سریلانکا و تا کشتار روهنگیا در میانمار، اما چطور است که سر جفری رابرتسون، قاضی پیشین دادگاه سازمان ملل در مورد سیرالئون، قتلعام ۶۷ را بهعنوان یکی از بدترین جنایات علیه بشریت بعد از جنگ جهانی دوم توصیف کرده؟ ویژگی و راز این جنایت چیست؟
برخی ویژگیهای منحصربهفرد قتلعام ۶۷ عبارتند از:
- این قتلعامی است که با حکم صریح و مکتوب شخص اول حکومت صورت گرفته است.
- در حکم صریح خمینی تنها دلیل برای اعدام، «سر موضعبودن» ذکر شده، یعنی تنها جرم آنها اعتقادشان به یک آرمان بوده است.
- قتلعام در مورد زندانیان بیدفاع و دستبستهای صورت گرفته که سالها در زندان رژیم بودهاند و توسط محاکم همین رژیم محکوم شده و بسیاری از آنها پس از گذراندن مدت محکومیت خود، در آستانهٔ آزادی بودند.
- این خونها صاحب دارد، خونخواه دارد. مجاهدین و مقاومت ایران با پرچمداری خانم مریم رجوی بهنمایندگی از مردم ایران دادخواه این شهیدان هستند و تا وقتی که آمران و عاملان آن را به پای میز محاکمه نکشند از پای نخواهند نشست و جهانی را علیه جلادان خواهند شوراند.
- اما بسیار برجستهتر از بعد جنایی این واقعه، بعد حماسی آن است. پایداری ۳۰هزار زندانی بر سر اعتقاداتشان در حالی که با یک کلمه میتوانستند آزادی خود را به دست بیاورند. نه تنها در تاریخ ایران بلکه در تاریخ جهان نظیر و مانندی ندارد و تا ابد بر تارک افتخارات مردم ایران خواهد درخشید. و همچنان که حماسهٔ عاشورا هرگز از تاریخ محو نشده و روزبهروز بر تابندگی و درخشش آن افزوده میشود، حماسهٔ ۶۷ نیز در رفیعترین قلههای فدای انسان برای کلمهٔ مقدس آزادی هر روز درخشش بیشتری خواهد یافت و یکی از بزرگترین سرمایههای مردم ایران برای نیل به آزادی است.