728 x 90

منطق تاریخی در سلطنت و ولایت

یک صد سال جنایت....
یک صد سال جنایت....

گنجینه تاریخی ایران مشحون از تجارب تلخ و شیرینی است که پشتوانه‌ای محکم و بی‌بدیل به‌لحاظ فرهنگی و فکری و رفتاری برای مردمی ساخته که از دیرباز در فلات ایران زیست کرده‌اند.

هگل می‌گفت ایرانیان نخستین قومی هستند که بنیانگذار امپراتوری بودند. گذشته از دقیق بودن یا نبودن سخن وی این موضوع روشن است که مردم فلات ایران دست کم از حدوداً ۲۵۰۰سال پیش به این سو درگیر ساختار حکومتی شاهنشاهی بوده‌اند. ۲۵۰۰سال پیشینه کافی بود تا فرهنگ و فکر مردم مبتنی بر این ساختار در جامعه شکل بگیرد. این بخشی از یک واقعیت روانشناسی تاریخی است که به طرفداران سلطنت این دستاویز را داده تا خر مراد را بر آن برانند و به دیگران بر اساس این سفسطه چنین القا کنند که ایرانیها فرهنگ و فکرشان مبتنی بر شاه و سلطنت دوستی است و از وجودشان پاک شدنی نیست.

اما نکته مهم و کلیدی داستان، اینجاست که طرفداران سلطنت و حکومت شاهنشاهی هر آنچه را که از تاریخ می‌خواهند به‌طور گزیده و دلخواه بیان می‌کنند و فقط هم در جهت منافع‌شان.

دست کم از حدود یکصد سال پیش به این سو مردم ایران با پیشتازی اهل فکر، دانش و عمل در حوزه انقلاب به این نتیجه رسیدند که ساختار شاهی و سلطنت نه تنها دیگر کارکرد خود را از دست داده بلکه به نقض غرض تبدیل شده بود. شاهد اصلی این روایت هم تشکیلات فاسد و فشل قاجاری بود که جامعه را از همه سو به انحطاط کشیده بود. البته که این از خصوصیات جوامع پویا و زنده تاریخی است، در بزنگاهی که نیاز به تغییرات بنیادین احساس می‌شود ابتدا گروه پیشتاز - از میرزا آقاخان تا ستارخان و از دهخدا تا مجاهدان تبریز کم نبودند- با اندیشه آزادیخواهی و فدای حداکثری جامعه را به سمت و سوی تحولی بنیادین هدایت کردند.

واقعیت معنادار دیگر این‌که اگر تا آن موقع جامعه به سنت حکومت‌داری شاهی تمکین کرده بود، چاره‌ای نداشت. چون آلترناتیو و گزینه دیگری برای جامعه وجود نداشت. این تلاش بی‌وقفه و خدمت پیشتازان از حدود پیش از مشروطه به بعد بود که جامعه را با مفاهیمی مانند مشروطه، جمهوریت، دموکراسی و پارلمان آشنا کردند. این راه بازگشت‌ناپذیر جامعه را به جلو بود.

در واقع از دوران مشروطه جامعه ایران از ساختار حکومتی شاهی و سلطنت گذر کرد. منتها چون امکان تغییر ناگهانی از سلطنت به نظام‌هایی مانند جمهوری برای جامعه و پیشتاز بر اساس قوانین جامعه‌شناسی تاریخی وجود نداشت، لذا در قدم اول قرار بر نظام پادشاهی مشروطه گذاشته شد.

با خیانت رضاشاه به قرار و مدار اجتماعی نهاد شده و سوق دادن یک‌سویه‌ٔ جامعه به عقب، نیروی پیشتاز دوباره واکنش نشان داد و این بار به رهبری دکتر مصدق و جمع روشنفکران طرفدار او روبه‌رو شدیم. بعد از کودتا ۱۳۳۲ محمدرضا شاه اشتباه پدرش را تکرار کرد. دوباره پیشتاز به میدان می‌آید. از ۱۳۴۴ بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق پس از ایجاد اختناق و انسداد کامل سیاسی و ناامید شدن از نتیجه بخش بودن کنش‌ها و فعالیت‌های حزبی و سیاسی گروه‌هایی هم‌چون نهضت ملی و نهضت آزادی روی به کنشهای مسلحانه می‌آورند -چرا که به‌قول نلسون ماندلا روش سرنگون کردن دیکتاتور را خود در پایان عمرش به جامعه می‌آموزد- و در پی آن حرکتهای گروه‌هایی هم‌چون چریک‌های فدایی خلق در نبرد اختناق‌شکن سیاهکل تا جنگهای خیابانی حمید اشرف و … همه و همه یادآور تداوم خواست جامعه بر گذر از نظام سیاسی پادشاهی که از قضا به دیکتاتوری وحشی‌ای تبدیل شده است، تأکید دارند.

از همان یکصد سال پیش به این سو از مهمترین عوامل بازدارنده و موانع اصلی انقلاب در ایران جبهه مذهبی ارتجاعی و سنتی حاکم به رهبری آخوندهای درباری و فاسد بوده است.

این جناح مرتجع و فاسد چه به‌لحاظ فکری و چه به‌لحاظ رفتار اجتماعی و سیاسی تمام تلاش خود را مصروف نگهداشت جامعه در اعماق تاریخ کرده است و این یعنی دست کم به‌لحاظ سیاسی ماندگاری سلطنت و دیکتاتوری. چرا که تنها ساختاری است که قابلیت ایجاد فضای مناسب برای دیکتاتور و آخوند مرتجع جهت هدف مشترکشان ایجاد می‌کند و آن چیزی نیست جز بهره کشی از خلق.

بنابراین می‌بینیم چه شیخ فضل‌الله و عمالش تا به کاشانی و طرفداران و دوستدارانش مانند شعبان بی‌مخ‌ها به‌عنوان ترمزی برای انقلاب و ایجاد تغییراتی بنیادین که جامعه به‌دنبال آن بوده و تا به امروز خونهای بسیاری را برای آن فدیه داده تا آن را به دست آورد، عمل کرده‌اند و عجیب نیست که این دو آخوند بیشترین اقبال را از سوی جمهوری داشته‌اند.

خمینی از دل همین سیاهی برآمده و با فریب و نیرنگی تاریخی انقلاب را دزدید و دقیقاً همان کار رضا شاه را تکرار کرد.

این ولایت فقیه، ولایتی است که در تداوم و جانشینی و شاید حافظ سلطنت است و البته به بیان بهتر خود سلطنت است. واضح هست که ولایتمدار با سلطنت‌طلب (شاه پرست) به‌طور تاریخی از یک جنس است و از یک آخور سیراب می‌شوند. قاعدتاً نمی‌توانند از هم جدا باشند. این است که عوامل جمهوری اسلامی در چهره واقعی خود یعنی بازجوها -در واقع چهره واقعی جمهوری اسلامی را باید در سیاهچالها با نمایندگی بازجوها جستجو کرد- عملاً سعی می‌کنند با ایجاد گرایش کاذب و انحرافی به سمت سلطنت‌طلبی، جامعه جوان و خواهان آزادی را که نگاهی درست به تاریخ یکصد ساله آزادی خواهانه خود دارد به ناامیدی بکشاند. چون می‌داند که تاریخ هرگز به عقب برنمی‌گردد و شاید فقط نهایتاً لختی حرکت چرخ‌های آن را کُند کند. به‌قول برادر مسعود رهبر مقاومت ایران که در تاریخ دوم فروردین ۱۴۰۲ گفت:

«در اثر استمرار قیامهای شورشگران و خلق قهرمان از ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۱ به شکرانه نسل شورش و انقلاب و در پرتو مهر تابان مقاومت و آزادی ایران به یقین می‌توان گفت برخلاف انقلاب مشروطه و انقلاب ضدسلطنتی این بار انقلاب ماندگار است و سرقت آن امکان‌پذیر نیست».

 

نریمان نامور ـ کارشناس ارشد تاریخ

مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/443191b5-6363-4614-a5bc-70382e619fa5"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات